صفحه 39 از 65 نخستنخست ... 2935363738394041424349 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 381 تا 390 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #381
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    برسر کوی عشق بازاریست

    که رخی همچو زر بدیناریست


    دل پرخون بسی بدست آید

    زانکه قصاب کوچه دلداریست


    نخرد هیچکس دلی بجوی

    بنگر ای خواجه کاین چه بازاریست


    برسر چار سوی خطهٔ عشق

    رو بهر سو که آوری داریست


    سر که هست از برای پای انداز

    بر سر دوش عاشقان باریست


    یوسف مصر را بجان عزیز

    بر سر هر رهی خریداریست


    زلف را گر سرت نهد بر پای

    برمکش زانکه اوسیه کاریست


    غمزه را پند ده که غمازیست

    طره را بند نه که طراریست


    آنکه خواجو ازو پریشانست

    زلف آشفته کار عیاریست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #382
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ترا که طرهٔ مشکین و خط زنگاریست

    چه غم ز چهره زرد و سرشک گلناریست


    فغان ز مردم چشمت که خون جانم ریخت

    چه مردمیست که در عین مردم آزاریست


    از آن دو چشم توانای ناتوان عجبست

    که خون خسته دلانش غذای بیماریست


    بیا که در غم هجر تو کار دیدهٔ من

    ز شوق لعل روان برقدت گهرباریست


    ندانم این نفس روح بخش جان پرور

    نسیم زلف تو یا بوی مشک تاتاریست


    شنیده‌ام که ز زر کارها چو زر گردد

    مرا چو زر نبود چاره ناله و زاریست


    به حضرتی که شهانرا مجال گفتن نیست

    چه جای زاری سرگشتگان بازاریست


    مده بدست سر زلف دوست خواجو دل

    که کار سنبل هندوی او سیه کاریست


    چنین که طرهٔ او را شکسته می‌بینی

    بزیر هر سرمویش هزار طراریست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #383
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست

    نظری کن که بجانم خطر از بیماریست


    حال من نرگس بیمار تو داند زآنروی

    که در او همچو دل من اثر از بیماریست


    هرطبیبی که علاج دل بیمار کند

    تو مپندار که او را خبر از بیماریست


    تا جدا مانده‌ام از روی تو ای سیمین بر

    رنگ روی من بیدل چو زر از بیماریست


    چه شود گر به عیادت قدمی رنجه کنی

    که فغانم همه شب تا سحر از بیماریست


    من پرستار دو چشم خوش بیمار توام

    گرچه بیمار پرستی بتر از بیماریست


    تا دلم فتنهٔ آن نرگس بیمار تو شد

    بر من این واقعه نوعی دگر از بیماریست


    چشم بیمار تو پیوسته چو در چشم منست

    دل پر درد مرا ناگزر از بیماریست


    ایکه از چشم تو در هر طرفی بیماریست

    قامتم چون سر زلفت مگر از بیماریست


    عیب خواجو نتوان کردن اگر بیمارست

    هر کسی را که تو بینی گذر از بیماریست


    همه بیماری او روز و شب از نرگس تست

    ورنه پیوسته مر او را حذر از بیماریست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #384
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نفسی همدم ما باش که عالم نفسیست

    کان کسی نیست که هرلحظه دلش پیش کسیست


    تو کجا صید من سوخته خرمن باشی

    که شنیدست عقابی که شکار مگسیست


    نه من دلشده دارم هوس رویت و بس

    هر کرا هست سری در سر او هم هوسیست


    از دل ما نشود یاد تو خالی نفسی

    حاصل از عمر گرانمایهٔ ما خود نفسیست


    تو نه آنی که شوی یک نفس از چشمم دور

    کانکه او هر نفسی بر سر آبیست خسیست


    دمبدم محترز از سیل سرشکم می‌باش

    زانکه هر قطره‌ئی از چشمهٔ چشمم ارسیست


    چون گرفتار توام دام دگر حاجت نیست

    چه روی در پی مرغی که اسیر قفسیست


    بت محمول مرا خواب ندانم چون برد

    زانکه در هر طرفش ناله و بانگ جرسیست


    کمترین بنده درگاه تو گفتم خواجوست

    گفت گو بگذر از این در که مرا بنده یکیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #385
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غرهٔ ما جز آن عارض شهرآرا نیست

    شاخ شمشاد چو آن قامت سروآسا نیست


    روج بخشست نسیم نفس باد بهار

    لیک چون نکهت انفاس تو روح‌افزا نیست


    باغ و صحرا اگر از روضهٔ رضوان بابیست

    بی تو ما ار هوس باغ و سر صحرا نیست


    در چمن سرو سرافراز که کارش بالاست

    سرفرازست ولی چون تو سهی بالا نیست


    گرچه دانم که تو داری دل ریشم یارا

    با تو چون فاش بگویم که مرا یارانیست


    بر وچودم به خیال سرزلف سیهت

    نیست موئی که درو حلقه‌ئی از سودانیست


    امشب از دست مده وقت و ز فردا بگذر

    که شب تیرهٔ سودازده را فردا نیست


    چند گوئی که ز گیسوی بتان دست بدار

    که ترا قصهٔ درازست و مرا پروا نیست


    مدتی شد که ز دل نام و نشان نشنیدم

    زانکه عمریست کزو نام و نشان پیدا نیست


    زشت خوئی نپسندند ز ارباب جمال

    کانکه زیباست ازو عادت بد زیبا نیست


    تا شدی حلقه بگوش لب لعلش خواجو

    کیست کو لؤلؤی الفاظ ترا لالا نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #386
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نشان بی نشانان بی نشانیست

    زبان بی زبانان بی زبانیست


    دوای دردمندان دردمندیست

    سزای مهربانان مهربانیست


    ورای پاسبانی پادشاهیست

    بجای پادشاهی پاسبانیست


    چو جانان سرگران باشد بپایش

    سبک جان در نیفشاندن گرانیست


    خوش آن آهوی شیرافکن که دایم

    توانائی او در ناتوانیست


    مگر پیروزهٔ خط تو خضرست

    که لعلت عین آب زندگانیست


    بلی صورت بود عنوان معنی

    نه اینصورت که سر تا سر معانیست


    سحر فریاد شب خیزان درین راه

    تو پنداری درای کاروانیست


    خط زرنگاریت بر صفحهٔ ماه

    سوادی از مثال آسمانیست


    مغان زنده دلرا خوان که در دیر

    مراد از زندخوانی زنده خوانیست


    چو خواجو آستین برعالم افشان

    که شرط رهروان دامن فشانیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #387
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بتی که طره او مجمع پریشانیست

    لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست


    به عکس روی چو مه قبله مسیحائیست

    به کفر زلف سیه فتنهٔ مسلمانیست


    مرا که ناوک مژگانش از جگر بگذشت

    عجب مدار که اشکم چو لعل پیکانیست


    خطی که مردم چشمم نبشته است چو آب

    محققست که او ابن مقله ثانیست


    دل شکسته که مجذوب سالکش خوانند

    ز کفر زلف بتان در حجاب ظلمانیست


    نظر بعین طبیعت مکن که از خوبان

    مراد اهل نظر اتصال روحانیست


    پری رخا چکنم گر نخوانمت شب و روز

    چرا که چارهٔ دیوانگان پری خوانیست


    بیا که جان عزیزم فدای لعل لبت

    که با لب تو دلم را محبتی جانیست


    تو شاه کشور حسنی و حاجبت ابرو

    ولی خموش که بس حاجبی به پیشانیست


    چنین که می‌کند از قامت تو آزادی

    کمینه بنده قد تو سرو بستانیست


    مپوش چهره که از طلعت تو خواجو را

    غرض مطالعهٔ سر صنع یزدانیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #388
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست

    چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست


    با لبت گر باده لاف جانفزائی می‌زند

    پیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست


    نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر

    زانکه جای خواب مستان گوشهٔ محراب نیست


    ساکن کوی خرابات مغان خواهم شدن

    کز در مسجد مرا امید فتح الباب نیست


    خاک ره بر من شرف دارد اگر مست و خراب

    بر درمیخانه خفتن خوشتر از سنجاب نیست


    پیش رویش ز آتش دل سوختم پروانه وار

    زانکه شمعی چون رخش در مجلس اصحاب نیست


    گفتمش کاخر دل گمگشته‌ام را باز ده

    گفت باری این بضاعت در جهان نایاب نیست


    روضهٔ رضوان بدان صورت که وصفش خوانده‌ئی

    چون بمعنی بنگری جز منزل احباب نیست


    ایکه خواجو را ز تاب آتش غم سوختی

    این همه آتش چه افروزی که او را تاب نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #389
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست

    کار هیچ آزاده‌ئی زین آسیا برگرد نیست


    در جهان مردی نمی‌بینم که از دردی جداست

    یک طربناکست برگردون و آنهم مرد نیست


    گر نه بوی دوستان آرد نسیم بوستان

    باد پندارش که آخر گنج باد آورد نیست


    سرد باشد هر که او بی مهرروئی دم زند

    چون دم مهر از دل گرمست از آنرو سرد نیست


    درد دل را گفتم از وصلش دوا سازم ولیک

    دردمندان محبت را دوا جز درد نیست


    بی فروغ طلعتش گو مه ز مشرق بر میا

    کامشبم پروای آن تنها رو شبگرد نیست


    چون غبار هستیم بنشست گفتم روشنست

    کز من خاکی کنون برهیچ خاطر گرد نیست


    کی گمان بردم که هر چند از جهان خون می‌خورم

    در جهان کس نیست کو خون منش در خورد نیست


    تا نپنداری که خواجو با رخ زردست و بس

    هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #390
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کو دل که او بدام غمت پای بند نیست

    صیدی بدست کن که سرش در کمند نیست


    با دلبری سمتگر و سرکش فتاده‌ام

    کو را خبر ز حال من مستمند نیست


    پر می‌زند ز شوق لبش مرغ جان من

    عیب مگس مکن که شکیبش ز قند نیست


    گویند صبر در مرض عشق نافعست

    باری درین هوا که منم سودمند نیست


    گر بند می‌نهی و گرم پند می‌دهی

    هستم سزای بند ولی جای پند نیست


    هر کس که سرو گفت قدت را براستی

    او را معینست که همت بلند نیست


    تا بسته شد ز عشق تو بر دل طریق عقل

    در شهر کو کسی که کنون شهر بند نیست


    گر رد کنی مرا نکند هیچکس قبول

    زیرا که ناپسند تو کس را پسند نیست


    خواجو مگر بزخم فراقت شود قتیل

    ورنی ز ضرب تیغ تو او را گزند نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 39 از 65 نخستنخست ... 2935363738394041424349 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/