صفحه 38 از 65 نخستنخست ... 2834353637383940414248 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 371 تا 380 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #371
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زلف لیلی صفتت دام دل مجنونست

    عقل بر دانهٔ خال سیهت مفتونست


    تا خیال لب و دندان تو در چشم منست

    مردم چشم من از لعل و گهر قارونست


    پیش لؤلؤی سرشکم ز حیا آب شود

    در ناسفته که در جوف صدف مکنونست


    عاقل آنست که منکر نشود مجنون را

    کانکه نظارهٔ لیلی نکند مجنونست


    خون شد از رشک خطت نافهٔ آهوی ختا

    گر چه در اصل طبیعت چو ببینی خونست


    عقل را کنه جمالت متصور نشود

    زانکه حسن تو ز ادراک خرد بیرونست


    می پرستان اگر از جام صبوحی مستند

    مستی ما همه زان چشم خوش می‌گونست


    تا جدا مانده‌ام از روی تو هرگز گفتی

    کان جگر خستهٔ دل سوخته حالش چونست


    رحمتی کن که ز شور شکرت خواجو را

    سینه آتشکده و دیده ز غم جیحونست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #372
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن ترک پریچهره مگر لعبت چینست

    یا ماه شب چارده بر روی زمینست


    در ابر سیه شعشهٔ بدر منیرست

    یا در شکن کاکل او نور جبینست


    آن ماه تمامست که برگوشه بامست

    یا شاه سپهرست که بر چرخ برینست


    گویند که زیباست بغایت مه نخشب

    لیکن نتوان گفت که زیباتر از اینست


    آن لعل گهر پوش مگر چشمهٔ نوشست

    یا درج عقیقست که بر در ثمینست


    هر چند نمک چون شکرت شور جهانیست

    لیکن لب لعلت نمکی بس شکرینست


    این نکهت مشکین نفس باد بهارست

    یا چین سر زلف تو یا نافهٔ چینست


    بالای بلندت که ازو کارتو بالاست

    بالاش نگویم که بلای دل و دینست


    خواجو اگرش تیغ زنی روی نپیچد

    زیرا که تو سلطانی و او ملک یمینست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #373
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن حور ماه چهره که رضوان غلام اوست

    جنت فراز سرو قیامت قیام اوست


    گر زانکه مشک ناب ز چین می‌شود پدید

    صد چین در آن دو سلسلهٔ مشک‌فام اوست


    مقبل کسی کش او بغلامی کند قبول

    ای من غلام دولت آنکو غلام اوست


    عامی چو من بحضرت سلطان کجا رسد

    لیکن امید بنده بانعام عام اوست


    پروانه گر چو شمع بسوزد عجب مدار

    کان سوختن ز پختن سودای خام اوست


    مشتاق را بکعبه عبادت حلال نیست

    الا بکوی دوست که بیت الحرام اوست


    وحشی ببوی دانه بدام اوفتد ولیک

    خرم دلی که دانه خال تو دام اوست


    هر کو کند بماه تمامت مشابهت

    این روشنست کز نظر ناتمام اوست


    خواجو بترک نام نکو گفت و ننگ داشت

    از ننگ و نام اگر چه که ننگم ز نام اوست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #374
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر سردر آورد سرم آنجا که پای اوست

    ور سر کشد تنعم من در جفای اوست


    گر می‌برد ببندگی و می‌کشد ببند

    آنست رای اهل مودت که رای اوست


    هر چند دورم از رخ او همچو چشم بد

    پیوسته حرز بازوی جانم دعای اوست


    هیچم بدست نیست که در پایش افکنم

    الا سری که پیشکش خاک پای اوست


    گر مدعای کشتهٔ شاهد شهادتست

    دعوی چه حاجتست که شاهد گوای اوست


    از هر چه بر صحایف عالم مصورست

    حیرت در آن شمایل حیرت فزای اوست


    تا دیده دیده است رخ دلربای او

    دل در بلای دیده و جان در بلای اوست


    در هر زبان که می‌شنوم گفتگوی ماست

    در هر طرف که می‌شنوم ماجرای اوست


    خواجو کسی که مالک ملک قناعتست

    شاه جهان بعالم معنی گدای اوست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #375
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من بقول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست

    کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست


    گر عرب را گفتگوئی هست با ما در میان

    حال لیلی گو که مجنون همچنان در جستجوست


    چون عروس بوستان از چهره بگشاید نقاب

    بلبل ار وصف گل سوری نگوید هرزه گوست


    گر چه جانان دوست دارد دشمنی با دوستان

    دشمن جان خودست آنکس که برگردد ز دوست


    همچو گوی ارزانکه سرگردان چوگان گشته‌ئی

    سر بنه چون در سر چوگان هوای زخم گوست


    کاشگی از خاک کویش من غباری بودمی

    کانکه او را آبروئی هست پیشش خاک کوست


    چشمهٔ جانبخش خضرست آن که آبش جانفرانست

    روضهٔ بستان خلدست این که بادش مشکبوست


    چون صبا حال پریشانی زلفت شرح داد

    هیچ می‌دانی کز آنساعت دلم در بند اوست


    با تو خواجو را برون از عشق چیزی دیگرست

    ورنه در هر گوشه ماهی سرو قد لاله روست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #376
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عنبرست آن دام دل یا زلف عنبرسای دوست

    شکرست آن کام جان یا لعل شکرخای دوست


    پرتو مهرست یا مهر رخ زیبای یار

    قامت سروست یا سرو قد رعنای دوست


    آیت حسنست یا توقیع ملک دلبری

    یا بخون ما خطی یا خط مشک آسای دوست


    عکس پروینست یا قندیل مه یا شمع مهر

    یا چراغ زهره یا روی جهان آرای دوست


    مار ضحاکست یا شب یا طناب چنبری

    یا نقاب عنبری یا جعد مه فرسای دوست


    چشمهٔ نوشست یا کان نمک یا جام می

    یا زلال خضر یا مرجان جان افزای دوست


    آهوی مستست یا جزع یمن یا عین سحر

    یا فریب عقل و دین یا نرگس شهلای دوست


    شاخ شمشادست یا سرو سهی یا نارون

    یا صنوبر یا بلای خلق یا بالای دوست


    قامت خواجوست یا قوس قزح یا برج قوس

    یا هلال عید یا ابروی چون طغرای دوست


    بزم دستورست یا بتخانه چین یا چمن

    یا ارم یا جنت فردوس یا ماوای دوست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #377
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای فدای قامتت هر سرو بستانی که هست

    در حیا از چشم من هر ابر نیسانی که هست


    باز داده خط بخون وز شرمساری گشته آب

    جام یاقوت ترا هر راح ریحانی که هست


    نرگس سرمست مخمور تو بیمارست از آن

    سر در افکندست زلفت از پریشانی که هست


    خاتم لعل ترا چون شد مسخر ملک جم

    صید زلفت گشت هر دیو سلیمانی که هست


    راستی را بندهٔ شمشاد بالای توام

    ورنه من آزادم از هر سرو بستانی که هست


    لشکر عشق توام تا خیمه زد در ملک دل

    کس درو منزل نمی‌سازد ز ویرانی که هست


    چون شود یاقوت لؤلؤ پرورت گوهرفشان

    آب گردد از حیا هر گوهر کانی که هست


    هندوی آتش پرست کافر زلفت مقیم

    خون خلقی می‌خورد از نا مسلمانی که هست


    در دلت مهر از چه رو جویم چو می‌دانم که چیست

    بنده را بیدل چرا گوئی چو می‌دانی که هست


    ناشنیده از کمال حسن لیلی شمه‌ئی

    عیب مجنون می‌کند دانا ز نادانی که هست


    چشم خواجو چون شود دور از رخت گوهرفشان

    اوفتد خون در دل هر لعل رمانی که هست


    روح را در حالت آرد چون شود دستانسرای

    بلبل بستان طبعش از خوش الحانی که هست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #378
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از روضهٔ نعیم جمالش روایتیست

    و آشوب چین زلف تو در هر ولایتیست


    گویند بر رخ تو جنایت بود نظر

    لیکن نظر بغیر تو کردن جنایتیست


    فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست

    در گوش او ملامت دشمن حکایتیست


    گفتم که چیست آنخط مشکین برآفتاب

    گفتا بسان روی من از حسن آیتیست


    ارباب عقل گر چه نظر نهی کرده‌اند

    لیکن ز جان صبور شدن تا بغایتیست


    آمد کنون بدایت عمرم بمنتها

    لیکن گمان مبر که غمش را نهایتیست


    گفتم مرا بکشت غمت گفت زینهار

    خواجو خموش باش که این خود عنایتیست


    در تنگنای حبس جدائی توقعم

    از آستان حضرتعالی حمایتیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #379
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای پیک صبا حال پری چهرهٔ ما چیست

    وی مرغ سلیمان خبر آخر ز سبا چیست


    در سلسلهٔ زلف سراسیمهٔ لیلی

    حال دل مجنون پراکندهٔ ما چیست


    برخاک رهش سر بنهادیم ولیکن

    سلطان خبرش نیست که احوال گدا چیست


    با آنکه طبیب دل ریشست بگوئید

    کز درد بمردیم بفرما که دوا چیست


    گر زانکه نرنجیده‌ئی از ما بخطائی

    چین در خم ابروی تو ای ترک ختا چیست


    چون دل ز پیت رفت و خطا کرد سزا یافت

    دزدیده اگر دیده ترا دید سزا چیست


    گر تیغ زنی ور بنوازی بمرادت

    دادیم رضا تا پس ازین حکم قضا چیست


    دی نرگست از عربده می‌گفت که خواجو

    کام دل یکتای تو ز آن زلف دوتا چیست


    در حضرت سلطان چمن چون همه بادست

    چندین همه آمد شدن پیک صبا چیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #380
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ز زلفش نافهٔ تاتار تاریست

    که هر تار از سر زلفش تتاریست


    ز شامش صد شکن بر زنگبارست

    ولی هر چین ز شامش زنگباریست


    از آن دردانه تا من بر کنارم

    کنارم روز و شب دریا کناریست


    مروساقی که بی آن لعل میگون

    قدح نوشیدنم امشب خماریست


    کسی کز خاک کوی دوست ببرید

    برو زو در گذر کو خاکساریست


    رسن بازی کنم با سنبلت لیک

    پریشانم که بس آشفته کاریست


    قوی جعدت پریشانست و درتاب

    ز ریحان خطت گوئی غباریست


    هرآنکو برک گلبرک تو دارد

    به چشمش هر گلی مانند خاریست


    گهی کز خاک خواجو بردمد خار

    یقین میدان که بازش خار خاریست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 38 از 65 نخستنخست ... 2834353637383940414248 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/