صفحه 32 از 65 نخستنخست ... 2228293031323334353642 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 311 تا 320 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #311
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوش بر طرف چمن گلبانگ می‌زد بلبلی

    می‌فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی


    کانکه زیر گنبد نیلوفری دارد وطن

    از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی


    محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول

    زانکه در راه محبت کس نیابد منزلی


    هیچ بادی بر نمی‌آید در این طوفان و موج

    که افکند از کشتی ما تخته‌ئی بر ساحلی


    منکر مستان نباشد هر که باشد هوشیار

    زانکه باشد بی‌جنون هر جا که باشد عاقلی


    عالمی کو در خرابات فنا ساغر کشد

    پیش ما فاضلتر از صد ساله زهد جاهلی


    هیچ دل بر کشتگان ضربت عشقت نسوخت

    زانکه زلف دلکشت نگذاشت در عالم دلی


    حاصلی در عشق ممکن نیست جز بی‌حاصلی

    چون توان کردن چو ما را نیست زین به حاصلی


    خیز خواجو چون ز زهد و توبه کارت مشکلست

    باده پیش آور که بی می حل نگردد مشکلی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #312
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی

    قدح بروی صبوحی کشان لم یزلی


    ز دست ساقی تحقیق اگر خوری جامی

    شراب را ابدی دان و جام را ازلی


    بزیر جامه چو زنار بینمت چون شمع

    چه سود راندن مقراض و خرقهٔ عسلی


    مشو بحسن عمل غره و بزهد مناز

    که خواندت خرد پیر زاهد عملی


    ز آب و گل نشود چون تو لعبتی پیدا

    ندانم از چه گلی دانمت که از چگلی


    چگونه از سر کویت کنم جلای وطن

    که هست سوز درونم خفی و گریه جلی


    کجا ز زلف تو پیوند بگسلد دل من

    که کار زلف تو دل بندیست و دل گسلی


    محب روی توام در جواب دعوی عشق

    دل شکسته وکیلست و جان خسته ولی


    متاب روی ز خواجو که زلف هندویت

    بخورد خون دل ریشش از سیاه دلی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #313
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی

    قلزم پر شور شوقت را نبینم ساحلی


    نیست در دهر این زمان بی گفت و گویت مجمعی

    نیست در شهر این نفس بی‌جست و جویت محفلی


    مهر رویت می‌نهد هر روز مهری بر لبی

    چشم مستت می‌زند هر لحظه تیغی بر دلی


    چون کنم قطع منازل بی‌گل رخسار تو

    لاله‌زاری گردد از خون دلم هر منزلی


    بر سر کوی غمت هر جا که پایی می‌نهم

    بینم از دست سرشک دیده پایی در گلی


    رنگ رخسارت نمی‌بینم ببرگ لاله‌ئی

    بوی گیسویت نمی‌یابم ز شاخ سنبلی


    کی بدست آید گلی چون آن رخ بستانفروز

    یا سراید در چمن مانند خواجو بلبلی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #314
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یا من الیک میلی قف ساعة قبیلی

    بالدمع بل ذیلی هذا نصیب لیلی


    هر شب که باده نوشم وز تاب سینه جوشم

    تا صبحدم خروشم هذا نصیب لیلی


    از اشگ دل گدازم پیدا شدست رازم

    لیکن چه چاره سازم هذا نصیب لیلی


    از بند باز کن خو وزو دوست کام دل جو

    زلفش بگیر و میگو هذا نصیب لیلی


    هر شب به جست و جویش گردم بگرد کویش

    گریم در آرزویش هذا نصیب لیلی


    بلبل ز شاخساران با نالهٔ هزاران

    گوید بنوبهاران هذا نصیب لیلی


    تا روز از دل و جان چون بلبل سحر خوان

    گویم دعای سلطان هذا نصیب لیلی


    خواجو مگو فسانه در کش می شبانه

    بر گوی این ترانه هذا نصیب لیلی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #315
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یا ملولا عن سلامی انت فی‌الدنیا مرامی

    کلما اعرضت عنی زدت شوقا فی غرامی


    گر چه مه در عالم آرائی ز گیتی بر سر آمد

    کی تواند شد مقابل با رخت از ناتمامی


    طوطی دستانسرا شد مطرب از بلبل نوائی

    مطرب بستانسرا شد طوطی از شیرین کلامی


    پخته‌ئی کوتا بگوید واعظ افسرده دلرا

    کی ندیده دود از آتش ترک گرمی کن که خامی


    صید گیسوئی نگشتی زان سبب ایمن ز قیدی

    دانهٔ خالی ندیدی لاجرم فارغ ز دامی


    درس تقوی چند خوانی خاصه بر مستان عاشق

    وز فضیلت چند گویی خاصه با رندان عامی


    گر به بدنامی برآید نام ما ننگی نباشد

    زانکه بدنامی درین ره نیست الا نیک نامی


    عارض بین خورده خون لاله در بستانفروزی

    قامتش بین برده دست از نارون در خوش خرامی


    تاجداری نیست الا بر در خوبان گدائی

    پادشاهی نیست الا پیش مهرویان غلامی


    ساکن دیر مغانرا از ملامت غم نباشد

    زانکه در بیت‌الحرام اندیشه نبود از حرامی


    بت پرستان صورتش را سجده می‌آرند و شاید

    گر کند خواجو بمعنی آن جماعت را امامی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #316
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی

    که آفتاب بلندی چو بر کنارهٔ بامی


    کنون تو سرو خرامان بگاه جلوهٔ طاوس

    هزار بار سبق برده‌ئی بکبک خرامی


    گرم قبول کنی همچو بندگان بارادت

    بدیده گر بنشینی بایستم بغلامی


    اگر چه غیرتم آید که با وجود حریفان

    مثال آب حیاتی که در میان ظلامی


    اگر چراغ نباشد مرا تو چشم و چراغی

    ور آفتاب نباشد مرا تو ماه تمامی


    ز شام تا بسحر شمع‌وار پیش وجودت

    بسوختیم ولیکن دلت نسوخت ز خامی


    مگر تو باغ بهشتی نگویمت که چو حوری

    مرا تو جان و جهانی ندانمت که کدامی


    براه بادیه ما را بمان بخار مغیلان

    شب رحیل که گفتیم ترک جان گرامی


    محب دوست نیندیشد از جفای رقیبان

    ترا که شوق حرم نیست غم بود ز حرامی


    چه باشد ار به عنایت نظر کنی سوی خواجو

    چرا که لطف تو عامست و آن ستم زده عامی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #317
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی

    زانکه در شهر شدم شهره بدرد آشامی


    آنچنان خوار و حقیرم که مرا دشمن و دوست

    چون سگ از پیش برانند بدشمن کامی


    ما چنین سوختهٔ باده و افسرده دلان

    احتراز از می جوشیده کنند از خامی


    تا دلم در گره زلف دلارام افتاد

    بر سر آتش و آبست ز بی‌آرامی


    عقل را بار نباشد به سراپردهٔ عشق

    زانکه ره در حرم خاص نیابد عامی


    شیرگیران باردات همه در دام آیند

    تا کند آهوی شیرافکن او بادامی


    راستان سرو شمارندت اگر در باغی

    صادقان صبح شمارندت اگر بر بامی


    راستی را چو تو بر طرف چمن بگذشتی

    سرو بر جای فرو ماند ز بی‌اندامی


    چند گوئی سخن از خال سیاهش خواجو

    طمع از دانه ببر زانکه کنون در دامی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #318
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای رفته پیش چشمهٔ نوش تو آب می

    چشم تو مست خواب و تو مست و خراب می


    فرخنده روز آنکه بروی تو هر دمش

    طالع شود ز مطلع جام آفتاب می


    اکنون که باد صبح گشاید نقاب گل

    آب فسرده را ز چه سازی نقاب می


    تا کی کنم ز دیدهٔ می لعل در قدح

    از گوهر قدح بنما لعل ناب می


    حاجت بشمع نیست که بزم معاشران

    روشن بود بتیره شب از ماهتاب می


    هر چند گفته‌اند حکیمان که نافعست

    محروریان آتش غم را لعاب می


    ساقی ز دور ما قدحی چند در گذار

    کز بسکه آتشست نداریم تاب می


    چشمم نگر ز شوق تو قائم مقام جام

    اشکم ببین ز لعل تو نایب مناب می


    خواجو که هست بر در میخانه خاک راه

    با او مگوی هیچ سخن جز زباب می

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #319
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی

    رهروان راه عشقت هر دمی در عالمی


    با کمال قدرتت بر عرصهٔ ملک قدم

    هر تف آتش خلیلی هر کف خاک آدمی


    طور سینا با تجلی جمالت ذره‌ئی

    پور سینا در بیان کبریایت ابکمی


    کاف و نون از نسخهٔ دیوان حکمت نکته‌ئی

    بحر و کان از موج دریای عطایت شبنمی


    از قدم دم چون توانم زد که در راه تو هست

    ز اول صبح ازل تا آخر محشر دمی


    ای بتیغ ابتلایت هر شکاری شبلئی

    وی بمیدان بلایت هر سواری ادهمی


    تشنگانرا از تو هر زهری و رای شربتی

    خستگانرا از تو هر زخمی بجای مرهمی


    رفته هر گامی بعزم طور قربت موسیئی

    خورده هر جامی ز دست ساقی شوقت جمی


    هر بتی در راهت از روی حقیقت کعبه‌ئی

    هر نمی از ناودان چشم خواجو زمزمی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #320
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روی تو گر بدیدمی جان بتو بر فشاندمی

    صبرم اگر مدد شدی دل ز تو واستاندمی


    چون تو درآمدی اگر غرقهٔ خون نبودمی

    بس که گهر بدیدگان در قدمت فشاندمی


    کاج نراندی ای صنم توسن سرکش از برم

    تا ز دو دیده در پیت خون جگر نراندمی


    پای دل رمیده گر باز بدستم آمدی

    ترک تو کردمی و خویش از همه وا رهاندمی


    نوک قلم بسوختی از دل سوزناک من

    گرنه ز دیده دمبدم آب برو چ*****ی


    ضعف رها نمی‌کند ورنه ز آه صبحدم

    شعله فروز چرخ را مشعله وانشاندمی


    خواجو اگر چو دود دل دست در آه من زدی

    گر بزمین فرو شدی بر فلکش رساندمی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 32 از 65 نخستنخست ... 2228293031323334353642 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/