صفحه 29 از 65 نخستنخست ... 1925262728293031323339 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 281 تا 290 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #281
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی

    درد دلسوز مرا مایهٔ درمان بودی


    برخ خوش نظر و عارض بستان افروز

    رشک برگ سمن و لالهٔ نعمان بودی


    بخط سبز و سر زلف سیاه و لب لعل

    خضر و ظلمت و سرچشمهٔ حیوان بودی


    پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت

    خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی


    همچو پروانه دلم سوختهٔ عشق تو بود

    زانکه در تیره شبم شمع شبستان بودی


    در هوای تو چو بلبل زدمی نعرهٔ شوق

    که بگلزار لطافت گل خندان بودی


    جان به آواز دلاویز تو دادم بر باد

    که بوقت سحرم مرغ خوش الحان بودی


    با تو پرداخته بودم دل حیران لیکن

    خانه پرداز من بیدل حیران بودی


    همچو خواجو سر و سامان من از دست برفت

    زانکه در قصد من بی سر و سامان بودی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #282
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر آن مه در نظر بودی چه بودی

    ورش بر ما گذر بودی چه بودی


    مرا کز بیخودی از خود خبر نیست

    گر او را این خبر بودی چه بودی


    اگر چون آن پری پیکر در آفاق

    پری روی دگر بودی چه بودی


    بدینسان کز نظر یکدم جدا نیست

    گرش با ما نظر بودی چه بودی


    مرا گویند درمان تو صبرست

    دریغا صبر گر بودی چه بودی


    روانم در شب هجران بفرسود

    گر آنشب را سحر بودی چه بودی


    مرا چون با سر زلفت سری هست

    گرم پروای سر بودی چه بودی


    چو بر بام تو باشد مرغ را راه

    مرا گر بال و پر بودی چه بودی


    ز خواجو سیم و زر داری تمنا

    گر او را سیم و زر بودی چه بودی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #283
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای شمع چگل دوش در ایوان که بودی

    وی سرو روان دی بگلستان که بودی


    وی آیت رحمت که کست شرح نداند

    کی بود نزول تو و در شان که بودی


    چون صبح برآمد به سر بام که رفتی

    چون شام در آمد بشبستان که بودی


    کین بر که کشیدی و کمان بر که گشادی

    قلب که شکستی و بمیدان که بودی


    ای کام روانم لب چون آب حیاتت

    در ظلمت شب چشمهٔ حیوان که بودی


    دیشب که مرا جان و دل از داغ تو می‌سوخت

    آرام دل و آرزوی جان که بودی


    برطرف چمن بلبل خوش خوان که گشتی

    درصحن گلستان گل خندان که بودی


    تا از دل و جان زان تو گشتیم چو خواجو

    آخر بنگوئی که تو خود زان که بودی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #284
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هیچ شکر چو آن دهان دیدی

    هیچ تنگ شکر چنان دیدی


    آن زمانت که در کنار آمد

    جز کمر هیچ در میان دیدی


    در چمن همچو شمع مجلس ما

    طوطئی آتشین زبان دیدی


    راستی را شمائل قد او

    هیچ در سرو بوستان دیدی


    دل رباتر ز زلف و عارض او

    شاخ سنبل بر ارغوان دیدی


    در فغانم ز دست قاتل خویش

    کشته را هیچ در فغان دیدی


    همچو غرقاب عشق او خواجو

    هیچ دریای بیکران دیدی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #285
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه خوش باشد دمی با دوستداری

    نشسته در میان لاله زاری


    اگر نبود نسیم زلف خوبان

    نروید گلبنی بر جویباری


    وگر سودای گلرویان نباشد

    نخواند بلبلی بر شاخساری


    کنارم زان از آب دیده دریاست

    که هجران را نمی‌بینم کناری


    خیالی گشتم از عشقش ولیکن

    ندارم جز خیالش راز داری


    فراق جان ز تن آن لحظه باشد

    که یاری دور می‌ماند ز یاری


    نشاید گفت خواجو پیش هر کس

    غم عشقش مگر با غمگساری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #286
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تو آن ماه زهره جبینی و آن سرو لاله عذاری

    که بر لاله غالیه سائی و از طره غالیه باری


    عقیقست یا لب شیرین عذارست یا گل و نسرین

    جمالست یا مه و پروین گلاله‌ست یا شب تاری


    گهی می‌کشی بفریبم گهی می‌کشی بعتابم

    چه کردم که با من مسکین طریق وفا نسپاری


    جدائی ز من چه گزینی چو دانی که صبر ندارم

    وفا از تو چشم چه دارم چو دانم که مهر نداری


    خوشا بر ترنم بلبل صبوحی و جام لبالب

    خوشا با بتان سمن رخ حریفی و باده گساری


    ز اوصاف حور بهشتی نشان داده لعبت ساقی

    ز انفاس گلشن رضوان خبر داده باد بهاری


    چو خواهد چه زهد فروشی چو از جام می نشکیبی

    ز خوبان کناره چه گیری چو در آرزوی کناری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #287
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یا باری البرایا یا زاری الذراری

    یا راعی الرعایا یا مجری الجواری


    سلطان بی وزیری دیان بی‌نظیری

    قهار سختگیری ستار بردباری


    روق الغصون صنعا زینت کالغوانی

    ورق الطیور شوقا توجت کاقماری


    سرو از تو در تمایل در کله ربیعی

    مرغ از تو در ترنم بر سرو جویباری


    یا واهب العطایا یا دافع البلایا

    یا غافر الخطایا یا مسری السواری


    عکسی فکنده نورت بر شمع آسمانی

    بوئی نهاده لطفت در نافه تتاری


    ذخر القروم تجبی من سبیک السبایا

    لبس‌الجنان تکسوا من برک البراری


    از نار نور بخشی وز باد عطر سائی

    وز خاک زر فشانی وز آب گوهر آری


    اعلیت کل یوم عند الصباح نورا

    نقع الظلام جلی من غرة النهاری


    خواجه بتحفه پیشت نزلی دگر نیارد

    جز حسرت و ندامت جز جرم و شرمساری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #288
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آب رخ ما بری و باد شماری

    خون دل ما خوری و باک نداری


    دست نگارین بروی ما چه فشانی

    ساعد سیمین بخون ما چه نگاری


    دل بسر زلف دلکش تو سپردیم

    گر چه تو با هیچ خسته دل نسپاری


    اینهمه دلها بری ز دست ولیکن

    خاطر دلداده‌ئی بدست نیاری


    چند کنی خواریم چو جان عزیزی

    شرط عزیزان نباشد اینهمه خواری


    گر چه اسیر تو در شمار نیاید

    هیچکسی را بهیچ کس نشماری


    بر سر ره کشتگان تیغ جفا را

    بگذری و در میان خون بگذاری


    این نه طریق محبتست و مودت

    وین نبود شرط دوستدای و یاری


    دمبدم از فرقت تو دیدهٔ خواجو

    سیل براند بسان ابر بهاری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #289
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای دلم بسته ز زلف سیهت زناری

    نافهٔ مشک تتار از سر زلفت تاری


    خط مشکین تو از غالیه بر صفحهٔ ماه

    گرد آن نقطهٔ موهوم کشد پرگاری


    بر گل عارضت آن خال سیاه افتادست

    همچو زنگی بچه‌ئی بر طرف گلزاری


    گر کسی برخورد از لعل لبت اولی من

    ور دل از دست رود در سر زلفت باری


    کار زلف سیهت گر بدلم در بندست

    سهل باشد اگرش زین بگشاید کاری


    دلم آن طره هندو بسیه کاری برد

    چون فتادم من بیدل به چنان طراری


    نرگس مست تو گر باده چنین پیماید

    نیست ممکن که ز مجلس برود هشیاری


    گرهی از شکن زلف چلیپا بگشای

    تا بهر موی ببندم پس ازین زناری


    ظاهر آنست که ضایع گذرد عمر عزیز

    مگر آن دم که برآری نفسی با یاری


    میل خاطر بگلستان نکشد خواجو را

    اگرش دست دهد طلعت گلرخساری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #290
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای نفس مشک بیز باد بهاری

    غالیه بوئی مگر نسیم نگاری


    بر سر زلفش گذشته‌ئی که بدینسان

    نافه گشائی کنی و مشک نثاری


    جان گرامی فدای خاک رهت باد

    کز من مسکین قدم دریغ مداری


    گر گذری باشدت بمنزل آن ماه

    لطف بود گر پیام من بگذاری


    گو چه شود گر خلاف قول بد اندیش

    کام دل ریش این شکسته برآری


    ای ز سر زلف مشکسای معنبر

    بر سر آتش نهاده عود قماری


    چون بزبان قلم حدیث تو رانم

    آیدم از خامه بوی مشک تتاری


    غاب اذاغبت فی الصبابة صبری

    بان اذا بنت فی‌العباد قراری


    من چو برون از تو دستگیر ندارم

    چون سر زلفم مگر فرو نگذاری


    زور و زرم با تو چون ز دست نخیزد

    چاره چه باشد برون ز ناله و زاری


    هر نفس از شاخسار شوق برآید

    غلغل خواجو چه جای نغمه ساری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 29 از 65 نخستنخست ... 1925262728293031323339 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/