صفحه 26 از 65 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 251 تا 260 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #251
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی

    صورت نتوان بستن نقشی بدلارائی

    با نرگس مخمورت بیمست ز بیماری

    با زلف چلیپایت ترسست ز ترسائی


    مجنون سر زلفت لیلی بدلاویزی

    فرهاد لب لعلت شیرین به شکر خائی


    چون سرو سهی می‌کرد از قد تو آزادی

    می‌داد بصد دستش بالای تو بالائی


    آنرا که بود در سر سودای سر زلفت

    گردد چو سر زلفت سرگشته و سودائی


    گفتم که بدانائی از قید تو بگریزم

    لیکن بشد از دستم سرشته‌ی دانائی


    زان مردمک چشمم بی اشک نیارامد

    کارام نمی‌باشد در مردم دریائی


    در مذهب مشتاقان ننگست نکونامی

    در دین وفاداران کفرست شکیبائی


    از لعل روان بخشت خواجو چو سخن راند

    ظاهر شود از نطقش اعجاز مسیحائی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #252
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی

    وی لب لعل ترای عادت روح افزائی

    رقم از غالیه بر صفحه‌ی دیباچه زنی

    مشک تاتار چرا بر گل سوری سائی


    لعل در پوش گهر پاش ترا لؤلؤی تر

    چه کند کز بن دندان نکند لالائی


    روی خوب تو جهانیست پر از لطف و جمال

    وین عجبتر که تو خورشید جهان آرائی


    گفته بودی که ازو سیر برایم روزی

    چون مرا جان عزیزی عجب ار برنائی


    همه شب منتظر خیل خیال تو بود

    مردم دیده‌ی من در حرم بینائی


    گر نپرسی خبر از حال دلم معذوری

    که سخن را نبود در دهنت گنجائی


    تو مرا عمر عزیزی و یقین می‌دانم

    که چو رفتی نتوانی که دگر باز آئی


    لب شیرین تو خواجو چو بدندان بگرفت

    از جهان شور برآورد بشکر خائی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #253
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی

    گفتم منم غریبی از شهر آشنائی

    گفتا سر چه داری کز سر خبر نداری

    گفتم بر آستانت دارم سر گدائی


    گفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی

    گفتم که خوش نوائی از باغ بینوائی


    گفتا ز قید هستی رو مست شو که رستی

    گفتم بمی پرستی جستم ز خود رهائی


    گفتا جوی نیرزی گر زهد و توبه ورزی

    گفتم که توبه کردم از زهد و پارسائی


    گفتا بدلربائی ما را چگونه دیدی

    گفتم چو خرمنی گل در بزم دلربائی


    گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم

    گفتم به از ترنجی لیکن بدست نائی


    گفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی

    گفتم از آنکه هستم سرگشته‌ئی هوائی


    گفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند

    گفتم حدیث مستان سری بود خدائی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #254
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من کیم زاری نزار افتاده‌ئی

    پر غمی بیغمگسار افتاده‌ئی

    دردمندی رنج ضایع کرده‌ئی

    مستمندی سوگوار افتاده‌ئی


    مبتلائی در بلا فرسوده‌ئی

    بی‌قرینی بی‌قرار افتاده‌ئی


    باد پیمائی به خاک آغشته‌ئی

    خسته جانی دل فگار افتاده‌ئی


    نیمه مستی بی‌حریفان مانده‌ئی

    می‌پرستی در خمار افتاده‌ئی


    بی‌کسی از یار غایب گشته‌ئی

    ناکسی از چشم یار افتاده‌ئی


    اختیار از دست بیرون رفته‌ئی

    بیخودی بی‌اختیار افتاده‌ئی


    عندلیبی از گل سوری جدا

    خسته‌ای دور از دیار افتاده‌ئی


    پیش چشم آهوان جان داده‌ئی

    بر ره شیران شکار افتاده‌ئی


    دست بردل خاک بر سر مانده‌ئی

    بر سر ره خاکسار افتاده‌ئی


    رو بغربت کرده فرقت دیده‌ئی

    بی‌عزیزان مانده خوار افتاده‌ئی


    بیدل و بی‌یار رحلت کرده‌ئی

    بی زر و بی زور زار افتاده‌ئی


    همچو خواجو پای در گل مانده‌ئی

    بر سر پل مانده بار افتاده‌ئی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #255
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ

    بجز صراحی و مطرب مخوا همدم هیچ

    بیا و بادهٔ نوشین روان بنوش که هست

    بجنب جام می لعل ملکت جم هیچ


    مجوی هیچ که دنیا طفیل همت اوست

    که پیش همت او هست ملک عالم هیچ


    غمست حاصلم از عشق و من بدین شادم

    که گر چه هست غمم نیست از غمم غم هیچ


    دلم ز عشق تو شد قطره‌ئی و آنهم خون

    تنم ز مهر تو شد ذره‌ای و آنهم هیچ


    غمم بخاک فرو برد و هست غمخور باد

    دلم بکام فرو رفت و نیست همدم هیچ


    تنم چوموی پر از تاب و رنج و دوری خم

    ولی میان تو یک موی اندر و خم هیچ


    از آن دوای دل خسته در جهان تنگست

    که نیستش بجز از پستهٔ تو مرهم هیچ


    دم از جهان چه زنی همدمی طلب خواجو

    بحکم آنکه جهان یکدمست و آندم هیچ


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #256
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    میانش موئی و شیرین دهان هیچ

    ازین موئی می بینم وز آن هیچ

    دهانش گوئی از تنگی که هیچست

    بدان تنگی ندیدم در جهان هیچ


    میانش یک سر مویست و گوئی

    ندارد یک سر مو در میان هیچ


    دهانش بی گمان همچون دلم تنگ

    میانش بی سخن همچون دهان هیچ


    بجز وصف دهان نیست هستش

    نمی‌آید حدیثم بر زبان هیچ


    میانش چون تنم در بی نشانی

    دهانش چون دلم وز وی نشان هیچ


    خوشا با دوستان در بوستان عیش

    که باشد بوستان بی دوستان هیچ


    گل سوری نبینم در بهاران

    چو روی دلستان در گلستان هیچ


    برون از اشک از چشمم نیابد

    کنارسبزه و آب روان هیچ


    برو خواجو که باگل درنگیرد

    خروش بلبل فریاد خوان هیچ


    سحرگه خوش بود گل چیدن از باغ

    ولیکن گر نگوید باغبان هیچ


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #257
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بنوش لعل مذاب از زمردین اقداح

    ببین که جوهر روحست در قدح یا راح

    خوشا بروی سمن عارضان سیم اندام

    عقیق ناب مروق ز سیمگران اقداح


    بریز خون صراحی که در شریعت عشق

    شدست خون حریفان سبیل و خمر مباح


    بشوی دلق مرقع به آب دیدهٔ جام

    که بی قدح نبود در صلاح و تو به صلاح


    لب تو باده گساران روح را ساقیست

    رخ تو خلوتیان صبوح را مصباح


    در تو زمرهٔ ارباب شوق را منزل

    غم تو مخزن اسرار عشق را مفتاح


    فروغ روی چو ماه تو مشرق الانوار

    کمند زلف سیاه تو قابض الارواح


    دهد دو دیدهٔ من شرح مجمع البحرین

    کند جمال تو تقریر فالق الاصباح


    بساز بزم صبوحی کنون که خواجو را

    لب تو جام صبوحست و طلعت تو صباح


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #258
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حیات بخش بود باده خاصه وقت صبوح

    که راح را بود آندم خواص جوهر روح

    فکنده مرغ صراحی خروش در مجلس

    چو بلبلان سحر در چمن بوقت صبوح


    مباش بی لب یاقوت و جام یاقوتی

    که نیست بی می و معشوق در زمانه فتوح


    مرا چو توبه گنه بود توبه کردم از آن

    که گر نکرد گناه از چه توبه کرد نصوح


    نوشته‌اند بر اوراق کارنامهٔ عشق

    که رند را نبود در صلاح و توبه صلوح


    مرا که از درت امید فتح بابی نیست

    در دو لختی چشمست بر رهت مفتوح


    خیال نرگس مستت چو در دلم گذرد

    شود ز خنجر خونریز او دلم مجروح


    فشاند برجگر ریش من غم تو نمک

    نبشت دفتر حسن ترا خط تو شروح


    گر آب دیده ز سر برگذشت خواجو را

    گمان مبر که بطوفان هلاک گردد نوح


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #259
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد

    بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد

    ز دست ناله و آه سحر بفریادم

    اگر نه صبر بفریاد من رسد فریاد


    چو راز من بر هرکس روان فرو می‌خواند

    سرشک دیده از این رو ز چشم من بفتاد


    هنوز در سر فرهاد شور شیرینست

    اگر چه رفت بتلخی و جان شیرین داد


    ز مهر و کینه و بیداد و داد چرخ مگوی

    که مهر او همه کینست و داد او بیداد


    ببست بر رخ خور آسمان دریچه بام

    چو پرده زان رخ چون ماه آسمان بگشاد


    ز بندگی تو دارم چو سوسن آزادی

    ولی تو سرو خرامان ز بندگان آزاد


    گمان مبر که ز خاطر کنم فراموشت

    ز پیش می‌روی اما نمی‌روی از یاد


    ز باد حال تو می‌پرسم و چو می‌بینم

    حدیث باد صبا هست سربسر همه باد


    اگر تو داد دل مستمند من ندهی

    به پیش خسرو ایران برم ز دست تو داد


    برآستان محبت قدم منه خواجو

    که هر که پای درین ره نهاد سر بنهاد


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #260
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پرواز کن ای مرغ و بگلزار فرود آی

    ور اهل دلی بر در دلدار فرود آی

    ور می‌طلبی خون دل خستهٔ فرهاد

    چون کبک هوا گیر و بکهسار فرود آی


    ای باد صبا بهر دل خستهٔ یاران

    یاری کن و در بندگی یار فرود آی


    در سایهٔ ایوانش اگر راه نیابی

    خورشید صفت بر در و دیوار فرود آی


    ور پرتو خورشید رخش تاب نیاری

    در سایهٔ آن زلف سیه کار فرود آی


    چون بر سر آبست ترا منزل مالوف

    بر چشمهٔ چشم من خونخوار فرود آی


    از کفر سر زلف بتان گر خبرت هست

    مؤمنشو و در حلقهٔ کفار فرود آی


    از صومعه بیرون شو و از زوایه بگذر

    وانگاه بیا بر در خمار فرود آی


    خواهی که رسانی بفلک رایت منصور

    با سر انا الحق بسر دار فرود آی


    ای آنکه طبیب دل پر حسرت مائی

    از بهر خدا بر سر بیمار فرود آی


    خواجو اگر از بهر دوای دل مجروح

    دارو طلبی بر در عطار فرود آی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 26 از 65 نخستنخست ... 1622232425262728293036 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/