صفحه 24 از 65 نخستنخست ... 1420212223242526272834 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 231 تا 240 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #231
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چگونه سرو روان گویمت که عین روانی

    نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی

    کدام سرو که گویم براستی بتو ماند

    که باغ سرو روانی و سرو باغ روانی


    تو آن نئی که توانی که خستگان بلا را

    بکام دل برسانی و جان بلب نرسانی


    چه جرم رفت که رفتی و در غمم بنشاندی

    چه خیزد ار بنشینی و آتشم بنشانی


    برون نمی‌روی از دل که حال دیده ببینی

    نمی‌کشی مگر از درد و حسرتم برهانی


    ز هر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی

    ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی


    نهاده‌ام سر خدمت بر آستان ارادت

    گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی


    اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد

    کجا بصبر میسر شود حصول امانی


    مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی

    که بر کناری و دانم که حال غرقه ندانی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #232
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سقی الله ایام وصل الغوانی

    علی غفلة من صروف الزمان

    فلما مررنا بربع الکواعب

    جنانی تربع روض الجنان


    خوشا طرف بستان و فصل بهاران

    رخ دوستان و می‌دوستگانی


    گل و گلشن و نغمه ارغنونی

    صبح و صبوح و می ارغوانی


    سلیمی اتت بالحمیا صبوحا

    و تسقی علی شیم برق یمانی


    و فیها نظرت و قد زل رجلی

    و فی زلة الرجل مالی یدان


    گلی بود نورسته از باغ خوبی

    ولی ایمن از تند باد خزانی


    چو مه در بقلطاق گلریز چرخی

    چو خورشید در قرطه‌ی آسمانی


    تغنی الحمامة فی جنح لیل

    و تحکی الصبا حسن صوت الاغانی


    اشم روایح نور الخزامی

    واصبوا الی‌الرند والاقحوان


    روان بر فشان خواجو از آنکه شعرت

    ببرد آب آب حیات از روانی


    غنیمت شمر عیش را با جوانان

    که چون شد دگر باز ناید جوانی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #233
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اروض الخلدام مغنی الغوانی

    اضؤ الخد ام برق یمانی


    رخست از آفتاب عالم افروز

    درفشان در نقاب آسمانی


    خدود الغید تحت الصدغ ضاهت

    حدایق طرزت بالضیمران


    چو آن هندو ندیدم هیچ کافر

    سزاوار بهشت جاودانی


    نشق الجیب من نشر الخرامی

    نحط الرجل فی ربع الغوانی


    چه باشد گر دمی در منزل دوست

    بر آساید غریبی کاروانی


    اری فی وجنتیها کل یوم

    جنانی طار فی روض الجنان


    نباشد شکری را این حلاوت

    نباشد صورتی را این معانی


    یغرد فی‌المغارید المغنی

    سلام الله ما تلی المثانی


    ز خواجو بگذران جامی که مستست

    ز چشم ساقی و لحن اغانی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #234
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بدینسان که از ما جهانی جهانی

    که با کس نمانی و با کس نمانی

    تو آن شهریاری و آن شهره‌یاری

    که خسرو نشانی و خسرو نشانی


    تو آنی که قتلم توانی و دانم

    که هر دم برآنی که خونم برانی


    خوشا طرف بستان و دستان مستان

    می ارغوانی به روی غوانی


    دل یاغی باغیم باغ و دائم

    تو در باغ بانی و در باغبانی


    ندانم کدامی که دامی دلم را

    ز نسل کیانی که اصل کیانی


    چو ماهی که ماهیتت کس نداند

    چه کانی که از لعل گوهر چکانی


    تو جان و جهانی و جان جهانی

    تو نور جنانی و حور جنانی


    سزد کاردوان رخ نهد پیش اسبت

    اگر باز داری سمند ار دوانی


    ترا نار پستان به از نار بستان

    که سیب از ترنجت کند بوستانی


    تو ترخان و ترخون ز جور تو خواجو

    دل از خون چو خانی و رخ زر خانی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #235
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نه آخر تو آنی که ما را زیانی

    نه آخر توانی که ما را زیانی

    مگر زین بسودی که ما را بسودی

    وزین بر زیانی که ما را زیانی


    چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی

    چو ما را جهانی چه ما را جهانی


    تو پروا نداری که پروانه داری

    تو پیمان ندانی که پیمانه دانی


    چراغ چه راغی و سرو چه باغی

    که دل را امانی و جانرا امانی


    نه خورشید بامی که خورشید بامی

    نه عین روانی که عین روانی


    تو آن کاردانی که آن کاردانی

    که از دلستانی ز دل دل ستانی


    تو آتش نشانی و خواهی که ما را

    بتش نشانی بر آتش نشانی


    تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه

    تو جانی و جان بی‌وفای تو جانی


    تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی

    تو خان و مرا خانه از گریه خانی


    تو در کار و در کار خواجو نبینی

    تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #236
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نه آخر تو آنی که ما را زیانی

    نه آخر توانی که ما را زیانی

    مگر زین بسودی که ما را بسودی

    وزین بر زیانی که ما را زیانی


    چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی

    چو ما را جهانی چه ما را جهانی


    تو پروا نداری که پروانه داری

    تو پیمان ندانی که پیمانه دانی


    چراغ چه راغی و سرو چه باغی

    که دل را امانی و جانرا امانی


    نه خورشید بامی که خورشید بامی

    نه عین روانی که عین روانی


    تو آن کاردانی که آن کاردانی

    که از دلستانی ز دل دل ستانی


    تو آتش نشانی و خواهی که ما را

    بتش نشانی بر آتش نشانی


    تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه

    تو جانی و جان بی‌وفای تو جانی


    تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی

    تو خان و مرا خانه از گریه خانی


    تو در کار و در کار خواجو نبینی

    تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #237
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی

    چگونه در نظر آید جمال طلعت لیلی

    حدیث حسنت و ادراک هر کسی بحقیقت

    جمال یوسف مصریست پیش دیده‌ی اعمی


    مقیم طور محبت ز شوق باز نداند

    شعاع آتش مهر از فروغ نور تجلی


    کمال معجزه‌ی حسن بین که غایت سحرست

    شکنج زلف چو ثعبان نهاده بر کف موسی


    حکایتیست ز حسنت جمال لعبت چینی

    نمونه‌ئیست ز نقشت نگارخانه‌ی مانی


    رخ منور و خال سیاهت آتش و هندو

    خط معنبر و زلف کژت زمرد و افعی


    کجا بصورت و معنی بچشم عقل درآئی

    که هست حسن و جمالت ورای صورت و معنی


    چو حسن منظر و بالای دلفریب تو بینند

    که التفات نماید بحور و جنت و طوبی


    بجام باده صافی بشوی جامه‌ی صوفی

    چرا که باده نشاند غبار توبه و تقوی


    چو چشم مست تو فتوی دهد که باده حلالست

    بریز خون صراحی چه حاجتست بفتوی


    بیاد لعل تو خواجو چو در محاوره آید

    کند بمنطق شیرین بیان معجز عیسی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #238
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در باز جان گر آرزوی جان طلب کنی

    بگذر ز سر اگر سر و سامان طلب کنی

    در تنگنای کفر فرو مانده‌ئی هنوز

    وانگه فضای عالم ایمان طلب کنی


    زخمی نخوردی از چه کنی مرهم التماس

    دردی نیافتی ز چه درمان طلب کنی


    در مرتبت بپایه‌ی دربان نمی‌رسی

    وین طرفه‌تر که ملکت سلطان طلب کنی


    خرمن بباد بر دهی از بهر گندمی

    وینم عجب که روضه‌ی رضوان طلب کنی


    یکشب بکنج کلبه‌ی احزان نکرده روز

    از باد بوی یوسف کنعان طلب کنی


    هر چوب کان ز دست شبانی در اوفتد

    زان معجزات موسی عمران طلب کنی


    آئی بدیر و روی بگردانی از حرم

    و انفاس عیسی از دم رهبان طلب کنی


    همچون خضر ز تیرگی نفس در گذر

    گر زانکه آب چشمه‌ی حیوان طلب کنی


    خواجو چو وصل یار پریچهره یافتی

    دیوی مگر که ملک سلیمان طلب کنی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #239
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای دل اگر دیو نئی ملک سلیمان چکنی

    با رخ آن جان جهان آرزوی جان چکنی

    آن گل رخسار نگر نام گلستان چه بری

    وان قد و رفتار نگر سرو خرامان چکنی


    باده خور و شاد بزی انده گیتی چه خوری

    حکمت یونان به طلب ملکت یونان چکنی


    از سر هستی بگذر از سر مستی چه روی

    دست بدار از سر و زر این همه دستان چکنی


    در گذر از ظلمت دل غرق سیاهی چه شوی

    واب خور از مشرب جان چشمه‌ی حیوان چکنی


    بی‌سببی ترک من ای ترک پریرخ چه دهی

    بی‌گنهی قصد من ای خسرو خوبان چکنی


    عارض گلگون بنما دم ز گلستان چه زنی

    سنبل مشکین بگشا دسته‌ی ریحان چکنی


    گر نزنی بر صف دل خنجر مژگان چه کشی

    ور نشوی قلب شکن بر سر میدان چکنی


    کوی تو شد قبله‌ی جان روی به بطحا چه نهی

    روی تو شد کعبه‌ی دل قطع بیابان چکنی


    گر تو نئی رنج روان خون ضعیفان چه خوری

    ور تو نئی گنج روان در دل ویران چکنی


    چون همه جمعیت من در سر سودای تو شد

    کار دلم همچو سر زلف پریشان چکنی


    خیز و در میکده زن خیمه بصحرا چه زنی

    نغمه‌ی خواجو بشنو مرغ خوش‌الحان چکنی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #240
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شاید آنزلف شکن بر شکن ار می‌شکنی

    دل ما را مشکن بیش بپیمان شکنی

    کار زلف سیه ار سر ز خطت برگیرد

    چشم بر هم نزنی تا همه بر هم نزنی


    گر چه سر بر خط هندوی تو دارد دایم

    ای بسا کار سر زلف که در پا فکنی


    از چه در تاب شو دهر نفسی گر بخطا

    نسبت زلف تو کردند بمشک ختنی


    وصف بالای بلندت بسخن ناید راست

    راستی دست تو بالاست ز سرو چمنی


    چون لب لعل تو در چشم من آید چه عجب

    گرم از چشم بیفتاد عقیق یمنی


    گر چه تلخست جواب از لب شورانگیزت

    آب شیرین برود از تو بشکر دهنی


    هر شبم آه جگر سوز کند همنفسی

    هر دمم کلک سیه روی کند همسخنی


    چشم خواجو چو سر درج گهر بگشاید

    از حیا آب شود رسته‌ی در عدنی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 24 از 65 نخستنخست ... 1420212223242526272834 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/