صفحه 22 از 65 نخستنخست ... 1218192021222324252632 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 211 تا 220 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #211
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یا من الیک میلی قف ساعة قبیلی

    بالدمع بل ذیلی هذا نصیب لیلی

    هر شب که باده نوشم وز تاب سینه جوشم

    تا صبحدم خروشم هذا نصیب لیلی


    از اشگ دل گدازم پیدا شدست رازم

    لیکن چه چاره سازم هذا نصیب لیلی


    از بند باز کن خو وزو دوست کام دل جو

    زلفش بگیر و میگو هذا نصیب لیلی


    هر شب به جست و جویش گردم بگرد کویش

    گریم در آرزویش هذا نصیب لیلی


    بلبل ز شاخساران با ناله‌ی هزاران

    گوید بنوبهاران هذا نصیب لیلی


    تا روز از دل و جان چون بلبل سحر خوان

    گویم دعای سلطان هذا نصیب لیلی


    خواجو مگو فسانه در کش می شبانه

    بر گوی این ترانه هذا نصیب لیلی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #212
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یا ملولا عن سلامی انت فی‌الدنیا مرامی

    کلما اعرضت عنی زدت شوقا فی غرامی

    گر چه مه در عالم آرائی ز گیتی بر سر آمد

    کی تواند شد مقابل با رخت از ناتمامی


    طوطی دستانسرا شد مطرب از بلبل نوائی

    مطرب بستانسرا شد طوطی از شیرین کلامی


    پخته‌ئی کوتا بگوید واعظ افسرده دلرا

    کی ندیده دود از آتش ترک گرمی کن که خامی


    صید گیسوئی نگشتی زان سبب ایمن ز قیدی

    دانه‌ی خالی ندیدی لاجرم فارغ ز دامی


    درس تقوی چند خوانی خاصه بر مستان عاشق

    وز فضیلت چند گویی خاصه با رندان عامی


    گر به بدنامی برآید نام ما ننگی نباشد

    زانکه بدنامی درین ره نیست الا نیک نامی


    عارض بین خورده خون لاله در بستانفروزی

    قامتش بین برده دست از نارون در خوش خرامی


    تاجداری نیست الا بر در خوبان گدائی

    پادشاهی نیست الا پیش مهرویان غلامی


    ساکن دیر مغانرا از ملامت غم نباشد

    زانکه در بیت‌الحرام اندیشه نبود از حرامی


    بت پرستان صورتش را سجده می‌آرند و شاید

    گر کند خواجو بمعنی آن جماعت را امامی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #213
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر آفتاب نباشد تو ماه چهره تمامی

    که آفتاب بلندی چو بر کناره‌ی بامی

    کنون تو سرو خرامان بگاه جلوه‌ی طاوس

    هزار بار سبق برده‌ئی بکبک خرامی


    گرم قبول کنی همچو بندگان بارادت

    بدیده گر بنشینی بایستم بغلامی


    اگر چه غیرتم آید که با وجود حریفان

    مثال آب حیاتی که در میان ظلامی


    اگر چراغ نباشد مرا تو چشم و چراغی

    ور آفتاب نباشد مرا تو ماه تمامی


    ز شام تا بسحر شمع‌وار پیش وجودت

    بسوختیم ولیکن دلت نسوخت ز خامی


    مگر تو باغ بهشتی نگویمت که چو حوری

    مرا تو جان و جهانی ندانمت که کدامی


    براه بادیه ما را بمان بخار مغیلان

    شب رحیل که گفتیم ترک جان گرامی


    محب دوست نیندیشد از جفای رقیبان

    ترا که شوق حرم نیست غم بود ز حرامی


    چه باشد ار به عنایت نظر کنی سوی خواجو

    چرا که لطف تو عامست و آن ستم زده عامی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #214
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کس به نیکی نبرد نام من از بدنامی

    زانکه در شهر شدم شهره بدرد آشامی

    آنچنان خوار و حقیرم که مرا دشمن و دوست

    چون سگ از پیش برانند بدشمن کامی


    ما چنین سوخته‌ی باده و افسرده دلان

    احتراز از می جوشیده کنند از خامی


    تا دلم در گره زلف دلارام افتاد

    بر سر آتش و آبست ز بی‌آرامی


    عقل را بار نباشد به سراپرده‌ی عشق

    زانکه ره در حرم خاص نیابد عامی


    شیرگیران باردات همه در دام آیند

    تا کند آهوی شیرافکن او بادامی


    راستان سرو شمارندت اگر در باغی

    صادقان صبح شمارندت اگر بر بامی


    راستی را چو تو بر طرف چمن بگذشتی

    سرو بر جای فرو ماند ز بی‌اندامی


    چند گوئی سخن از خال سیاهش خواجو

    طمع از دانه ببر زانکه کنون در دامی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #215
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای رفته پیش چشمه‌ی نوش تو آب می

    چشم تو مست خواب و تو مست و خراب می

    فرخنده روز آنکه بروی تو هر دمش

    طالع شود ز مطلع جام آفتاب می


    اکنون که باد صبح گشاید نقاب گل

    آب فسرده را ز چه سازی نقاب می


    تا کی کنم ز دیده‌ی می لعل در قدح

    از گوهر قدح بنما لعل ناب می


    حاجت بشمع نیست که بزم معاشران

    روشن بود بتیره شب از ماهتاب می


    هر چند گفته‌اند حکیمان که نافعست

    محروریان آتش غم را لعاب می


    ساقی ز دور ما قدحی چند در گذار

    کز بسکه آتشست نداریم تاب می


    چشمم نگر ز شوق تو قائم مقام جام

    اشکم ببین ز لعل تو نایب مناب می


    خواجو که هست بر در میخانه خاک راه

    با او مگوی هیچ سخن جز زباب می


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #216
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی

    رهروان راه عشقت هر دمی در عالمی

    با کمال قدرتت بر عرصه‌ی ملک قدم

    هر تف آتش خلیلی هر کف خاک آدمی


    طور سینا با تجلی جمالت ذره‌ئی

    پور سینا در بیان کبریایت ابکمی


    کاف و نون از نسخه‌ی دیوان حکمت نکته‌ئی

    بحر و کان از موج دریای عطایت شبنمی


    از قدم دم چون توانم زد که در راه تو هست

    ز اول صبح ازل تا آخر محشر دمی


    ای بتیغ ابتلایت هر شکاری شبلئی

    وی بمیدان بلایت هر سواری ادهمی


    تشنگانرا از تو هر زهری و رای شربتی

    خستگانرا از تو هر زخمی بجای مرهمی


    رفته هر گامی بعزم طور قربت موسیئی

    خورده هر جامی ز دست ساقی شوقت جمی


    هر بتی در راهت از روی حقیقت کعبه‌ئی

    هر نمی از ناودان چشم خواجو زمزمی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #217
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روی تو گر بدیدمی جان بتو بر فشاندمی

    صبرم اگر مدد شدی دل ز تو واستاندمی

    چون تو درآمدی اگر غرقه‌ی خون نبودمی

    بس که گهر بدیدگان در قدمت فشاندمی


    کاج نراندی ای صنم توسن سرکش از برم

    تا ز دو دیده در پیت خون جگر نراندمی


    پای دل رمیده گر باز بدستم آمدی

    ترک تو کردمی و خویش از همه وا رهاندمی


    نوک قلم بسوختی از دل سوزناک من

    گرنه ز دیده دمبدم آب برو چ*****ی


    ضعف رها نمی‌کند ورنه ز آه صبحدم

    شعله فروز چرخ را مشعله وانشاندمی


    خواجو اگر چو دود دل دست در آه من زدی

    گر بزمین فرو شدی بر فلکش رساندمی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #218
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می

    من از بادام ساقی مست و مستان مست خواب از می

    چنان کز ابر نیسانی نشیند ژاله بر لاله

    سمن عارض پدید آید ز گلبرگش گلاب از می


    تنش تابنده در دیبا چو می در ساغر از صفوت

    رخش رخشنده در برقع چو آتش در نقاب از می


    شب تاری تو پنداری که خور سر برزد از مشرق

    که روشن باز می‌داند فروغ آفتاب از می


    ترا گفتم که چون مستم ز من تخفیف کن جامی

    چه تلخم می‌دهی ساقی بدین تیزی جواب از می


    بساز ای بلبل خوشخوان نوائی کان مه مطرب

    چنان مستست کز مستی نمی‌داند رباب از می


    چو گل سلطان بستانست بلبل سر مپیچ از گل

    چو می آئینه جانست خواجو رخ متاب از می


    ببند ای خادم ایوان در خلوتسرا کامشب

    حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #219
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    باده‌ی گلگون مرا و طلعت سلمی

    شربت کوثر ترا و جنت اعلی

    صحبت شیرین طلب نه حشمت خسرو

    مهر نگارین گزین نه ملکت کسری


    دیو بود طالب نگین سلیمان

    طفل بود در هوای صورت مانی


    چند کنی دعوتم بتقوی و توبه

    خیز که ما کرده‌ایم توبه ز تقوی


    از سرمستی کشیده‌ایم چو مجنون

    رشته‌ی جان در طناب خیمه‌ی لیلی


    زلف کژش بین فتاده بر رخ زیبا

    راست چو ثعبان نهاده در کف موسی


    عقل تصور نمی‌کند که توان دید

    صورت خوبش مگر بدیده معنی


    موسی جان بر فراز طور محبت

    دیده ز رویش فروغ نور تجلی


    بوی عبیرست یا نسیم بهاران

    باغ بهشتست یا منازل سلمی


    یاد بود چون تو در محاوره آئی

    با لب لعلت حکایت دم عیسی


    راه ندارد بکوی وصل تو خواجو

    دست گدایان کجا رسد بتمنی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #220
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای از حیای لعل لبت آب گشته می

    خورشید پیش آتش روی تو کرده خوی

    در مصر تا حکایت لعل تو گفته‌اند

    در آتشست شکر مصری بسان نی


    شور تو در سر من شوریده تا بچند

    داغ تو بر دل من دلخسته تا بکی


    در آرزوی لعل تو بینم که هر نفس

    جانم چو جام می به لب آید هزار پی


    صبحست و ما چو نرگس مست تو در خمار

    قم واسقنا المدامة بالصبح یا صبی


    دلرا که همچو تیر برون شد ز شست ما

    سوی کمان ابرویت آورده‌ایم پی


    از ما گمان مبر که توانی شدن جدا

    زانرو که آفتاب نگردد جدا ز فی


    مجنون گرش بخیمه لیلی دهند راه

    تا باشدش حیات نیاید برون ز حی


    گل را چه غم ز زاری بلبل که در چمن

    او را هزار عاشق زارست همچو وی


    خواجو بوقت صبح قدح کش که آفتاب

    مانند ذره رقص کند از نشاط می


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 22 از 65 نخستنخست ... 1218192021222324252632 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/