صفحه 16 از 65 نخستنخست ... 612131415161718192026 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 160 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #151
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نظری کن اگرت خاطر درویشانست

    که جمال تو ز حسن نظر ایشانست

    روی ازین بنده‌ی بیچاره‌ی درویش متاب

    زانکه سلطان جهان بنده‌ی درویشانست


    پند خویشان نکنم گوش که بی خویشتنم

    آشنایان غمت را چه غم از خویشانست


    بده آن باده‌ی نوشین که ندارم سرخویش

    کانکه از خویش کند بیخبرم خویش آنست


    حاصل از عمر بجز وصل نکورویان نیست

    لیکن اندیشه ز تشویش بد اندیشانست


    نکنم ترکش اگر زانکه به تیرم بزند

    خنک آن صید که قربان جفا کیشانست


    مرهمی بردل خواجو که نهد زانکه طبیب

    فارغ از درد دل خسته‌ی دل ریشانست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #152
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن جوهر جانست که در گوهر کانست

    یا می که درو خاصیت جوهر جانست

    یاقوت روان در لب یاقوتی جامست

    یا چشم قدح چشمه‌ی یاقوت روانست


    زین پس من و میخانه که در مذهب عشاق

    خاک در خمخانه به از خانه‌ی خانست


    در جام عقیقین فکن ای لعبت ساقی

    لعلی که ازو خون جگر در دل کانست


    یک شربت از آن لعل مفرح بمن آور

    کز فرط حرارت دل من در خفقانست


    ما غافل و آن عمر گرامی شده از دست

    افسوس ز عمری که بغفلت گذرانست


    هر کش غم آن نادره دور زمان کشت

    او را چه غم از حادثه‌ی دور زمانست


    در روی تو بیرون ز نکوئی صفتی نیست

    کانست که دلها همه سرگشته‌ی آنست


    خواجو سخن یار چه گوئی بر اغیار

    خاموش که شمع آفت جانش ز زبانست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #153
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلم با مردم چشمت چنانست

    که پنداری که خونشان در میانست

    خطت سرنامه‌ی عنوان حسنست

    رخت گلدسته‌ی بستان جانست


    شبت مه پوش و ماهت شب نقابست

    گلت خود روی و رویت گلستانست


    گلستان رخت در دلستانی

    بهشتی بر سر سرو روانست


    چرا خورشید روز افروز رویت

    نهان در چین شبگون سایبانست


    کمان داران چشم دلکشت را

    خدنک غمزه دایم در کمانست


    بساز آخر زمانی با ضعیفان

    که حسنت فتنه آخر زمانست


    چرا خفتست چشم نیم مستت

    ز مخموری تو گوئی ناتوانست


    ز زلفت موبمو خواجو نشانداد

    از آن انفاس او عنبر فشانست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #154
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرا یاقوت او قوت روانست

    ولی اشکم چو یاقوت روانست

    رخش ماهست یا خورشید شب پوش

    خطش طوطیست یا هندوستانست


    صبا از طره‌اش عنبر نسیمست

    نسیم از سنبلش عنبر فشانست


    میانش یکسر مو در میان نیست

    ولیکن یک سر مویش دهانست


    شنیدم کان صنم با ما چنان نیست

    ولیکن چون نظر کردم چنانست


    ز چشمش چشم پوشش چون توان داشت

    که یکچندست کوهم ناتوانست


    بیا آن آب آتش رنگ در ده

    که گر خود آتشست آتش نشانست


    بدان ماند که خونش می‌دواند

    بدینسان کز پیت اشکم روانست


    چو مرغی زیرک آمد جان خواجو

    که او را دام زلفت آشیانست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #155
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست

    چشمم ز غمت چشمه‌ی یاقوت روانست

    آن موی میان تو که سازد کمر از موی

    موئی بمیان آمده یا موی میانست


    در موی میانت سخنی نیست که خود نیست

    لیکن سخن ار هست در آن پسته دهانست


    تا پشت کمان می‌شکند ابروی شوخت

    پیوسته ز ابروی تو پشتم چو کمانست


    با ما به شکر خنده درآ زانکه یقینم

    کز پسته‌ی تنگ تو یقینم بگمانست


    گفتند که آن جان جهان با تو چنان نیست

    گوئی که چنانست که با ما نچنانست


    پنداشت که ما را غم جانست ولیکن

    ما در غم آنیم که او در غم آنست


    عمری بتمنای رخش می‌گذرانیم

    در محنت و غم گرچه که دنیا گذرانست


    در کنج صوامع مطلب منزل خواجو

    کو معتکف کوی خرابات مغانست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #156
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گفتم که چرا صورتت از دیده نهانست

    گفتا که پری را چکنم رسم چنانست

    گفتم که نقاب از رخ دلخواه برافکن

    گفتا مگرت آرزوی دیدن جانست


    گفتم همه هیچست امیدم ز کنارت

    گفتا که ترا نیز مگر میل میانست


    گفتم که جهان بر من دلتنک چه تنگست

    گفتا که مرا همچو دلت تنک دهانست


    گفتم که بگو تا بدهم جان گرامی

    گفتا که ترا خود ز جهان نقد همانست


    گفتم که بیا تا که روان بر تو فشانم

    گفتا که گدا بین که چه فرمانش روانست


    گفتم که چنانم که مپرس از غم عشقت

    گفتا که مرا با تو ارادت نه چنانست


    گفتم که ره کعبه بمیخانه کدامست

    گفتا خمش این کوی خرابات مغانست


    گفتم که چو خواجو نبرم جان ز فراقت

    گفتا برو ای خام هنوزت غم آنست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #157
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روز رخسار تو ماهی روشنست

    خال هندویت سیاهی روشنست

    منظر چشمم که خلوتگاه تست

    راستی را جایگاهی روشنست


    گر برویت کرده‌ام تشبیه ماه

    شرمسارم کاین گناهی روشنست


    مه برخسارت پناه آرد از آنک

    روی تو پشت و پناهی روشنست


    بت پرستانرا رخ زیبای تو

    روز محشر عذر خواهی روشنست


    موی و رویت روز و شب در چشم ماست

    زانکه گه تاریک و گاهی روشنست


    گر کنم دعوی که اشکم گوهرست

    چشم من بر این گواهی روشنست


    می‌پزد سودای دربانی تو

    خسرو انجم که شاهی روشنست


    یوسف مصر مرا چاه زنخ

    گر چه دلگیرست چاهی روشنست


    ذره‌ئی خواجو قدم بیرون منه

    از ره مهرش که راهی روشنست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #158
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بوقت صبح می روشن آفتاب منست

    بتیره شب در میخانه جای خواب منست

    اگر شراب نباشد چه غم که وقت صبوح

    دو چشم اشک فشان ساغر شراب منست


    وگر کباب نیابم تفاوتی نکند

    بحکم آنکه دل خونچکان کباب منست


    براه بادیه‌ای ساربان چه جوئی آب

    که منزلت همه در دیده‌ی پر آب منست


    مرا مگوی که برگرد وترک ترکان گیر

    که گر چه راه خطا می‌روم صواب منست


    چگونه در تو رسم تا ز خود برون نروم

    چرا که هستی من در میان حجاب منست


    بیا که بی تو رسم تا زخود برون نروم

    چرا که هستی من در میان حجاب منست


    بیا که بی تو ملولم ز زندگانی خویش

    که در فراق رخت زندگی عذاب منست


    تو گنج لطفی و دانم کزین بتنگ آئی

    که روز و شب وطنت در دل خراب منست


    خروش و ناله‌ی خواجو و بانگ بلبل مست

    نوای باربد و نغمه رباب منست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #159
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پرواز کن ای مرغ و بگلزار فرود آی

    ور اهل دلی بر در دلدار فرود آی

    ور می‌طلبی خون دل خسته‌ی فرهاد

    چون کبک هوا گیر و بکهسار فرود آی


    ای باد صبا بهر دل خسته‌ی یاران

    یاری کن و در بندگی یار فرود آی


    در سایه‌ی ایوانش اگر راه نیابی

    خورشید صفت بر در و دیوار فرود آی


    ور پرتو خورشید رخش تاب نیاری

    در سایه‌ی آن زلف سیه کار فرود آی


    چون بر سر آبست ترا منزل مالوف

    بر چشمه‌ی چشم من خونخوار فرود آی


    از کفر سر زلف بتان گر خبرت هست

    مؤمنشو و در حلقه‌ی کفار فرود آی


    از صومعه بیرون شو و از زوایه بگذر

    وانگاه بیا بر در خمار فرود آی


    خواهی که رسانی بفلک رایت منصور

    با سر انا الحق بسر دار فرود آی


    ای آنکه طبیب دل پر حسرت مائی

    از بهر خدا بر سر بیمار فرود آی


    خواجو اگر از بهر دوای دل مجروح

    دارو طلبی بر در عطار فرود آی


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #160
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    باز هر چند که در دست شهان دارد جای

    نیست در سایه‌اش آن یمن که در پر همای

    هر که زین گنبد گردنده کناری نگرفت

    چون مه نو بهمه شهر شد انگشت نمای


    ایکه امروز ممالک بتو آراسته است

    ملک را چون تو بیادست بسی ملک آرای


    هر کفی خاک که بر عرصه‌ی دشتی بینی

    رخ ماهی بود و فرق شهی عالی رای


    بشد و ملکت باقی به خدا باز گذاشت

    آنکه می‌گفت منم بر ملکان بار خدای


    گر تو خواهی که شهان تاج سرت گردانند

    کار درویش چو خلخال میفکن در پای


    تا مقیمان فلک شادی روی تو خورند

    از می مهر جهان همچو قمر سیر برآی


    پنجه‌ی نفس ببازوی ریاضت بشکن

    گوی مقصود بچوگان قناعت بربای


    چنگ از آنروی نوازندش و در بر گیرند

    که بهر باد هوائی نخروشد چون نای


    بوی عود از دم جان پرور خواجو بشنو

    زانکه باشد نفس سوختگان روح افزای

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 16 از 65 نخستنخست ... 612131415161718192026 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/