صفحه 13 از 65 نخستنخست ... 3910111213141516172363 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #121
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در خنده آن عقیق شکرریز خوشترست

    در حلقه آن کمند دلاویز خوشترست

    فرهاد را ز شکر شیرین حکایتی

    از خسروی ملکت پرویز خوشترست


    بر روی خاک تکیه گه دردمند عشق

    از خوابگاه اطلس گلریز خوشترست


    دیگر حدیث کوثر و سرچشمه‌ی حیات

    مشنو که باده‌ی طرب انگیز خوشترست


    گو پست باش ناله‌ی مرغان صبح خیز

    لیکن نوای چنگ سحر تیز خوشترست


    صبحست خیز کاین نفس از گلشن بهشت

    بزم صبوحیان سحرخیز خوشترست


    اول بنوش ساغر و وانگه بده شراب

    زیرا که باده‌ی شکرآمیز خوشترست


    گر دیگران ز میکده پرهیز می‌کنند

    ما را خلاف توبه و پرهیز خوشترست


    خواجو کنار دجله‌ی بغداد جنتست

    لیکن میان خطه‌ی تبریز خوشترست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #122
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست

    وانکه اقرارش به بت‌رویان نباشد کافرست

    چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم

    کانزمان از خویش غائب می‌شوم کو حاضرست


    زنده دل آن کشته کو جان پیش چشمش داده است

    تندرست آن خسته کو بر درد عشقش صابرست


    عاقبت بینی که کارش در هوا گردد بلند

    ذره‌ی سرگشته کو در مهرورزی ماهرست


    هر کرا خاطر بزلف ماهرویان می‌کشد

    عیب نتوان کرد اگر چون من پریشان خاطرست


    عاقلان دانند کادراک خرد قاصر بود

    زانچه بر مجنون ز سر حسن لیلی ظاهرست


    در هوایت زورقی برخشک می‌رانم ولیک

    جانم از طوفان غم در قعر بحری زاخرست


    کی سر موئی زبانم گردد از ذکرت جدا

    کز وجودم هر سر موئی زبانی ذاکرست


    ایکه فرمائی که خواجو عشق را پوشیده دار

    چون توانم گر چه دانم کان لباسی فاخرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #123
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فروغ عارض او یا سپیده سحرست
    که رشک طلعت خورشید و طیره‌ی قمرست
    لطیفه‌ئیست جمالش که از لطافت و حسن

    ز هر چه عقل تصور کند لطیف‌ترست
    برون ز نرگس پرخواب و روی چون خور دوست

    گمان مبر که مرا آرزوی خواب و خورست
    ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم

    چونیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست
    اگر چه مایه‌ی خوبی لطافتست ولیک

    ترا ورای لطافت لطیفه‌ی دگرست
    بدین صفت زتکبر بدوستان مگذر

    اگر چه عمر عزیزی و عمر بر گذرست
    بهر کجا که نظر می‌کنم ز غایت شوق

    خیال روی توام ایستاده در نظرست
    اگر تو شور کنی من ترش نخواهم شد

    که تلخ از آن لب شیرین مقابل شکرست
    ز بی زریست که آب رخم رود بر باد

    اگر چه کار رخ از سیم اشک همچو زرست
    مرا هر آینه لازم بود جلای وطن

    چرا که مصلحت کار بیدلان سفرست
    ز بحر شعر مر او را بسی غنیمتهاست

    که از لطافت خواجو سفینه پرگهرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #124
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جان هر زنده دلی زنده بجانی دگرست

    سخن اهل حقیقت ز زبانی دگرست

    خیمه از دایره‌ی کون و مکان بیرون زن

    زانکه بالاتر ازین هر دو مکانی دگرست


    در چمن هست بسی لاله سیراب ولی

    ترک مه روی من از خانه‌ی خانی دگرست


    راستی راز لطافت چو روان می‌گردی

    گوئیا سرو روان تو روانی دگرست


    عاشقان را نبود نام و نشانی پیدا

    زانکه این طایفه را نام و نشانی دگرست


    یک زمانم بخدا بخش و ملامت کم گوی

    کاین جگر سوخته موقوف زمانی دگرست


    تو نه مرد قدح و درد مغانی خواجو

    خون دل نوش که آن لعل زکانی دگرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #125
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بوستان طلعتش را نوبهاری دیگرست

    چشمم از عکس جمالش لاله زاری دیگرست

    از میان جان من هرگز نمی‌گیرد کنار

    گر چه هر ساعت میانش در کناری دیگرست


    تا لب میگون او در داد جان را جام می

    چشم مست نیم‌خوابش را خماری دیگرست


    عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست

    زاهدی در مذهب عشاق کاری دیگرست


    ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست

    تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست


    زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من

    یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست


    بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک

    بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست


    گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست

    در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست


    شیرمردانرا اگر آهو شکارست این عجب

    کاهوی چشم ترا هر دم شکاری دیگرست


    از جهان خواجو طریق عاشقی کرد اختیار

    بختیار آنکس که او را اختیاری دیگرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #126
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن نه رویست مگر فتنه‌ی دور قمرست

    وان نه زلفست و بنا گوش که شام و سحرست

    ز آرزوی کمرت کوه گرفتم هیهات

    کوه را گرچه ز هر سوی که بینی کمرست


    مردم چشمم ارت سرو سهی می‌خواند

    روشنم شد که همان مردم کوته نظرست


    اشک را چونکه بصد خون جگر پروردم

    حاصلم از چه سبب زو همه خون جگرست


    نسبت روی تو با ماه فلک می‌کردم

    چو بدیدم رخ زیبای تو چیز دگرست


    حیف باشد که بافسوس جهان می‌گذرد

    مگذر ای جان جهان زانکه جهان برگذرست


    اشک خونین مرا کوست جگر گوشه‌ی دل

    زین صفت خوار مدارید که اصلی گهرست


    قصه‌ی آتش دل چون به زبان آرم از آنک

    شمع اگر فاش شود سر دلش بیم سرست


    هر کرا شوق حرم باشد از آن نندیشد

    که ره بادیه از خار مغیلان خطرست


    گر بشمشیر جفا دور کنی خواجو را

    همه سهلست ولی محنت دوری بترست


    همه سرمستیش از شور شکر خنده‌ی تست

    شور طوطی چه عجب گر ز برای شکرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #127
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ز آتشکده و کعبه غرض سوز ونیازست

    وانجا که نیازست چه حاجت بنمازست

    بی عشق مسخر نشود ملک حقیقت

    کان چیز که جز عشق بود عین مجازست


    چون مرغ دل خسته‌ی من صید نگردد

    هرگاه که بینم که درمیکده بازست


    آنکس که بود معتکف کعبه‌ی قربت

    در مذهب عشاق چه محتاج حجازست


    هر چند که از بندگی ما چه برآید

    ما بنده آنیم که او بنده نوازست


    دائم دل پرتاب من از آتش سودا

    چون شمع جگر تافته در سوز و گدازست


    می‌سوزم و می‌سازم از آن روی که چون عود

    کار من دلسوخته از سوز بسازست


    حال شب هجر از من مهجور چه پرسی

    کوتاه کن ای خواجه که آن قصه درازست


    خواجو چکند بیتو که کام دل محمود

    از مملکت روی زمین روی ایازست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #128
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از لعل آبدار تو نعلم برآتشست

    زان رو دلم چو زلف سیاهت مشوشست

    دیشب بخواب زلف خوشت را کشیده‌ام

    زانم هنوز رشته‌ی جان در کشاکشست


    هر لحظه دل به حلقه‌ی زلفت کشد مرا

    یا رب کمند زلف سیاهت چه دلکشست


    چون لعل آبدار تو از روی دلبری

    آبیست عارض تو که در عین آتشست


    ساقی بده ز جام جم ارباب شوق را

    آن می که در پیاله چو خون سیاوشست


    گر بگذرد ز جوشن جانم عجب مدار

    پیکان غمزه‌ی تو که چون تیر آرشست


    تا نقش بست روی ترا نقش بند صنع

    در چشم من خیال جمالت منقشست


    آن مشک سوده یا خط مشکین دلبرست

    وان آفتاب یا رخ زیبای مهوشست


    خواجو اگر چه روضه‌ی خلدست بوستان

    گلزار و بوستان برخ دوستان خوشست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #129
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ترا که نرگس مخمور و زلف مهپوشست

    وفا و عهد قدیمت مگر فراموشست
    ز شور زلف تو دوشم شبی دراز گذشت

    اگر چه زلف سیاهت زیادت از دوشست
    بقصد خون دل من کمان ابرو را

    کشیده چشم تو پیوسته تا بناگوشست
    ز تیره غمزه‌ی عاشق کش تو ایمن نیست

    و گرنه هندوی زلفت چرا زره پوشست
    کنار سبزه‌ی سیراب و طرف جوی مجوی

    ترا که سبزه براطراف چشمه‌ی نوشست
    چگونه گوش توان کرد پند صاحب هوش

    مرا که قول مغنی هنوز در گوشست
    حدیث حسن بهاران ز هوشیاران پرس

    چرا که بلبل بیچاره مست و مدهوشست
    زبان سوسن آزاد بین که هست دراز

    ولیک برخی آزاده‌ئی که خاموشست
    دو چشم آهوی شیرافکنش نگر خواجو

    که همچو بخت تو در عین خواب خرگوشست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #130
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    باغ و صحرا با سهی سروان نسرین برخوشست

    خلوت ومهتاب باخوبان مه پیکر خوشست

    غنچه چون زر دارد ار خوش دل بود عیبش مکن

    راستی را هر چه بینی در جهان با زر خوشست


    کاشکی بودی مرا شادی اگر دینار نیست

    زانکه با دینار وشادی ملکت سنجر خوشست


    چون خلیل ار درمیان آتش افتادم چه باک

    کاتش نمرود ما را با بت آذر خوشست


    ایکه می‌گوئی مرا با ماهرویان سرخوشیست

    پای در نه گر حدیث خنجرت در سر خوشست


    بی لب شیرین نباید خسروی فرهاد را

    زآنکه شاهی با لب شیرین چون شکر خوشست


    گر چمن خلدست ما را بی لبش مطلوب نیست

    تشنه را در باغ رضوان برلب کوثر خوشست


    هر کرا بینی بعالم دل بچیزی خوش بود

    عاشقانرا دل بیاد چهره‌ی دلبر خوشست


    باده در ساغر فکن خواجو که بر یاد لبش

    جام صافی برکف و لب بر لب ساغر خوشست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 13 از 65 نخستنخست ... 3910111213141516172363 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/