صفحه 12 از 65 نخستنخست ... 289101112131415162262 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #111
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چو از برگ گلش سنبل دمیدست

    ز حسرت در چمن گل پژمریدست


    به عشوه توبه‌ی شهری شکستست

    به غمزه پرده‌ی خلقی دریدست


    ز روبه بازی چشم چو آهوش

    دلم چون آهوی وحشی رمیدست


    چه رویست آنکه در اوصاف حسنش

    کمال قدرت بیچون پدیدست


    چو نقاش ازل نقش تومی‌بست

    ز کلکش نقطه ئی بر گل چکیدست


    تو گوئی در کنارت مادر دهر

    بشیر بیوفائی پروریدست


    ز گلزار جنان رضوان بصد سال

    گلی چون عارض خوبت نچیدست


    پریشانست زلفت همچو حالم

    مگر حال پریشانم شنیدست


    مسلمانان چه زلفست آن که خواجو

    بدان هندوی کافر بگرویدست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #112
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گره‌ی زلف بهم بر زده کاین مشک تتارست

    رقم از غالیه بر گل زده کاین خط غبارست

    رشته‌ئی برقمر انداخته کاین مار سیاهست

    نقطه‌ئی برشکر افکنده که این مهره‌ی مارست


    مشک بر برگ سمن بیخته یعنی شب قدرست

    زلف شبرنگ بهم بر زده یعنی شب تارست


    لل از پسته‌ی خود ریخته کاین چیست حدیثست

    لاله در مشک نهان کرده که این چیست عذارست


    نرگسش خفته و آوازه در افکنده که مستست

    وندرو باده اثر کرده که در عین خمارست


    باد بویش بچمن برده که این نکهت مشکست

    وز چمن نکهتی آورده که این نفخه‌ی یارست


    مرغ برطرف چمن شیفته کاین کوی حبیبست

    باد بر برگ سمن فتنه که این روی نگارست


    سر موئی بصبا داده که این نافه‌ی چینست

    بوئی از طره فرستاده که این باد بهارست


    نرگسش خون دلم خورده که این جام صبوحست

    غمزه‌اش قصد روان کرده که هنگام شکارست


    تهمتی بر شکر افکنده که این گفته‌ی خواجوست

    برقعی برقمر انداخته کاین لیل و نهارست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #113
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شعاع چشمه‌ی مهر از فروغ رخسارست

    شراب نوشگوار از لب شکر بارست

    کمند عنبری از چنین زلف دلبندست

    فروغ مشتری از عکس روی دلدارست


    نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست

    شمیم باغ بهشت از نسیم گلزارست


    چه منزلست مگر بوستان فردوسست

    چه قافله‌ست مگر کاروان تاتارست


    چه لعبتست که از مهر ماه رخسارش

    چو تار طره او روز من شب تارست


    بسرسری سر زلفش کجا بدست آید

    چو سر ز دست برون شد چه جای دستارست


    تو یوسفی که فدای تو باد جان عزیز

    بیا که جان عزیز منت خریدارست


    بنقش روی تو هر آدمی که دل ندهد

    من آدمیش نگویم که نقش دیوارست


    چو چشم مست ترا عین فتنه می‌بینم

    چگونه چشم تو در خواب و فتنه بیدارست


    درون کعبه عبادت چه سود خواجو را

    که او ملازم دردی کشان خمارست


    عجب مدار ز انفاس عنبرآمیزش

    که آن شمامه ئی از طبله‌های عطارست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #114
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نعلم نگر نهاده برآتش که عنبرست

    وز طره طوق کرده که از مشک چنبرست

    تعویذ دل نوشته که خط مسلسلست

    شکر به می سرشته که یاقوت احمرست


    زلف سیه گشوده که این قلب عقربست

    روی چو مه نموده که این مهر انورست


    در خواب کرده غمزه که جادوی بابلست

    در تاب کرده طره که هندوی کافرست


    برقع ز رخ گشاده که این باغ جنتست

    وز لب شراب داده که این آب کوثرست


    برطرف مه نشانده سیاهی که سنبلست

    بر برگ گل فشانده غباری که عنبرست


    موئی بباد داده که عود قماری است

    زاغی بباغ برده که خال معنبرست


    سیمین علم فراخته کاین سرو قامتست

    وز قند حقه ساخته کاین تنگ شکرست


    قوس قزح نموده که ابروی دلکشست

    ابر سیه کشیده که گیسوی دلبرست


    از شمع چهره داده فروغی که آتشست

    برگوشوار بسته دروغی که اخترست


    در جوش کرده چشمه‌ی چشمم که قلزمست

    در گوش کرده گفته خواجو که گوهرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #115
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سحر بگوش صبوحی کشان باده‌پرست

    خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست

    مرا اگر نبود کام جان وعمر دراز

    چه باک چون لب جانبخش و زلف جانان هست


    اگر روم بدود اشک و دامنم گیرد

    که از کمند محبت کجا توانی جست


    امام ما مگر از نرگس تو رخصت یافت

    چنین که مست بمحراب می‌رود پیوست


    ز بسکه در رمضان سخت گفت عالم شهر

    چو آبگینه دل نازک قدح بشکست


    چگونه از رجام شراب برخیزد

    کسی که در صف رندان دردنوش نشست


    بمحشرم ز لحد بی خبر برانگیزند

    بدین صفت که شدم بیخود از شراب الست


    عجب نباشد اگر آب رخ بباد رود

    مرا که باد بدستست و دل برفت از دست


    کنون ورع نتوان بست صورت از خواجو

    که باز بر سر پیمانه رفت و پیمان بست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #116
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای لبت باده‌فروش و دل من باده‌پرست

    جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست

    تنم از مهر رخت موئی و از موئی کم

    صد گره در خم هر مویت و هر موئی شست


    هر که چون ماه نو انگشت‌نما شد در شهر

    همچو ابروی تو در باده‌پرستان پیوست


    تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشق

    می پرستی که بود بیخبر از جام الست


    تو مپندار که از خودخبرم هست که نیست

    یا دلم بسته‌ی بند کمرت نیست که هست


    آنچنان در دل تنگم زده‌ئی خیمه‌ی انس

    که کسی را نبود جز تو درو جای نشست


    همه را کار شرابست و مرا کار خراب

    همه را باده بدستست و مرا باد بدست


    چو بدیدم که سر زلف کژت بشکستند

    راستی را دل من نیز بغایت بشکست


    کار یاقوت تو تا باده فروشی باشد

    نتوان گفت بخواجو که مشو باده پرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #117
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای لبت میگون و جانم می پرست

    ما خراب افتاده و چشم تو مست

    همچو نقشت خامه‌ی نقاش صنع

    صورتی صورت نمی‌بندد که بست


    دین و دنیا گر نباشد گو مباش

    چون تو هستی هر چه مقصودست هست


    در سر شاخ تو ای سرو بلند

    کی رسد دستم بدین بالای پست


    تا نگوئی کاین زمان گشتم خراب

    می نبود آنگه که بودم می پرست


    مست عشق آندم که برخیزد سماع

    یکنفس خاموش نتواند نشست


    آنکه از دستش ز پا افتاده‌ام

    کی بدست آید چو من رفتم ز دست


    دل درو بستیم و از ما درگسست

    عهد نشکستیم و از ما برشکست


    باز ناید تا ابد خواجو به هوش

    هر که سرمست آمد از عهد الست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #118
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست

    گفت خاموش که آن فتنه دور قمرست

    گفتم آن زلف و جبینم بچنین روز نشاند

    گفت کان زلف و جبین نیست که شام و سحرست


    گفتم ای جان جهان از من مسکین بگذر

    گفت بگذر ز جهان زانکه جهان بر گذرست


    گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند

    گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست


    گفتمش خون جگر چند خورم در غم عشق

    گفت داروی دلت صبر و غذایت جگرست


    گفتمش درد من از صبر بتر می‌گردد

    گفت درد دل این سوخته دلمان تبرست


    گفتمش ناله شبهای مرا نشیندی

    گفت از افغان توام شب همه شب دردسرست


    گفتمش کار من از دست تو در پا افتاد

    گفت این سر سبک امروز ز دستی دگرست


    گفتمش کام دل خسته خواجو لب تست

    گفت شک نیست که کام دل طوطی شکرست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #119
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست

    زلف دلبند تو هر لحظه دلاویزترست

    برسرآمد ز جهان جزع تو در خونخواری

    گر چه چشم من دل سوخته خونریزترست


    ایکه از تنگ شکر شور برآورد لبت

    هر زمان پسته تنگت شکر آویزترست


    همچو سرچشمه‌ی نوش تو ز بهر سخنم

    چشمم از درج عقیقت گهر انگیزترست


    نشنود پند تو ای زاهد تردامن خشک

    هرکش از درد مغان دامن پرهیزترست


    آتشست این دل شوریده من پنداری

    زانکه هر چند که او سوخته تر تیزترست


    تا هوای گل رخسار تو دارد خواجو

    هر شب از بلبل دلسوخته شب خیزترست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #120
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بیمار چشم مست تو رنجور خوشترست

    لفظ خوشت ز لؤلؤ منثور خوشترست

    عکس رخ تو در شکن طره‌ی سیاه

    از نور شمع در شب دیجور خوشترست


    صحبت خوشست لیکن اگر نیک بنگری

    جادوی ناتوان تو رنجور خوشترست


    بشکن خمار من بلب لعل جان‌فزای

    کان چشم مست تست که مخمور خوشترست


    مشنو که روضه بی می و معشوق خوش بود

    زیرا که ناله‌ی دهل از دور خوشترست


    عشرت خوشست خاصه در ایام نوبهار

    لیکن بدور دختر انگور خوشترست


    در پای گل ترنم بلبل خوشست لیک

    آواز چنگ و نغمه‌ی طنبور خوسترست


    منظور اگر نظر بودش با تو خوش بود

    اما نظر بطلعت منظور خوشترست


    گفتم کمند زلف تو معذورم ار کشم

    در تاب رفت و گفت که معذور خوشترست


    خواجو کنونکه موکب سلطان گل رسید

    بستان خوشست و مجلس دستور خوشترست


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 12 از 65 نخستنخست ... 289101112131415162262 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/