صفحه 3 از 65 نخستنخست 12345671353 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #21
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای بناوک زده چشم تو یک اندازانرا

    کشته افعی تو در حلقه فسون سازانرا


    جان ز دست تو ندانم به چه بازی ببرم

    پشه آن نیست که بازیچه دهد بازانرا


    دل چو دادم بتو عقلم ز کجا خواهد ماند

    مال کی جمع شود خانه براندازانرا


    عندلیبان سحر خوان چو در آواز آیند

    می بیارید و بخوانید خوش آوازانرا


    پای کوپان چو در آیند بدست افشانی

    دست گیرند بیک جرعه سراندازانرا


    زیردستان که ندارند بجز باد بدست

    هر نفس در قدم افتند سرافرازانرا


    با تو خواجو چه شد ار زانکه نظر می‌بازد

    دیده نتوان که بدوزند نظر بازان را


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #22
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شبی که راه هم آه آتش افشان را

    ز دود سینه کنم تیره چشم کیوان را


    ببر طبیب صداع از سرم که این دل ریش

    ز بهر درد فدا کرده است درمان را


    مگر حکایت طوفان چو اشک ما بینی

    که ما ز چشم بیفکنده‌ایم طوفان را


    بقصد جان من آن کس که میکشد شمشیر

    نثار خنجر خون‌ریز او کنم جان را


    عجب نباشد اگر تشنه‌ی جمال حرم

    ز آب دیده لبالب کند بیابان را


    بعزم کعبه چو محمل برون برد مشتاق

    بسوزد از نفس آتشین مغیلان را


    نوباد پای زمین کوب را بجلوه درآر

    که ما به دیده زنیم آب خاک میدان را


    مگو بگوی که سرگشته از چه میگردی

    اگر چنانکه ندانی بپرس چوگان را


    مکن ملامت خاجو که از گل صد برگ

    مجال صبر نباشد هزار دستان را


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #23
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اگر در جلوه میری سمند باد جولانرا

    بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک میدانرا


    مکن عیب تهی دستان که در بازار سرمستان

    گدا باشد که بفروشد بجامی ملک سلطانرا


    چرا از کعبه برگردم که گر خاری بود در ره

    برآرم آه و در یکدم بسوزانم مغیلانرا


    اگرهمچون خضر خواهی که دایم زنده‌دل باشی

    روان در پای جانان ریز اگر دستت دهد جانرا


    بفردوسم مکن دعوت که بی آن حور مه پیکر

    کسی کو آدمی باشد نخواهد باغ رضوانرا


    ببوی لعل میگونش بظلماتی در افتادم

    که گر میرم ز استسقا نجویم آب حیوانرا


    چمن پیرا اگر چشمش برآنسرو دوان افتد

    دگر بر چشمه ننشاند ز خجلت سرو بستانرا


    مگر باد سحرگاهی هواداری کند ور نی

    نسیم یوسف مصری که آرد پیر کنعانرا


    چو مستان حرم خواجو جمال کعبه یاد آرد

    ز آب چشم خون‌افشان کند دریا بیابانرا


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #24
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چو در گره فکنی آن کمند پر چین را

    چوتاب طره به هم بر زنی همه چین را


    بانتظار خیال تو هر شبی تا روز

    گشوده‌ام در مقصوره‌ی جهان‌بین را


    کجا تو صید من خسته دل شوی هیهات

    مگس چگونه تواند گرفت شاهین را


    چو روی دوست بود گو بهار و لاله مروی

    چه حاجتست به گل بزم ویس و رامین را


    غنیمتی شمرید ای برادران عزیز

    ببوی یوسف گمگشته ابن یامین را


    به شعله‌ئی دم آتشفشان بر افروزم

    چراغ مجلس ناهید و شمع پروین را


    اگر ز غصه بمیرند بلبلان چمن

    چه غم شقایق سیراب و برگ نسرین را


    بحال زار جگر خستگان بازاری

    چه التفات بود حضرت سلاطین را


    روا مدار که سلطان ندیده هیچ گناه

    ز خیل خانه براند گدای مسکین را


    مرا بتیغ چه حاجت که جان برافشانم

    گهی که بنگرم آن ساعد نگارین را


    چرا ملامت خواجو کنی که چون فرهاد

    بپای دوست در افکند جان شیرین را


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #25
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آنکه بر هر طرفی منتظرانند او را

    ننگرد هیچ که خلقی نگرانند او را


    سرو را بر سر سرچشمه اگر جای بود

    جای آن هست که بر چشم نشانند او را


    حیف باشد که چنان روی ببیند هرکس

    زانک کوته‌نظران قدر ندانند او را


    هست مقصود دلم زان لب شیرین شکری

    بود آیا که بمقصود رسانند او را


    راز عشاق چو از اشک نماند پنهان

    فرض عینست که از دیده برانند او را


    هر که جان در قدمش بازد و قدری داند

    اهل دل عاشق جانباز نخوانند او را


    خواجو ار تشنه بمیرد بجز از مردم چشم

    آبی این طایفه برلب نچکانند او را


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #26
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رحم بر گدایان نیست ماه نیمروزی را

    مهرماش چندان نیست ماه نیمروزی را


    روی پر نگارش بین چشم پرخمارش بین

    لعل آبدارش بین ماه نیمروزی را


    آن مهست یار رخسار شکرست یا گفتار

    عارضست یا گلزار ماه نیمروزی را


    جعد مشکبارش گیر زلف تابدارش گیر

    خیز و در کنارش گیر ماه نیمروزی را


    لعبت بری پیکر و آفتاب شب زیور

    گر ندیده‌ئی بنگر ماه نیمروزی را


    موسم سحر شد خیز باده در صراحی ریز

    در کمند زلف آویز ماه نیمروزی را


    می به می پرستان آر باده سوی مستان آر

    خیز و در شبستان آر ماه نیمروزی را


    یار جز جفاجو نیست گو مکن که نیکونیست

    هیچ مهر خواجو نیست ماه نیمروزی را


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #27
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بده آن راح روان پرور ریحانی را

    که به کاشانه کشیم آن بت روحانی را


    من بدیوانگی ار فاش شدم معذورم

    کان پری صید کند دیو سلیمانی را


    سر به پای فرسش در فکنم همچون گوی

    چون برین در کشد آن ابلق چوگانی را


    برو ای خواجه اگر زانکه بصد جان عزیز

    میفروشند بخر یوسف کنعانی را


    گر تو انکار کنی مستی ما را چه عجب

    کافران کفر شمارند مسلمانی را


    ابر چشمم چو شود سیل فشان از لاله

    کوه در دوش کشد جامه‌ی بارانی را


    کام درویش جزین نیست که بر وفق مراد

    باز بیند علم دولت سلطانی را


    چشم خواجو چو سر طبله‌ی در بگشاید

    از حیا آب کند گوهر عمانی را


    دل این سوخته بربود و بدربان گوید

    که بران از درم آن شاعر کرمانی را


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #28
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خرقه رهن خانه‌ی خمار دارد پیر ما

    ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما


    گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست

    همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما


    سرو را باشد سماع از ناله‌ی دلسوز مرغ

    مرغ را باشد صداع از ناله‌ی شبگیر ما


    داوری پیش که شاید برد اگر بی موجبی

    خون درویشان بی طاقت بریزد میر ما


    هم مگر لطف تو گردد عذر خواه بندگان

    ورنه معلومست کز حد میرود تقصیر ما


    صید آن آهوی روبه باز صیاد توئیم

    ما شکار افتاده و شیر فلک نخجیر ما


    تا دل دیوانه در زنجیر زلفت بسته‌ایم

    ای بسا عاقل که شد دیوانه‌ی زنجیر ما


    از خدنگ آه عالم سوز ما غافل مشو

    کز کمان نرم زخمش سخت باشد تیر ما


    ره مده در خانقه خواجو کسی را کاین نفس

    با جوانان عشرتی دارد بخلوت پیر ما


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #29
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آب آتش میبرد خورشید شب‌پوش شما

    میرود آب حیات از چشمه‌ی نوش شما


    شام را تا سایبان روز روشن دیده‌ام

    تیره شد شام من از صبح سحرپوش شما


    در شب تاریک خورشیدم در آغوش آمدی

    همچو زلف ار بودمی یک شب در آغوش شما


    از چه رو هندوی مه پوش شما در تاب شد

    گر به مستی دوشم آمد دوش بر دوش شما


    ای ز روبه بازی آهوی شما در عین خواب

    شیر گیران گشته مست از خواب خرگوش شما


    مردم چشم عقیق افشان لؤلؤ بار من

    گشته در پاش از لب در پوش خاموش شما


    حلقه‌ی گوش شما را تا بود مه مشتری

    مشتری باشد غلام حلقه در گوش شما


    عیب نبود چون بخوان وصل نبود دسترس

    گر به درویشی رسد بوئی ز سر جوش شما


    آب حیوانست یا گفتار خواجو یا شکر

    ماه تابانست یا گل یا بناگوش شما


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #30
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن تن ماست یا میان شما

    وان دل ماست یا دهان شما


    اگرآن ابرو است و پیشانی

    نکشد هیچکس کمان شما


    جز کمر کیست آنکه میگنجد

    یک سرموی در میان شما


    آب رخ پیش ما کسی دارد

    که بود خاک آستان شما


    میکند مرغ جان ما پرواز

    دمبدم سوی آشیان شما


    چه بود گر بما رساند باد

    بوئی از طرف بوستان شما


    خواب خوش را بخواب میبینم

    از غم چشم ناتوان شما


    زلف دلبند اگر بر افشانند

    برفشانیم جان بجان شما


    دل خواجو نگر که چون زده است

    چنگ در زلف دلستان شما


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 3 از 65 نخستنخست 12345671353 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/