زندگی مانند جاده ای است که مسیری مستقیم سیر می کند و مبدأ و مقصد مشخصی دارد و ما همچون رانندگانی هستیم که در این جاده حرکت می کنیم. حوادث روزگار همچون بیراهه هایی هستند که ما را از رسیدن به مقصد دور می کنند.
ین بیراهه ها موجب می شوند که زمان بیشتری در جاده سپری کنیم و خسته شویم و عشق یکی از همین بیراهه هاست که تفاوت هایی با بقیه بیراهه ها دارد؛ زیرا اگر این بیراهه را با آرامش و دقت طی کنیم، این بیراهه تبدیل به میانبر می شود.
از آنجا که هدف همه ی انسانها رسیدن به مرحله ی کمال است و سعی همگان بر این است که به نوعی وارد این مرحله شوند، این بیراهه می تواند کمک خوبی برای انسان باشد زیرا هر انسانی حداقل یک بار در طول عمر خود وارد این بیراهه می شود. پس برای همه فرصت هست. مهم آن است که از این فرصت درست استفاده شود.
جاده ی عشق ( منظور همان بیراهه است ) نیز قوانینی دارد که هر کس بتواند به خوبی از این قوانین استفاده کند با موفقیت می تواند این جاده را طی کند. این قوانین به صورت ناخودآگاه در وجود هر انسانی قرار گرفته است و مهم استفاده ی درست از آنها می باشد.
عشق از دیدگاه علمی
هنگامی که عشق در وجود کسی پدید می آید حالات خاصی در او ظاهر می شود که از این حالات به عنوان علایم عاشقی یاد می کنند. عاشق شدن یک انقلاب درونی است و عشق همه اجزای بدن را تحت تأثیر خود قرار می دهد .
در گذشته تصور می شد که عشق در قلب به وجودمی آید؛ اما با گذشت زمان و پیشرفت علم پزشکی این گفته به سادگی رد شد، زیرا هنگامی که قلب انسانی را به انسان دیگر پیوند زدند، عشقی بین آنها تبادل نشد؛ به عبارتی عشقی که در وجود عضو دهنده بود به گیرنده انتقال پیدا نکرد. در واقع عشق یک فعل و انفعال شیمیایی پیچیده است که در قسمت سمپاتیک مغز رخ می دهد.
پژوهشگران ایتالیایی دریافته اند که احساسات قدرتمندی که در عشاق ایجاد می شود توسط مولکولی به نام (NGF) ایجاد می شود که ایم مولکول عامل رشد عصب هاست. آنها برای اثبات یافته های خود، خون 58 نفر را که به حالت دیوانه وار عاشق شده بودند مورد آزمایش قرار دادند و متوجه شدند که میزان مولکول (NGF) خون آنها بسیار بالاتر از افراد مجرد یا افرادیست که این رابطه ی عاشقانه را در مدت زیادیست دارا می باشند ...
عشق نیز مانند تمام چیزهای دیگر این جهان بدون شیمی و فیزیک نمی تواند وجود داشته باشد. همان طور که یک بار دانشمندی با بد گمانی گفته بود، پیکان های کیوپید، خدای عشق، چنانچه ابتدا به ماده شیمیایی با نام غیررومانتیک و نه چندان خیال انگیز فنیل اتیل آمین آغشته نمی شد، هرگز موثر واقع نمی شد. بدون اکسی توسین نیز واکنش های بدن انسان هرگز به خلق تراژدی هایی همچون رمئو و ژولیت نمی انجامید.
البته هورمون های استروئیدی نظیر استروژن ( estrogen ) و تستوسترون ( testosterone ) در مقوله ی حس جنسی نقشی حیاتی ایفا می کنند و بدون آنها شاید هرگز وارد قلمرو پرخطر عشق واقعی نمی شدیم. اما مشهورترین ماده شیمیایی مربوط به عشق همان فنیل اتیل آمین( phenyl ethylamine ) یا PEA است، نوعی آمین که به طور طبیعی در مغز تولید می شود. PEAیک آمفتامین طبیعی، شبیه داروهای موجود در بازار است و می تواند موجب تحریکات مشابهی شود. این همان ماده ای است که احساساتی همچون پرواز کردن در آسمان و بر فراز جهان بودن ناشی از کشش به سوی معشوق را در شما پدید می آورد و همان است که انرژی لازم برای بیدار ماندن تا صبح و مغازله های تلفنی را تامین می کند. این ماده که در اصطلاح مولکول عشق نیز نامیده می شود در نتیجه یک سری اعمال ساده فریبنده همچون تلاقی دو نگاه یا تماس دو دست از مغز ترشح می شود. هیجانات سرگیجه آور، ضربان تند قلب و نفس زدن های بریده بریده و همه اینها متاسفانه چیزی جز نشانه های بالینی مصرف بیش از حد این ماده شیمیایی در بدن فرد عاشق نیستند.
ممکن است کسانی به این مولکول عشق معتاد شوند. آنها به مقادیر زیاد مواد آمفتامین مانند دوپامین، نور اپی نفرین ( nor epinephrine ) و فنیل اتیل آمین نیاز دارند. از آنجا که بدن نسبت به این مواد شیمایی مقاومت پیدا می کند، برای رسیدن به همان درجه از حال، مقدار مصرف این افراد رفته رفته افزایش پیدا می کند. از این رو برای برآوردن نیاز خود ناگزیرند روابطشان را مدام تجدید کنند. از انجام بعضی فعالیت های پرتنش نظیر سقوط آزاد از هواپیما پیش از بازکردن چتر نجات یا با خوردن شکلات نیز می توان مقداری PEA دریافت کرد. شاید به همین دلیل باشد که شکلات هدیه مناسبی برای روز والنتاین ( روز عشاق ) به شمار می آید. یکی از موادی که همراه PEA آزاد می شود ماده شیمیایی عصبی دوپامین ( dopamine ) است. پژوهشی که چندی پیش در دانشگاه ایموری انجام شد نشان می دهد که ول های ماده( نوعی جونده کوچک ) در پاسخ به آزاد شدن دوپامین در مغزشان جفت خویش را انتخاب می کنند. وقتی در حضور یک ول نر به آنها دوپامین تزریق می شود، بعدا در میان جمعی از نرها فقط او را انتخاب خواهد کرد.
جدیدترین کشف، آرایش مولکول ها دراین ترکیب شیمیایی است و این تمام جهان را هیجان زده کرده زیرا اکنون همچون جادوگران زمان قدیم، ما هم میتوانیم معجون عشق بسازیم. به عبارت دیگر انسان اکنون در ابتدای راه جداسازی این ترکیب شیمیایی و ساخت داروهایی است که می تواند موجب این واکنش ها در ما شوند. یعنی دارو را مصرف می کنید و بعد عاشق اولین کسی می شوید که می بینید. تصور کنید جهان با چه افتضاحی روبه رو خواهد شد. اما دانشمندان می گویند در حال حاضر از این کشف می توان در تنظیم بعضی واکنش های شیمیایی یا درمان بیماری ها یا پژوهش های سودمندتر دیگر استفاده کرد. با این همه چه چیزی سودمندتر از آنکه بتوانید با خوردن یک دارو کسی که دوستش دارید را عاشق خود کنید ؟ اما در حال حاضر پژوهش هایی که روی مولکول فنیل اتیل آمین صورت می گیرد، می تواند در آزمون مواد شیمیایی وابسته به بیماری های ذهنی از جمله بیماری پارکینسون فوق العالده موثر باشد.
از سوی دیگر آنچه در باره عشق می دانیم هنوز عمدتا خارج از کنترل ماست. برای مثال شیفتگی ظاهرا نخستین مرحله عاشق شدن است؛ کششی اجتناب ناپذیر به سوی معشوق. این جذبه موجب ترشح انفجاری مواد شیمیایی عصبی بسیار شبیه به آدرنالین می شود. با کمک فنیل اتیل آمین ( که سرعت جریان تبادل اطلاعات میان سلولها را افزایش می دهد)
دوپامین ( که ما را برافروخته می سازد و باعث می شود در نتیجه ی گرمای محبت احساس خوبی داشته باشیم ) و نور اپی نفرین ( که موجب تولید آدرنالین می شود) ، کاری می کند که جهان به کام ما باشد، چشم هایمان آکنده از برق عشق شود و قلبمان تندتر بتپد.
پس از آن تمام هستی ما وابسته به دیدار یار است. همان که در حضورش تمام این واکنش ها در بدن ما به راه می افتد و هرچه اعتیاد ما به این مواد شیمیایی قوی تر می شود، کشش ما بسوی او نیز شدیدتر می شود. در این مرحله مرتکب اشتباهات احمقانه بسیار می شویم. داستان های عشقی پر از این اشتباهات است.در واقع آنچه شیفتگی می نامیم تمام آن کارهایی است که این سه ماده شیمیایی با ما می کنند. احساس می کنیم سرشار از انرژی هستیم، روی ابرها سیر می کنیم و می توانیم بدون خستگی ساعت ها حرف بزنیم.
به گفته ی فیشر (H.Fisher)، انسان شناس دانشگاه راتجرز و معروف ترین پژوهشگر عشق در زمان ما، دوپامین و نور اپی نفرین ( که ساختاری بسیار مشابه آدرنالین دارد ) روی هم رفته موجب شادی، انرژی زیاد، بی خوابی، اشتیاق، بی اشتهایی و تمرکز می شوند. او می گوید « وقتی شرایط خاص فراهم شود، بدن انسان معجونی از شور عشق تولید می کند و ... مردان آسان تر از زنان این کار را می کنند و این به خاطر طبیعت دیداری تر آنها است. »
مقادیر زیاد دوپامین به ترشح نور اپی نفرین بیشتر می انجامد که تمرکز، حافظه کوتاه مدت، بیش فعالی، بی خوابی و رفتار جهت دار را تقویت می کند. به عبارت دیگر دو طرف در این مرحله از عشق، به شدت روی رابطه ی خویش تمرکز دارند و به اغلب چیزهای دیگر توجهی نمی کنند. تبیین محتمل دیگر برای این تمرکز شدید و نگاه دلخواه که در مرحله جذبه دیده می شود، توسط پژوهشگران یونیورستی کالج لندن ارائه شده است. آنها کشف کرده اند که افراد عاشق، سروتونین ( serotonin ) کمتری دارند و دیگر اینکه مدارهای عصبی مرتبط با ارزیابی دیگران در آنها سرکوب شده است. این مقدار اندک سروتونین همان چیزی است که در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی دیده میشود و این احتمالا تبیین می کند که چرا عاشق درباره ی معشوق خویش این همه وسواس فکری دارد.
دوپامین به نوبه ی خود تولید اکسی توسین ( oxytocin ) را تحریک میکند که گاهی «ماده ی شیمیایی آغوش » نامیده می شود. اکسی توسین بیش از همه به نقشی که در ایجاد انقباض حین زایمان و کمک به شیردهی نوزاد دارد شناخته می شود. دانشمندان اکنون بر این باورند که هر دوجنس هنگام آغوش و نوازش این هورمون پرورشی را ترشح می کنند و میزان آن در زمان ارگاسم ( اوج لذت جنسی ) به اوج می رسد. اکسی توسین نیاز به در آغوش گرفتن را در عشاق به وجود می آورد و سبب می شود که تماس نزدیک با جفت افزایش یابد.
به گفته ی پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا در سان فرانسیسکو، هورمون اکسی توسین « در ارتباط با توانایی حفظ روابط سالم بین اشخاص و مرز بندی های روان شناختی سالم با افراد دیگر است. » به تدریج یک پیوند عاطفی ایجاد می کند. هرچه رابطه جنسی بیشتر شود، این پیوند هم قوی تر می شود.
به این ترتیب دو طرف به هم عادت می کنند. به همین دلیل است که جدا شدن این قدر کار دشواری است. حتی وقتی واقعا دیگر علاقه ای به طرف مقابل ندارید و می دانید که باید او را ترک کنید، اغلب احساس می کنید که « نمی توانید ». چرا؟ زیرا به او اعتیاد شیمیایی پیدا کرده اید. ترک اکسی توسین وقتی که شما را به فرد نامناسبی قلاب کرده باشد، می تواند حتی از ترک هروئین هم دشوارتر باشد. در واقع مسکن اکسی کانتین ( oxycontin ) که ساختاری مشابه اکسی توسین دارد، یکی از اعتیاد آور ترین داروها به شمار می آید.
در دنیای پیام های شیمیایی، انسان به لحاظ علمی یک گونه ی تک همسر( monogamous ) به شمار نمی آید؛ ما در میان آن 3 درصد از گونه هایی که تک همسراند جایی نداریم. گونه هایی که تا آخر با همسرشان می مانند معمولا دارای مقدار زیادی از یک ماده شیمیایی دیگر به نام وازوپرسین ( vasopressin ) هستند که در اصطلاح هورمون تک همسری نامیده می شود.
به این ترتیب وازوپروسین که درواقع یک هورمون ضداداراری است، با تشکیل رابطه ی تک همسری بلند مدت در ارتباط است. دکتر فیشر معتقد است که اکسی توسین و وازوپروسین با مسیرهای دوپامین و نور اپی نفرین در مغز تداخل می کنند. شاید به همین دلیل باشد که با افزایش دلبستگی عشق شور انگیز کمرنگ می شود.
دانشمندان می گویند که پس از دوره معینی که بین یک سال و نیم تا چهار سال طول می کشد، بدن فرد به محرک های عشقی عادت می کند.
نرخ طلاق در سالهای چهارم ازدواج به اوج خود می رسد.در این مرحله رابطه یا آنقدر قوی است که ادامه یابد یا به همین جا ختم می شود. برای مثال اندورفین ها هنوز می توانند به فرد احساس خوشبختی و امنیت بدهند. علاوه بر این اکسی توسین نیز هنوز در هنگام رابطه جنسی آزاد می شود و احساس رضایت و تعلق ایجاد میکند. وازوپروسین نیز به کمکتان می آید و همچنان در ایجاد وابستگی نقش بازی می کند. غم ناشی از مرگ همسر نیز کار اندورفین هاست که در شخص اشتیاق با هم بودن به وجود می آورند.
در پایان باید گفت که حتی دانشمندان سرسخت نیز می پذیرند که شیمی همه چیز نیست. فرهنگ، شرایط، شخصیت و دهها متغیر دیگر کمک می کنند تصمیم بگیریم به چه کسی توجه کنیم و در چه زمانی بی تفاوت بمانیم. پس تلاش نکنید که احساس عاشقانه را در زیر زمین آزمایشگاه شیمی خلق کنید، بلکه تمام تلاشتان را بکنید تا از فرصتی که زندگی به شما می دهد به بهترین شکل استفاده کنید.
مثلث عشق
در سالهای اخیر دانشمندان تحقیقات گسترده ای در مورد عشق انجام داده اند و به یافته های جدید و مدرنی دست یافته اند که از آن جمله می توان به مثلث عشق اشاره کرد . این فرضیه عشق را به سه مؤلفه زیر تقسیم می کند :
صمیمیت * شهوت (هوس) * تعهد
این سه مؤلفه با یکدیگر هم ارز می باشند و هیچ کدام نسبت به دیگری برتری ندارند و نبود هر کدام تعریف را ناقص می کند. اگر بخواهیم این سه مورد را روی رئوس مثلث قرار دهیم باید مثلث متساوی الاضلاعی را انتخاب کنیم؛ چون در این مثلث همه ی رئوس موقعیتی مشابه دارند. امّا فرضیه عشق را نمی توان به عنوان یک حکم پذیرفت؛ زیرا این فرضیه نیز سلیقه ای است و هرکس به دلخواه خود می تواند اسم هر رأس را تغییر دهد ...
عشق از دیدگاه بزرگان
بهتر است برای روشن شدن مطلب تعاریف گوناگون را از زبان تعدادی از بزرگان در مورد عشق بیان کنیم تا تفاوت های فاحش میان این تعاریف مشخص شود ...
عشق خدایی ترین چیزهاست برای انسانی که از تسلیم نفس سرمست باشد ...(رومن رولان)
عشق شهپری است که خداوند به انسان داده است تا با آن به نزد او بپرد ...(میکل آنژ)
عشق تاج زندگانی و سعادت جاودانی است ...(گوته)
برای مردمان بی عشق دنیا گورستان وسیعی است ...(افلاطون)
عشق نخستین نوزاد خدایان است ...(پارمنید)
اما عشق! محبوبه ی من اوست. شادی ها و رنج های او بی حدود است و غنا و فقر او هم بی پایان ...(رابیندرانات تاگور)
از محبت، فداکاری های بزرگ نمی توان تقاضا کرد. اینها از عهده ی او بیرون است. اما از عشق می توان انتظار داشت زیرا فقط او قادر به این معجزه هاست ...(آ.کاپوس)
عشق را به جز تجلی خود، آرمانی نباشد ...(جبران خلیل جبران)
عشق آرام بخش است؛ همچون آفتاب پس از باران ...(شکسپیر)
عشق مانند شراره می پرد و مانند باد می جهد ...(هانری لاوان)
عشق آتشی مخرب است که شعله ی خود را به دیگران هم سرایت می دهد ...(ژان ژاک روسو)
عشق نیرویی است که قلب را می سازد. قلب ما نمی تواند عشق بسازد ... (جبران خلیل جبران)
آنجا که نفرت هست، امکان عشق هم هست. فقط کافی است از میان این دو یکی را انتخاب کنیم ...(پائولو کوئیلو)
نه تنها دوست دارم دوستم بدارند، بلکه دوست دارم بشنوم دوستم دارند ...(جرج الیوت)
عشق شاه کلید دروازه های شادمانی است ...(الیور ونرل هولمز)
در مجلس عشاق قراری دگرست/وین باده ی عشق را خماری دگرست/آن علم که در مدرسه حاصل کردند/کاری دگرست و عشق کاری دگرست ...(جلال الدین محمد مولوی)
برخی که عاشقان به شب راز کنند/گِردِ درو بام دوست پرواز کنند/هر جا که دری بود به پا در بندند/الاّ در عاشقان که شب باز کنند ...(عین القضات همدانی)
قلب تو باید از روی میل و اراده آرزو کند که با عشق، به خدا خدمت کند ...(پال توئیچل)
گاهی سخنم به صد جنون بنویسید/گاه از سر عقل ذوفنون بنویسید/گر از فُضلایند، به زر نقش کنند/ور عاشق زارند، به خون بنویسید ...(فریدالدین عطاّر)
عشق نخستین، چیزی نیست جز کمی حماقت و مقدار زیادی کنجکاوی ...(جرج برنارد شاو)
مکن پنهان ، ز رخسارت هویداست/که شب را تا سحر بیدار بودی/تو را عشق این چنين بر باده داده/مگر از زندگی بیزار بودی؟...(فریدون مشیری)
عشق بدون تباه کردن «من»، «ما» می آفریند ...(لئو بوسکالیا)
پیام من عشق است. پیامی ساده که هیچ پیچیدگی ندارد. هیچ آیین و تشریفات، اصول اعتقادی و هیچ نظریه ی فلسفی ندارد. پیام من روی کردی است ساده و مستقیم به زندگی. واژه ی کوچک عشق می تواند در بر دارنده ی این پیام باشد ...(آشو)
این کوزه چو من عاشق یاری بوده است/در بند زلف نگاری بوده است/این دست که بر گردن او می بینی/دستی است که بر گردن یاری بوده است ...(حکیم عمر خیام)
آن که می گوید دوستت دارم، خنیاگر غمگینی است، که آوازش را از دست داده است. ای کاش عشق را زبان سخن بود ...(شاملو)
تو را من زهر شیری خوانم ای عشق/که نامی خوش تر از اینت ندانم/وگر هر لحظه رنگی تازه گیری/ به غیر از زهر شیرینت نخوانم ...(فریدون مشیری)
تکه ای از عشق را دو انگشتی بردار، خواهی دید از تمامی کاخ های دنیا برایت لذت بخش تر است ...(افلاطون)
کودکی پنج ساله می گذشت. لبخندم را پاسخ داد و گفت :عشق یعنی پدرم، مادرم. فقط پدر و مادرم هستند که عشق را می شناسند ... (جبران خلیل جبران)
عشق از ظرافت زن می کاهد و بر ظرافت مرد می افزاید ...(ژان پل ریشتر)
اگر تنها بتوانی چنانکه باید عشق بورزی شادترین و تواناترین موجود در جهان خواهی بود ...(امر فولکس)
- عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بی قید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شدهاست. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل میگیرد.
- عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه وموقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانمها و عاشقان آنها به کار میرفت
- عشق دروغین - نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات
- عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها
- عشق آزاد - رابطه فیزیکی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمیشود
- شیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار میرود یعنی «دوستت دارم چون..»
- عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که درآن رابطه فیزیکی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شدهاست.
- عشق ظاهری - رابطه عاشقانهای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تاکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولا کمتر راستین و واقعی است.
- عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب
- عشق رومانتیک ـ علاقهای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است
- عشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بی قید و شرط اشاره دارد.
- عشق یک طرفه - مهرعاطفهای که یک طرفهاست
- شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.
- عشق لحظهای - عشقی که در لحظهای که فرد برای اولین بار با فردی تماس میگیرد به وجود میآید. از این عشق به مراتب در داستانها و ادبیات یاد شدهاست وبه “ love at first sight ” معروف است.
- عشق مستلزم فداکاری - فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری برمبنای عشق.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)