يه شب مثل هميشه از پنجره رفتم توي حياط ولي مهرداد نبود براي همين پاورچين رفتم طرف اتاقش تا غافلگيرش كنم . پرده كنار بود و صداي خانم جان به صورت نجوا م يامد . براي همين نتونستم جلوبرم و از همان جا روي دست و پا نشستم و رفتم زير لبه پنجره تا صداي انها رو بشنوم .
خانم جان شما چي م يگيد . معلومه من ستاره رو دوست دارم
بله دوست داشتن داريم تا دوست داشتن . من پسر خودم رو مي شناسم.
چه فرقي مي كنه مادر . من ستاره را خودم بزرگ كردم
باشه ولي هميشه بهت گفتم اون دختر تو رو حق خودش مي دونه. كم برات گذشت كرده ؟
اخه روي چه حسابي . من هيچ علاقه اي به اون ندارم بايد توي اين سالها فهميده باشه .
تو خودت براي خودت دليل مي اوري. ستاره جاي بچه ي توه
از حرفهاي خانم جان دلخور شدم ولي نمي توانستم كاري بكنم .اصلا" اون كدوم دختر رو مي گه يعني....نه خداي من .
مهرداد ببين كي دارم بهت مي گم اين دختر را از اين بلاتكليفي خلاص كن . كم خواستگاراش رو براي تو رد كرد ؟اون دختر مهربون وخوبيه .منم با اين ازدواج موافقم.
ولي من مخالفم . ازاول بودم حالا هم فرقي نكرده . بازم مخالفم .
مهرداد تو بايد تا عيد تكليف منو روشن كني .
اخه خانم جان من راضي بشم . كه نمي شم . ستاره چي ؟ نمي گه عمو نمك خورد و نمكدان شكست ؟
اين كار نمكدون شكستنه . ولي يواشكي به خودش دل بستن ، اين طوري نيست . مهرداد بچه نشو تو يكدفعه طعم عشق و شكستنش رو چشيدي پس دوباره اين كارو نكن اون بچه رو هم دلبسته به خودت نكن .
چرا اينقدر از نسرين دفاع مي كني؟ من هيچ علاقه اي به اون ندارم حتي ازش بدمم مياد. خانم جان خواهش مي كنم اصرار نكن و گرنه كاري كه نبايد بكنم را مي كنم
افرين ! ديگه به مادر پيرت هم اين جوري جواب مي دي . نسرين به خاطر اينكه به تو نزديك بشه همه كار كرده خودت هم مي دوني پس يه كار نكن همه چيز را به ستاره بگم خودت مسئله رو تموم كن .
خانم جان .
همين كه گفتم تو با زندگي اين دختر بازي كردي نگاه كن ببين چند سالش شده هنوز منتظر تو نشسته و هنوز با تو مثل روزهاي اول رفتار مي كنه . تو هم عاقل باش ستاره به درد تو نمي خوره اون از تو 19 سال كوچك تره . فكر كردي كمه . بذار اون دختره هم خوشبخت بشه .
حالا كي گفته ما عاشق همهيم
شما فقط خودتون را گول مي زنيد . من موهام را توي اسياب سفيد نكردم . از نگاهتون به هم .من همه چيزو فهميدم ولي به روي خودم نياوردم . چون از تو توقع اين بي فكري رو نداشتم ولي وقتي ديدم تو هم انگا ر متوجه متوجه ي اشتباهت مي شي براي همين مجبور شدم بهت هشدار بدم . اون دختر سايه اش هميشه روي زندگيت هست يادت رفته به پروانه هم نرسيدي چون نسرين تو رو از اول مي خواست . اون حتي كاري كه پروانه نكرد را كرد و قيد خانواده اش رو زد .
ولي اون خودش را به خاطر اين كه به من ندادنش كشت .
ولي نسرين ايستاد و مقاومت كرد
خانم جان از من اينو نخواين ....من..
ديگه بسه تو ازت سني گذشته هنوز دنبال عشق واقعي هستي، ديگه براي اين حرف ها ديره پسرم و اين اخر عمري بيا و دل منو شاد كن . تا حالا هر كاري كردي هيچي نگفتم .
ولي من نمي تونم
چرا ، چرا نمي توني ؟ فكر كن ستاره دخترته . از اين به بعد مثل دخترت دوستش داشته باش مگه نه اين كه مي گي هيچ عشقي در كار نيست پس تا اين اتفاق نيفتاده تمامش كن
نمي تونم . نمي تونم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)