---- سلام
ديگه از دست من در مي ري . باشه ما نامحرميم حالا ديگه اون جوري سر كارم مي ذاري و مي ري اونم بي خداحافظي . اين شد رفاقت .
نازي اگه زنگ زدي لوس بازي در بياري موقع خوبي رو انتخاب نكردي
گريه كردي ؟ صدات گرفته .
بي خيال
ستاره چرا نمي گي چي شده؟
چيزي نشده راحتم بذار.
با مهرداد حرفتون شده ؟
باز زدم زير گريه . نازي خيلي تنهام دلم مي خواد به زندگيم خاتمه بدم . از دست همه خسته شدم . نمي دوني اين يه مدت من چي كشيدم
چرا چيزي بهم نمي گفتي؟
بدبختي من به خودم ربط داره نمي تونسيتم خوشي تو رو خراب كنم .
خوشي بخوره تو سرم وقتي تو ناراحتي.
نازي تا حالا اين قدر احساس تنهايي و بيكسي نكردم . انقدر گريه كردم كه نازي هم به گريه افتاد الهي بميرم برات
نازي همه وقتي دلشون مي گيره به مادرشون مي گن ولي من مادرم مشكل اصليه كه باعث اين سو تفاهم شده نميدونم چرا نمي ذاره راحت باشم
نازي عقيده داشت مامان نازي رو دوست داره
اخه نازي خانم مامانم عاشق بابام بوده و به خاطر اون قيد همه ي خونواده اشو زده
نمي دونم ول يحالا با اين كارها يي كه كرده فقط يه حدس مس شه زد .اونم همينه . حالا ببين كي بهت گفتم . مهم اينه كه اگه مهرداد دوستش داشت تا حالا ازدواج كرده بودن پس مهرداد دوستش نداره .
نازي باور كنم ؟
همش يه حدسه ؛ ستاره فعلا" كسي منو دم در ميخواد . بعد بهت زنگ مي زنم .
ناز ي قطع مرد ومنو با يه دنيا فكر وخيال تنها گذاشت . هوا كاملا" تاريك شده بود ولي مهرداد هنوز نيامده بود . مامانم دير كرده بود هزار تا فكر كردم تا تلفن و زنگ خونه هم زمان به صدا در امد .من تلفن زا جواب دادم و خانم جان در را روي خانم جان باز كرد .
سلام نازي باز تويي؟
اره فكر مي كني كي دم در مي خواستم ؟
من اهسته گفتم: نيما؟
نه خره مهرداد
راست ميگي؟
اره در مورد مزاحم هر چي مي دونستم بهش گفتم
قبول كرد؟
نمي دونم ولي خيلي توي خودش رفت . اسم پسره را خودش مي دونست . تو بهش گفتي كي بوده
خودش مي دونست
همين موقع ماما ن داخل شد و يك راست به طرف من اومد
باز با ك يحرف مي زني يه دوست ديگه پيدا كردي؟
گوشي را از دستم قاپيد
برو گمشو........سلام نازي تويي . ميشه دست از سر دختر من برداري؟خداحافظ
گوشي رو قطع كرد
اگه مي شد مدرسه ات رو عوض مي كردم ول يحيف كه تا اخر سال چند ماهي نمونده
من هاج و واج مونده بودم . مامان خيلي بد رفتار مي كرد
همه شام خورديم ول ياز مهرداد خبري نشد تا اينكه موقع خواب ، صداي در خونه اومد . خانم جان پريد در هال رو باز كرد يا ابوالفضل چي شده؟
من سراسيمه توي حياط رفتم . معلوم بود مهرداد كتك كاري كرده . چون چند جاش زخمي شده بود .
خدا مرگم بده اقا مهرداد . الهي دستش بشكنه . كي اين بلا رو سرتون اورده ؟
كسي سر من بلا نياورده . فقط اين مزاحمه ستاره رو گوش مالي دادم كه فكر نكنه مي تونه باز اين كارو بكنه .
وا! اقا مهرداد شما براي ستاره اين كارو كردين؟ اخه اين ادم مي شه ؟
مادر چرا اينو مي گي . حالا كي بود مهرداد ؟
همون كه شما گفته بودين خانم جان
الهي خير از جوونيش نبينه كه اينقدر دخترم رو اذيت كرد و به اون روز انداخت .
خب حالا خانم جان شما هم اينو انقدر لوس نكنيد .پاشين اقا مهرداد تا براتون بتادين بزنم.
نه مهم نيست
الهي بميري . حداقل يه تشكر كن . ايستاده منو نگاه ميكنه .
خيلي ممنون عمو.
سرم رو بالا نياوردم چون مهرداد خيلي با من بد برخورد كرده بود و هنوز از دستش دلخور بودم اون با حرفاش غرور منو خرد كرده بود ولي از اينكه متوجه اشتباهش متوجه شده خوشحال بودم .
مهرداد بهم نزديكتر شد و يواش گفت : معذرت مي خوام . خواهش مي كنم .