ستاره خانم عجب زنگ زدي .به خدا يادم رفت . واي اول صبحي اين باز اومد گير بده .براي چي؟
يادم رفت حداقل به مهرداد ياداوري كنم كه بياد.راست مي گي.
خانم مراد ي شما نمي تونيد بريد سر كلاس .
به خدا مادرم فردا مياد.
نمي شه خانم هي مي گيد فردا .
اخه الان رياضي دارم.
در عوض ياد مي گيري كه به قانون مدرسه احترام بذاري.
خانم رضايي بذارين بره سر كلاس مرادي شاگرد منه . دختر خوبيه.
مي دونم خانم كرامتي ولي محصل بايد به نظم و انظباط احترام بذاره .
اين دفعه را به من ببخشيد.برو دختر سر كلاس.
خيلي ممنون با اجازه . با سر از خانم كرامتي تشكر كردم اونم لبخند زد .چي شد زود اومدي؟.الهي قربون خانم كرامتي برم اون پادرميوني كرد.
زنگ تفريح با نازي غرق صحبت بوديم . تمام ماجراي بيرون رفتنمون وسياوش رو تعريف كردم .به جز اتفاق اتاقم.
ستاره.
چيه؟.
مطمئني يادت رفته به مهرداد ياداوري كني بياد مدرسه؟
اره چون فقط ديروز توي ماشين گفتم ولي شب يادم رفت دوباره بگم.
خب يادش بوده . چون فكر كنم اون اقا خوش تيپه مهرداده.
سرم رو برگردوندم . نازي راست مي گفت مهرداد بود ولي يه تغييري كرده بود . جلوتر كه رفتم ديدم سه تيغه كرده و لباسهايش مثل هميشه شيك و بوي ادكلنش از خودش جلوتر بود.
سلام.
سلام ستاره خانم بهت گير كه ندادن ؟
چرا اول صبح . شمايادتون بود؟اره تا حالا شده بهت قول بدم بعد يادم بره؟
نه.پس چي مي گي؟سلام اقاي حاتمي.
سلام نازي خانم
ستاره ميشه بريم توي دفتر اينجا من با اين سنم معذبم.
اره اقاي حاتمي تا دو دقيقه ديگه اينجا بايستين جيپتون پره شماره است .مهرداد خنديد.
ستاره جون من توي كلاس منتظرتم.
من با سر جواب دادم . از اين طرف. همه داشتن نگاهم مي كردن خودم هم معذب بودم چه برسه به مهرداد . چرا ريشاتو زدي.
خب تو دوست نداشتي من زدم ؛ خوب شده ؟
من با ادا گفتم : ماه شدي.
مهرداد كه چشم هاشو به اطراف برگردوند گفت: ستاره يه وقت يكي مي بينه .
ايشون خانم رضايي هستن.
از اشناييتون خوشوقتم من حاتمي قيم ستاره هستم..
بله اسمتون را توي پرونده ستاره جون ديده بودم.
من معذرت مي خام چون مشغله ي زيادي داشتم نمي تونستم زودتر از اينا بيام بايد ببخشيد<o></o>
خواهش مي كنم شما تماس مي گرفتين مسئله حل بود .
دلم مي خواست بزنم توي سر خانم رضايي صبح انقدر بهش خواهش و تمنا كردم تا برم سر كلاس حالا براي مهرداد ناز مي كنه .دختر ترشيده ، نمي دونم چرا لجم گرفته بود با مهرداد صحبت مي كنه . من گفتم خدمت برسم يه سوالي هم در مورد درس ايشون كرده باشم.
خواهش مي كنم دبيرها اينجا هستن .
مهرداد با تمام دبيرهايم صحبت كرد . انقدر احساس غرور مي كردم كه مهرداد با متانت با همه صحبت مي كنه .
خب ستاره جون كاري نداري . تا دم در با مهرداد رفتم دلم نمي خاست توي حياط تنها باشه . حس حسادتم گل كرده بود.
ظهر نمي تونم بيام دنبالت خودت مي توني بياي؟بله مي تونم.
چون ديگه صداي شركاي شركت در اومده . عصر مي بينمت . خداحافظ.
خداحافظ در ضمن ديگه با ايت تيپ بيرون نريد اينو دوستتون مي گه .
مهرداد خنديد و با يه تعظيم موافقت كرد.
حسابي سر حال بودم وقتي براي نازي تعريف كردم كه خانم ر ضايي چيكار كرد اونم نظر منو داشت .
نازي من تنها برمي گردم خونه مهرداد دنبالم نمي اد .
بچه ها اگه وسيله ندارين با ما بيان.تو نرفتي نيلوفر.هنوز نه ؛ نيما ديگه الان مياد.
نه مزاحم نمي شيم .چه مزاحمتي؟ستاره ..... مزاحمه .محلش نذار.بچه ها نيما اومد بياين .اگه زحمتي نيست .
نازي.بهتر از اينه كه تا خونه با اين مزاحمه همراه باشيم.راست مي گي .
من ونازي عقب نشستيم.سلام خانم ها.سلام ببخشيد مزاحم شديم .