مهرداد از برخورد من جا خورد.بيچاره گارسون هول شده بود .من معذرت ميخوام شما سرتون پايين بود من متوجه ي چهره ي شما نشدم. نمي دونم با چه زبوني معذرت بخوام.
عيب نداره اقاي ملكي.ايشون چي ميل دارن .مثل خودم براش بيار.من كه حسابي دلخور شده بودم به مهرداد هم نگاه نمي كردم .
ستاره تقصير اون نبود تو سرت پايين بود و چون خيلي ظريفي فكر نمي كرد بزرگ باشي . امشبو خراب نكن.من نيم نگاهي به مهرداد انداختم معلوم بود مسخره ام نمي كنه براي همين قبول كردم .خيلي بد برخورد كردم،نه؟
عيب نداره فكرشو نكن..شام را برايمان اورد ولي ديگر با من خيلي رسمي و با ادب حرف مي زد .
مهرداد خندش گرفته بود تا گارسون رفت زد زير خنده.بله حسابي .
شام را در سكوت خورديم . مهرداد زودتر از من تمام كرد و خوردن منو نگاه مي كرد . من متوجه شدم براي همين دست از خوردن برداشتم.
راحت باش ؛ هنوز هم مثل قبل يواش غذا مي خوري .هميشه مامانت وقتي عجله داشت از دست تو حرص مي خورد . مي گفت من تو رو اينجوري كردم چون وقتي بهت غذا مي دادم صبر مي كردم تا هر وقت خودت خواستي لقمه ي بعدي را بهت بدم . براي همين عادت كرده بودي يواش غذا بخوري.نمي دونم چقدر بهم خيره مونديم فقط با صداي گارسون به خود اومديم . .
دسر چي ميل داريد؟مثل هميشه .خانم ژله مي خوردم.
مشغول خوردن دسر بودم كه مهرداد صدام زد .ستاره .بله ..
ازت سوال كنم بهم راستشو مي گي؟
خب شما سوالتون را بپرسيد
چيزي هست كه به من نگفته باشي؟
نه براي چي اين سوال رو مي پرسيد. دلم شور مي زد اي كاش گفته بودم بله
خب همينطوري ؛ اگه خوردي تا بريم.بله ممنون .توي ماشين باز مهرداد توي فكر بود براي همين سر صحبت را باز كردم .مهرداد هيچ وقت نوار توي ماشين گوش نمي دي؟
زياد نوار گوش نمي دم . البته جوون كه بودم خيلي به اين كار علاقه داشتم ولي حالا ديگه از من گذشته.
يه جوري حرف مي زنيد هر ك يندونه فكر مي كنه بالا ي پنجاه داريد.مهرداد خنديد و گفت : دير وقته ديگه بريم خونه .
مهرداد راستي تو هيچ وقت ريشاتو از ته نمي زني ؟مهرداد دستي به ريشش كشيد
بعضي وقتا چرا. براي چي اينو مي گي ؟
هيچي فكر كردم اونجوري قشنگتري.
مهرداد نگاهم كرد و لبخند زد.از سكوت خونه معلوم بود خانم جان خوابه . من از مهرداد تشكر كردم و هر كدوم توي اتاق خودمون رفتيم . من انقدر خسته بودم كه خيلي زود پلكام خسته شد......
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)