براي اينكه منو عمو خطاب كردي.
اخه فكر كردم شما اينطور مي خوايد.حالا كدوم رو پسنديدي؟
نمي دونم فكر كنم اين هم از نظر قيمت و هم مدل مناسبه ولي رنگش به تختم نمي خوره ..فكر كنم رنگ تخت رو داشته باشه . چون اون روز ديدم .اقاي غلامي اينو رنگ ابي داريد؟توي انباري دارم اگه ميخاين تا پس فردا بايد صبر كنيد تا بگم بچه ها دربيارن.باشه پس ادرس رو كه بلدين خودتون زحمتشو بكشين.فقط قبلش يه زنگ بزنيد كه خودم حتما" باشم.به روي چشم .لطف دارين ، من ميز تحرير ميخوام .براي اون طبقه ي بالا تشريف بيارين.عمو من نمي تونم پله ها رو بال بيام مي شه زحمت اينو شما بكشين.باشه تو بشين تا من بيام.
روي مبل راحتي كه اونجا بود نشستم . صداي مردي مي اومد كه خيلي به گوشم اشنا بود .رومو برگردوندم نزديك بود غش كنم اين اينجا چه مي كرد . نفهميدم چه جوري خودم رو به طبقه ي بالا رسوندم . واي اگه نازي بفهمه من سياوش را ديدم ؛ اونم اينجا.ستاره پس اومدي بالا آخه پايين تنها بودم.اين ؟
بله ......
مهرداد با اشاره پرسيد چي شده ول يمن با سر جواب دادم هيچي. موقع پايين اومدن دعا مي كردم رفته باشه ولي از بخت بدم پشت ميز نشسته بود پس با اقاي غلامي نسبت داره .الهي بميري..به اقا سياوش...

سلام دايي انگار بد موقع مزاحم شدم ؛مهمان داريد.نه از دوستان قديم هستن ؛اقاي حاتمي...
بي شرف چشم از من بر نمي داشت..مهرداد يه قدرم جلو امد طوري كه جلوي من قرار بگيره و دستش را دراز كرد.
خوشبختم .به همچنين بنده .با خم كردن سرش از بالاي شانه ي مهرداد به من گفت : از زيارت شما هم خوشبختم ..
نزديك بود غش كنم . فقط تونستم به زور يه لبخند بزنم.
مهرداد كه متوجه شده بود من معذبم گفت: ما ديگه زحمتو كم مي كنيم شما هر دوتاشو برام بفرستين..

مهرداد دو تا چك كشيد . تا پام به بيرون رسيد يه نفس عميق كشيدم داشتم خفه مي شدم .
سوار ماشين كه شديم مهرداد ساكت بود. من براي اينكه ببينم از چيزي بو برده يا نه شروع به صحبت كردم.
دستتون درد نكنه افتادين تو زحمت . ديگه ميز تحرير نمي خريدين . به نظرتون قشنگ بود .

تو هر چي بپسندي قشنگه.
چيزي شده.نه براي چي اين سوال رو مي كني .از اين كه داشتم باز خودم رو لو مي دادم هول شدم.هيچي فقط ديدم ساكتين .
نه دارم فكر مي كنم كجا بريم شام بخوريم . تو جايي مد نظرت نيست؟
نه هر جا شما بگيد خوبه.
با مهردادبه يه رستوران شيك و دنج رفتيم.
اينجا خيلي قشنگه .تا حالا اومده بودي؟.
نه دفعه ي اولمه .
از اين به بعد اينجا پاتوق ما مي شه .
پاتوق .
اره ديگه دوتا دوست هميشه يه پاتوق دارن كه برن اونجا و هر چي مي خوان به هم بگن ولي فقط راست .چقدر جالب .
نمي دونم چرا مهرداد اين قدر روي راستي حرف تاكيد مي كنه فكر كنم يه بويي برده سلام اقاي حاتمي چي ميل داريد؟مثل هميشه
خانم كوچولو؟
از جمله اون مرد دلم مي خواست بلند شم بزنم توي دهنش براي همين با عصبانيت جواب دادم كوچولوخودتي....