از اتاق بيرون رفت . من از كاري كه كردم خوشحال بودم . چايي را عوض كردم . و خودم هم روي مبل نشستم . مهرداد پاي تلوزيون نشسته بود . ولي معلوم بود اصلا نگاه نمي كنه من شبكه رو عوض كردم ولي هيچ اعتراضي نمي كرد .
مهرداد
مهرداد با يه تكون كه انگار اصلا" متوجه من نبود بهم نگاه كرد .
بخوريد تا سرد نشده و گرنه من با اين پاي شلم ديگه نمي رم كه عوضش كنم .
راستي بهتري ؟
بد نيستم دردش كمتره . راستي حالا واقعا" ناز ي واسه فيزيك بياد اينجا ؟
اره مگه عيبي داره ؟ بعدا" يادم بنداز بركه ات رو ببينم و اشكالاتتو رفع كنم .
باشه
ستاره براي كنكور نمي خاي براي كلاس
نه خودم از پارسال كم وبيش م يخوندم و بعد از عيد بكوب مي شينم پاي تست
اگه اشكال داري بهم بگو چون دانشگاه سرنوشت سازه .
ولي خيلي علاقه ندارم
اينو الان مي گي ول بعدا" نظرت عوض مي شه . راستي مامانت امروز نمياد اينجا؟
نه بهش كه زنگ زدم گفت كار داره و شب مي خاد وسايلش رو جمع كنه كه كارا زودتر تمام بشه .
پس بيا شب بريم براي اتاقت وسيله بگيريم . مي توني روي پات را ه بري ؟
بله مي تونم فقط كمي لنگ مي زنم
عيب نداره زياد راه نمي ريم . پيش دوستم مي برمت . حالا برو سر درسهايت تا عصر صدات بزنم .
من بلند شدم توي اتاقم رفتم ول يدرسي به اون صورت نخوندم و فقط روي تخت دراز كشيدم و به مهرداد فكر كردم . ساعت نزديك 6 بود . بيرون كه اومدم هيچ صدايي نمي اومد ولي از صداي قل قل سماور فهميدم خانم جان بيداره . ولي از مهرداد خبري نبود .
عصر بخير
بيدار شدي مادر
بله
مهرداد خوابيده ول يگفت تا تو بيدار شدي ،بيدارش كنم . من پا ندارم تا اتاقش برم ، تو برو صداش كن تا من براتون چايي بريزم . دم اتاق ايستادم نم دونم چرا دلهره داشتم . يه ضربه ي كوتاه به در زدم ولي جواب ينشيندم براي همين خاستم در را باز كنم . صداي مهرداد را شنيدم .
بيدارم الان ميام ....
من كه تيرم به سنگ خورده بدون اينكه حرفي بزنم رفتم پيش خانم جان .
بيدارش كردي؟
بله گفتن الان ميان
عصر همه به خير . نمي دونيد چه خاب خوبي رفتم . تو كه باز اخمات تو همه . انگار هر وقت مي خابي با خودت قهر مي كني
من خنديدم .
حالا شد
مادر اين قدر اين بچه رو اذيت نكن .
نه مادر اين خانم كه بچه نيست .
من از ترسي كه مهرداد چيزي بگه داشتم مي مردم .
حالا يه بار ما زود اومديم . ظهري منو گير كشيده ......
ديگه قلبم توي دهنم مي زد . سرم را انداختم پايين . خدايا مهرداد كه اينطوري نبود
گوش مي ديد ستاره خانم ، بله ظهري بنده رو گير كشيدن كه من ميز ارايش مي خام ، ميز تحرير مي خام . ديگه نمي دونم يه طومار داده كه بخرم.
من از خوشحالي بلند زدم زير خنده چون فكرشو نمي كردم مهرداد بخاد اينو بگه .
از شيرين كاريتون مي خنديد يا از بد بخت يبنده .
الهي مادر قربون خنديدنت بره . وظيفته . بايد براش بخري.
اي خدا به دادم برسه ، همه دستشون با هم يكيه ، من بايد يكي رو براي خودم پيدا كنم .
مادر امشب مي ريد ؟
بله شما كاري داريد
نه عزيز دلواپس پاشم
نه خانم جان دلواپس اين نباشيد فقط يه كولي مي خاست كه بنده بهشون دادم >
اونم وظيفته .
إ خانم جان يدفعه بگيد بنده غلام ايشو.نم .
اونم بد نيست مادر
من ديگه از خنده نمي تونستم خودم رو نگهدارم سرم را روي ميز گذاشتم
پاشو بريم تا خانم جان دستور نداده با تخت روان ببرمت .
حاضر شدم و روي مبل نشستم
مادر سردت نشه
نه خانم جان زياد سرد نيست
از بوي ادكلن فهميدم مهرداد اومد . با شلوار راسته سرمه اي و پليور همرنگ كه يقه بلوز ابي كمرنگي را روش برگردونده بود . قيافه ي خواستني پيدا كرده بود. من محو تماشاي مهرداد بودم
ستاره بلند شو تا بريم
من كه تازه به خودم اومدم گفتم: من حاضرم
مي دونم ،بلند شو بريم
مادر زياد راهش نبري
باشه خانم جان منتظر ما نباشيد اين غلام امشب شامم بيرون مي ده .
باشه مادر مواظب خودتون باشيد.
جلو نشستم ولي نمي دونم احساس خوبي نداشتم
چيه باز پكري . مي خاي كل راه را حرف نزني؟
هيچيم نيست
مگه قرارمون يادت رفته ادم به يه دوست دروغ نمي گه .
ولي همه چيزم بهش نمي گه .
چرا من از دوستاييم كه دلم ميخاد همه چيزو بدونم .
نمي دونم چرا احساس خوبي ندارم
امشب يه كاري مي كنم همه چيز يادت بره اگه نديدي. خب رسيديم
مغازه ي شيك و بزرگي بود
خب ستاره ايشون اقاي غلامي هستن ؛ ايشونم ستاره خانم
خوشبختم ،خب دخترم برو تا ما با هم صحبت مي كنيم . تو بپسند ، من در خدمتم .
لطف داريد
من تنهايي مشغول ديدن شدم ولي با اين همه تنوع جنس نمي تونستم انتخاب كنم . چون اصلا" نمي دونستم چي و تا چه قيمتي بپسندم .ولي يك مدل ميز ارايش بود كه خيلي خوشم اومد قيمتش هم مناسب بود . اينه نيم دايره با تعدادي كشو داشت كه به نظرم براي من بس بود . فقط رنگش به تختم نمي خورد .براي همين مجبور شدم پيش مهرداد برگردم .
چيزي پسنديدي؟
راستش ميخام نظر عموم را بپرسم
باشه بريد منم الان ميام
ممنون ستاره
براي چي؟
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)