"و گیسوان تو ناگاه بر تمامی ویرانه‌های باد نشست" شعري از م.آزاد در رثاي فروغ فرخزاد
شعر در رثاي فروغ فرخ زاد
چه روز سرد مه‌آلودی!۲۲۲
چه انتظاری!
آیا تو باز خواهی گشت؟
تو را صدا کردند
تو را که خواب و رها بودی
و گیسوان تو با رودهای جاری بود.
تو را به شط کهن خواندند
تو را به نام صدا کردند
از عمق آب
و باغ کوچک گورستان را
در باد
به سوی شهری گشودند.
تمام بودن رازی شد
و گیسوان تو ناگاه بر تمامی ویرانه‌های باد نشست.