شعر "دوست" از سهراب سپهري برای فروغ فرخزاد
شعر در رثاي فروغ فرخ زاد
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افقهای باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید.
صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلکهاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد
و دستهاش
هوای صاف سخاوت را
ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند.
به شکل خلوت خود بود
و عاشقانهترین انحنای وقت خودش را
برای آینه تفسیر کرد
و او به شیوهی باران پر از طراوت تکرار بود
و او به سبک درخت
میان عافیت نور منتشر میشد
همیشه کودکی باد را صدا میکرد
همیشه رشتهی صحبت را
به چفت آب گره میزد
برای ما یک شب
سجود سبز محبت را
چنان صریح ادا کرد
که ما به عاطفهی سطح خاک دست کشیدیم
و مثل لهجهی یک سطل آب تازه شدیم.
و بارها دیدیم
که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشهی بشارت رفت.
ولی نشد
که روبهروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصلهی نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)