اندیشه در حیرت است از کسی که بهتر از او را،
هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده
و در هیچ قلبی راه نیافته...

او، آیینه ذات پروردگار بود و می‏دانست
هر آنچه را در آسمان‏ها و زمین و بهشت و دوزخ بود؛
از گذشته تا آینده.

او هر آنچه داشت، از خدا داشت
و «قرآن» که «بیان کننده همه چیز است».

دولت‏هایی پوشالی در نبرد بودند و جدال؛
یکی با کژ اندیشه‏هایی محال و دیگری در حال زوال و...

«حال» بهترین مجال برای آن‏که «شیعگی» جان بگیرد
و اسلام، سامان.

او بیشتر از همگان، هر چیز را برایمان باز گفت
و خویش آن سان بود، که می‏نمود.

و «شیعه» منسوب به اوست؛
آیا ما پیروانی صادق هستیم؟

فرزند آسمانی مدینة الرسول،
با سی و چهار سال احیاگری و اهتمام،
شیعه را یک‏سره «جعفری» کرد.

عطر خوش عرفان، کلام، فقه، عقاید و...
از جانش می‏تراوید و در جای جای جهان می‏پیچید؛
آن‏گونه که هزاران شاگرد را در مکتبش پرورانید.