صفحه 4 از 10 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 91

موضوع: *^*خاطرات و حكايتها - جلد هشتم *^*

  1. #31
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    من فهميدم كه اين بذر، سبز شد
    نلسون ماندلا قبل از آن كه در آفريقاى جنوبى به پيروزى برسد زمانى كه تازه از زندان آزاد شده بود به ايران آمد و با من ملاقات كرد. راجع به آفريقاى جنوبى از او سؤ ال كردم ، چيزهايى گفت . من به او گفتم ، ما تجربه يى داريم كه گمان مى كنم در كشور شما هم قابل عمل باشد؛ و آن تجربه عبارت است از اين كه انسانهاى داوطلب كه اكثريت جمعيت كشور ما را تشكيل مى دادند زن و مرد، با جسم خودشان به خيابانها آمدند، نه با مشتشان ، نه با سلاحشان ، نه با نارنجكشان ، نه با خانه ى تيمى شان ، بلكه با تن خودشان آمدند؛ روى خود را هم نبستند، با صورت باز آمدند؛ لذا نظام را منفعل كردند و او هم ديد نمى تواند بايستد؛ واقعا بر چه كسى مى خواست حكومت كند؟ گفتم به نظر من الگو در آفريقاى جنوبى قابل عمل است . او سرى تكان داد. بعد از رفتن او، يكى دو ماه طول نكشيد مه خبرهاى تظاهرات عظيم مردمى در آفريقاى جنوبى را در روزنامه ها خوانديم ! من فهميدم كه اين بذر، سبز شد؛ عين همان وضعيت ايران . تمام خيابانهاى شهرهاى بزرگ آفريقاى جنوبى از سياهان پر شد و يك عده از سفيدپوستها هم آمدند و همراه با آنها راهپيمايى كردند و گفتند ما هم با حكومت تبعيض ‍ نژادى مخالفيم ! نتيجه هم همان شد؛ يعنى آن كسى كه در راءس بود، ديد اصلا نمى تواند كارى بكند؛ لذا در يك انتقال قدرت آرام ، حكومت را به دست سياه پوستان دادند و خود ماندلا هم رئيس جمهور شد! اين حادثه ى تقليدشدنى و اين الگوى ملتها براى آزاديخواهى ، به وسيله ى جوان ايرانى در دهه 50و 60اتفاق افتاد.(30)


    h8 56


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #32
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    شمردم ، ديدم بجاى 120 تانك ، 17 تانك دارند
    معجزه ى انقلاب اسلامى در دهه ى 50، و معجزه ى جنگ هشت ساله در دهه ى 60 اتفاق افتاد. اوايل جنگ ، بعضى از برادران عادت كرده ى بخ بخشنامه ها و دستورالعمل هاى سنتى نظامى ، مى گفتند شما چه مى گوييد؟! در مقابل پنجاه تانك ، پنجاه تانك لازم است ؛ عراق وقتى پنجاه تانك به ميدان مى آورد، بايد با پنجاه تانك با او مقابله كرد؛ ولى ما نداريم ! راست هم مى گفتند؛ نداشتيم . من خودم شب رفتم تعداد تانكهاى تيپى را كه به طور سازمانى بايد در حدود صدو بيست دستگاه تانك مى داشت ، شمردم ؛ ديدم هفده تانك دارد! يك تيپ ارتشى در دبّ حردان جلوى نيروهاى عراقى مسقتر شده بود؛ اما به جاى صدوبيست تانك ، هفده تانك ، هفده دستگاه تانك داشت ! مى گفتند نمى شود؛ اما جوانان ايرانى نشان داد كه مى شود. جوان بسيجى ، جوان سرباز، جوان افسر چه ارتشى ، چه سپاهى معجزه آفريد و نشان داد كه مى شود.
    آن نيروى مجهز به همه ى ابزارهاى مدرن جنگى ، نيامده بود كه برود؛ مگر ارتش عراق به ايران آمده بود كه برگردد؟ اگر مى خواست برگردد، نمى آمد؛ آمده بود كه خوزستان را از آن خود كند؛ منابع نفت جمهورى اسلامى را بگيرد و اين ننگ و ذلت را بر پيشانى جمهورى اسلامى ابدى كند و بگويد جمهورى اسلامى نتوانست يك استان ثروتمند و نفت خيز خودش را حفظ كند. اما پس از مدتى آنها مجبور شدند بعد از تحمل آن همه خسارات و دادن پنجاه ، شصت هزار اسير، راهشان را كج كنند و از زير تازانه ى خشم و اراده ى جوانان ما بيرون بروند و به كشور خودشان برگردند؛ بعد هم همه ى دنيا تصديق كردند كه آنها متجاوز بوده اند؛ يعنى هم از لحاظ نظامى مغلوب شدند، هم از لحاظ سياسى شكست خوردند. چه كسانى اين كار را كردند؟ جوانان ما كردند؛ اين معجزه بود. جوان ايرانى كه در دهه ى 50 و 60 آن معجزه عظيم را نهادينه كند و در سطح جهان گسترش دهد؟ چرا نتوان الگو شدن جوان ايرانى را براى همه ى جوانهاى دنيا به طور ترديدناپذير ثبت كند؟ چه دليلى داريد؟ اين شدنى است .
    (31)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #33
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    راه واقعى چيست ؟
    عزيران من هر جوانى دوست مى دارد كشورى كه در آن زندگى مى كند و خاكى كه از آن روييده ، عزيز، سربلند، مقتدر و برخوردار از همه ى زيباييها و نيكيها باشد؛ دلش مى خواهد جامعه ى متمدنى داشته باشد؛ دلش ‍ مى خواهد از پيشرفتهاى علمى و عملى برخوردار باشد؛ اين آرزوى هر جوانى است . براى اين ، دو راه در پيش است : يك راه واقعى ، يك راه كاذب و بدلى . راه واقعى را بايد پيدا كرد، زحمات آن را قبول كرد و هزينه اش را هم بايد پرداخت .
    راه واقعى چيست ؟ اين است كه جوانان ايرانى تصميم بگيرد در زمين خود، بذر خود را بپاشد؛ از اندوخته و ثروت فرهنگى خود استفاده كند؛ اراده ى خودش را به كار بگيرد؛ براى شخصيت و استقلال خود ارزش قائل شود؛ جامه ى عاريت نخواهد و دنبال تقليد و عاريه گيرى الگوهاى بيگانه نباشد.
    تمدن واقعى براى مردم ما تمدن ايرانى است ؛ تمدنى است كه متعلق به خود ماست ؛ از استعدادهاى ما جوشيده و با شرايط زندگى ما در هم آميخته و چفت شده است . راه حل حقيقى ، راه حل بومى است . بايد بذر سالم خودمان را بپاشيم و مراقبت كنيم تا سبز شود؛ دنبال تقليد از اين و آن نباشيم ؛ دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بيگانه و عاريه گرفتن از تجربه هاى دست چندم آنها نباشيم . نه اين كه از فراورده هاى علمى ديگران بهره نبريم ؛ چرا، صددرصد معقتدم كه بايد از همه ى تجربه هاى علمى بشرى بهره برد. پنچره ها را نمى بنديم ؛ هر كس كه در دنيا كار خوبى كرده ، آن را انتخاب مى كنيم .
    (32)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #34
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49

    تزريق تفاله هاى دست دوم فرهنگ غرب به ملت
    من يك وقت گفتم كه فرق تهاجم فرهنگى و تبادل فرهنگى و تبادل فرهنگى چيست . تهاجم فرهنگى ، يك امر منفى است ؛ اما تبادل فرهنگى ، يك امر مثبت است . يك وقت هست كه يك انسان براى اين كه كمبودى را در بدن خودش بر طرف كند، مى گردد و غذا و داروى مناسب را آن چيزى كه به دردش مى خورد از هر جايى كه گيرش آمد، پيدا مى كند و با ميل خود آن را داخل كالبد خودش مى ريزد. يك وقت هم هست كه نه ، ما انتخاب نمى كنيم ؛

    h8 58

    دست و پاى ما را مى گيرند، يا بيهوشمان مى كنند، يا مستمان مى كنند و چيزى را كه خودشان مى خواهند نه آن چيزى كه ما لازم داريم در بدن ما تزريق مى كنند. آيا اينها با هم فرق ندارد؟! من مى گويم ملت ايران نبايد خودش را لخت بيندازد تا دشمن با مدرن ترين شيوه ها، آنچه را كه خودش مى خواهد، از تفاله هاى دست دوم فرهنگش به جسم ما ايران تزريق كند.(33)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #35
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    1009404wi8qp9yf49
    غربزده ها چه چيزى را از غرب گرفته اند؟
    يك روز عده يى غربزده چشمهاى خود را بستند و گفتند ما بايد همه چيز را از غرب بگيرم . آنها چه چيزى را از غرب گرفتند؟ يكى از خصوصيات خوبى كه اروپاييها دارند، خطر پذيرى است ؛ منشاء عمده ى موفقيتهاى آن بوده است . آيا غربزده هاى ما اين را گرفتند و به ايران آوردند؟ آيا ايرانيها ريسك پذير شدند؟ خصوصيت خوب ديگر آنها عبارت از پشتكار و از كار نگريختن است ؛ آيا آن را به ايران آوردند؟ بزرگترين و ماهرترين مكتشفان و دانشمندان غربى كسانى اند كه سالهاى متمادى با زندگيهاى سخت در اتاق خود نشستند و چيزى را كشف كردند. انسان وقتى زندگى آنها را مى خواند، مى بيند كه چگونه زندگى كردند. آيا اين روحيه ى تلاش خستگى ناپذير فقط براى علم را به ايران آوردند؟ اينها بخشهاى خوب فرهنگ غربى بود؛ اينها راكه نياوردند؛ پس چه چيزى را آوردند؟ اختلاط زن و مرد و آزادى و عياشى و پشت ميز نشينى و ارزش كردن لذات و شهوات را آوردند!(34)


    h8 60


    h8 61


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #36
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    سوغات رضاخان از غرب
    رضاخان قلدر وقتى خواست از غرب براى ما سوغات بياورد، اولين چيزى كه آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نيزه و همان قلدرى قزاقى خودش . لباسها بايد بلند نباشد. بايد كوتاه باشد؛ كلاه بايد اين طورى باشد؛ بعد همان را هم عوض كردند: اصلا بايد كلاه شاپو باشد! اگر كسى جراءت مى كرد غير از كلاه پهلوى كلاهى كه آن موقع با اين شناخته مى شد كلاه ديگرى سرش بگذارد، يا غير از لباس كوتاه چيزى بپوشد، بايد كتك مى خورد و طرد مى شد؛ اين چيزها را از غرب گرفتند! زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ كنند؛ نه فقط چادر چادركه برداشته شده بود - اگر روسرى هم سرشان مى كردند و مقدارى جلوى چانه شان را مى گرفتند، كتك مى خوردند! چرا؟ براى اين كه در غرب ، زنها سر برهنه مى آيند! اينها را از غرب آوردند. آن چيزى را كه براى اين ملت لازم بود، نياوردند؛ علم كه نيامد، تجربه كه نيامد، جد و جهد و كوشش كه نيامد، خطرپذيرى كه نيامد هر ملتى بالاخره خصوصيات خوبى دارد اينها را كه نياوردند؛ آنچه را هم كه آوردند، بى دريغ قبول كردند؛ فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن ، چون غربى است ، بايستى پذيرفت ؛ جاى برو برگرد ندارد! براى يك كشور، اين حالت بزرگترين سم مهلك است ؛ اين درست نيست .(35)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #37
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    اين مدرنيزم به درد نمى خورد
    راه حل كاذب چيست ؟ راه حل كاذب اين است كه يك ملت به تغيير ظاهرى دل خوش كند و از حركت عميق رو برگرداند. يك وقت مى بينيد آدمى هست كه نه معلوماتى دارد، نه سوادى دارد، نه اراده يى دارد، نه تجربه يى نشان داده ، نه كارى از او بر مى آيد؛ لباس و آرايش و شكل خودش ‍ را شبيه فلان هنر پيشه يا فلان جوان غربى كرده است ؛ اين راه حل كاذب است . آيا شما با اين كار متمدن شديد و تحول پيدا كرديد؟! در دوران رژيم گذشته ، شاه دست نشانده ى و خائن مى خواست اين راه حل كاذب را با عنوان ((دروازه ى تمدن بزرگ )) براى اين مردم به ارمغان بياورد. البته سالها روى اين زمينه كار شده بود؛ فلاكت اخلاقى در حد اعلى بود؛ ورشكستگى معنوى و روحى و علمى در اين كشور بى نظير بود. با نام ((دروازه ى تمدن بزرگ )) و با نام مدرنيزم ايرانى مى خواستند به بقيه ى موجودى معنويت كشور چوب حراج بزنند. شاه بى سواد مفلوك در مقابل بيگانه و مقهور پنجه ى امريكا و صهيونيسم ، و ملتى كه تحقير شده و مورد اهانت قرار گرفته بود؛ اين مدرنيزم ايرانى مال همانهاست . اين كه مدرن شدن و به تمدن واقعى رسيدن نيست . مظهر آن راه كاذب اين بود كه در اين جا هر نقطه يى كه مى شد از آن پول ساخت ، لانه يى براى عوامل و ايادى كمپانيهاى خارجى بود؛ البته به وسيله ى شركاى داخليشان اين كار را مى كردند؛ كه شركاى داخلى هم به همان دستگاههاى دربار و رجال سياسى وابسته ى خائن آن روز مربوط مى شدند. اين مدرنيزم به درد نمى خورد؛ اين براى يك ملت ، بدبختى و بيچارگى و فنا شدن همه چيز را به بار مى آورد. اگر اين انقلاب اتفاق نيفتاده بود، اگر آن فرياد رعد گونه همه چيز را در اين مملكت به جنب و جوش نياورده بود و دلها را از جا نكنده بود، خدا مى داند كه امروز كشور ما در چه وضعى بود. شما به بعضى از كشورهاى عقب افتاده چه در آسيا، چه در آفريقا نگاه كنيد؛ يقين بدانيد با اين موقعيت ممتاز جغرافيايى و اقليمى و تاريخى ايران ، وضع ما از آنها بدتر بود. انقلاب به داد اين كشور رسيد و اين ملت را از اين كه در قعر دريايى فرو رود كه ديگر نتواند از آن بيرون بيايد، نجات داد. بنابر اين آن چنان راه حلى ، راه حل كاذب است و جوان نبايد دنبال آن باشد.
    جوانهاى عزيز من ! فرزندان من ! دنبال تقليد نباشيد؛ بر روى شيوه و راهى كه در آن ذهن و اراده و ايمان شما قوى مى شود و اخلاق شما پاك و آراسته مى گردد، فكر كنيد؛ آنگاه شما عنصرى خواهيد بود كه مثل ستون ، سقف مدنيت اين كشور و تمدن حقيقى اين ملت بر روى آن قرار مى گيرد.
    (36)



    h8 64


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #38
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    هر دو شهيد شدند، اما اين قهرمانى ماند
    شما امروز فلسطين را نگاه مى كنيد و به هيجان مى آييد. اين دختر عزيز ما مى گويد كه اى كاش مد نگاه ما به فلسطين مى رسيد. مى دانيد فلسطينيها از چه كسى ياد گرفتند؟ پنجاه سال است كه فلسطين اشغال شده است ؛ بيست سال و پنجاه سال پيش هم فلسطين جوان داشت . اين جوان فلسطينى كه اين گونه به ميدان آمده ، از چه كسى ياد گرفته و الگوى او كيست ؟ الگوى او جوان مبارز مؤ من با اخلاص لبنانى است ؛ اين را نمى گويم ، خودشان مى گويند. در تظاهراتى كه در نوار غزه و ساحل غربى رود اردن كه منطقى ى فلسطينى نشين است راه مى اندازند، عكس رهبر حزب الله لبنان سيد حسن نصرالله را سر دست بلند مى كنند و راه مى برند. آنها پرچم حزب الله لبنان را روى گنبد مسجد الاقصى نصب كرده اند؛ البته صهيونيستها نگذاشتند آن جا بماند، اما آنها آمدند نصب كردند؛ بنابر اين او شد الگوى جوان فلسطينى . تلويزيون ((المنار)) حزب الله لبنان كه به نظرم روزى بيست ساعت برنامه پخش مى كند بيشترين ببيندگانش در داخل فلسطين اشغالى هستند! نه فقط برنامه هاى آن را مى بينند، بلكه مثل تشنه ، ذره ذره اش را مانند آب گوارا مى نوشند.
    الگوى جوان لبنانى چه كسى است ؟ حزب الله لبنان از كجا مى جوشيد؟ او روى كدام سرزمين مى روييد؟ الگوى او شماييد. او همين شعارهاى شما را مى دهد؛ همين كارهاى شما را مى كند؛ همان پيشانى بند شما را به پيشانى اش مى بندد؛ مثل رژه ى نظامى بسيج ، رژه مى رود؛ بنابر اين الگوى آن جوان ، سرداران و رزمندگان شهيدى هستند كه در خود گيلان امثال آنها را كم داريم . آنها فداكارى و براى خدا حرف زدن و براى خدا كار كردن را از اينها ياد گرفتند. شهيد املاكى شما جانشين فرمانده لشكر گيلان وقتى در ميدان جنگ بمباران شيميايى بود و بسيجى بغل دستش ماسك نداشت ؛ او ماسك خود را برداشت و به صورت بسيجى همراهش بست ! قهرمان يعنى اين . البته هر دو شهيد شدند؛ اما اين قهرمانى ماند؛ اينها كه از بين نمى رود؛ ((و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء))؛
    (37) اينها زنده اند؛ هم پيش خدا زنده اند، هم در دل ما و در فضاى زندگى و ذهنيت ما زنده اند. پدر شهيدى از همين شهرهاى گيلان شما، وقتى جوان را با گلوى بريده از جبهه برگرداندند، گلوى بريدهى بچه اش را بوسيد؛ اما آه نكشيد! اينها الگوست . اين الگوها را از من و شما بگيرند و قدر اين چهره ها را در چشم من و شما بشكنند، بعد به جايش الگوهاى دروغين و جعلى خودشان را بياورند؛ ارزشهاى ما را بگيرند، ارزشهاى خودشان را جايگزين كنند.
    امروز رسانه هاى غربى با برنامه ريزيهاى ميلياردى ، در تبليغات رسانه يى خود چه در تلويزيونشان ، چه در راديو شان ، چه در مصاحبه هايى كه دايما مى كنند و متاءسفانه بعضى از عناصر داخلى هم فريب آنها را مى خورند و اسير و نوكر آنها مى شوند؛ حرفهايى كه آنها مايلند، اينها بر زبان جارى مى كنند مى كوشند تا به جوانان ايرانى تفهيم كنندكه يك ظرف خالى هستيد و مظروف نداريد؛ مظروف شما را ما بايد بدهيم ؛ ما بايد اين ظرف را پر كنيم ؛ شما امروز اين مايه را نداريد، ديروز هم نداشتيد، طبعا فردا هم نخواهيد داشت ! تاريخ شما را هم منكر مى شوند؛ مى خواهند گذشته ى شما را هم زير پا لگد كنند؛ نه فقط تاريخ قديم چند صد ساله را، بلكه تاريخ بيست ساله ى اخير را هم مى خواهند و الگو سازى كنند؛ آنها مى خواهند جوان ايرانى و نسل نوى ايرانى ، يك نسل تحقير شده ى توسرى خور باشد تا بتوانند روى او سوار شوند و به او ديكته كنند و آن كارى را كه آنها مى خواهند، انجام دهد. براى اين كه كسى را به زير مهميز بكشند، بهترين راه اين است كه بگويند تو چيزى نيستى ، تو كسى نيستى و گذشته يى ندارى . مفاخر يك ملت را انكار مى كنند، براى اين كه او احساس كند چيزى نيست .
    (38)



    h8 66



    h8 67


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #39
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    در وسط جنگلهاى گيلان در مظلوميت مرد ولى شخصيتى خودش را در تاريخ ثبت كرد
    ميرزا كوچك خان ، مرد تنهايى بود كه به دو قدرت بزرگ آن روز دنيا يعنى روسها و انگليسيها يك ((نه ))ى بزرگ گفت : نه با روسها ساخت ، نه با انگليسيها؛ اما در كنار او كسانى بودند كه مى خواستند با دستگاه حكومت آن روز بعد هم با رضاخان كه تازه داشت سر كار مى آمد - مبارزه كنند، اما به روسها پناه مى بردند؛ به باكو رفتند و بند و بستهاشان را كردند و به ايران برگشتند و به ايران برگشتند و سر سپرده ى آنها شدند؛ اما ميرزا كوچك خان قبول نكرد و حاضر نشد سازش كند؛ او، هم با انگليسيها جنگيد، هم با قزاقهاى روس جنگيد، هم با لشكر رضاخانى و قبل از رضا خان ، آن كسانى كه بودند مبارزه كرد؛ با احسان الله خان و ديگران هم كنار نيامد. وقتى جوانى گيلانى سر قبر ميرزا كوچك خان مى رود و مى بيند اين مرد تنها، اين مرد با ايمان و با صفا، اگر چه در وسط جنگلهاى گيلان در مظلوميت مرد، اما شخصيت خودش را در تاريخ ايران تثبيت كرد؛ مرد، اما يك مشعل شد. ما در دوران مبارزه ى خودمان ، هر وقت نام ميرزا كوچك خان را به ياد مى آورديم و شرح حال او را مى خوانديم ، نيرو مى گرفتيم . او از همت و اراده و شخصيت و هويت خود خرج كرد، براى اين كه به يك نسل هويت و شخصيت و نيرو و اراده ببخشد؛ اين خيلى ارزش دارد. امثال او تعدادى بودند كه در غربت مبارزه عجيبى است ؛ نگذشت و نخواهد گذاشت شيخ فضل الله ها و ميرزا كوچك خان ها و خيابانى ها و امثال اينها، همچنان كه غريب مردند، غريب بمانند. دشمنان مى خواستند اين مفاخر را از دست جوان ايرانى بگيرند.(39)


    h8 68


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #40
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    1009404wi8qp9yf49
    نكته اى كه در نامه به يكى از رزمندگان كشور نوشتم
    چند ماه قبل از پيروزى انقلاب ، بنده در نامه يى براى يكى از بزرگان كشور اين نكته را نوشتم كه امروز هيچ حزبى ، هيچ گروهى و هيچ مجموعه ى سياسى يى قدرت ندارد اين مردم و اين اقيانوس عظيم را به تلاطم وادار كند و به ميدان بكشاند؛ فقط روحانيت ، آن هم در قله ى روحانيت ، مرجعيت آگاه بصير شجاع دلبسته ى به خدا و معنويتى مثل امام خمينى است كه مى تواند اين ملت و اين كشور و اين جانهاى پاك را بسيج كند و به وسط ميدان بياورد و اين بار سنگين يعنى انقلاب را به دست آنها بسپارد. حقيقت قضيه اين بود؛ تا امروز هم همين است . براى همين هم با امام اين قدر بد بودند؛ تا امروز هم هنوز بدند و بدترين دشمنيها را با امام مى كنند. با اين كه سالهاست جسم امام از ميان ما رفته اگر چه بحمدالله روح او در ميان ما حاضر است اما هنوز هم زهرآگين ترين تيرها را به طرف امام پرتاب مى كنند.
    ((
    تو در نماز عشق چه گفتى
    كه سالهاست بالاى دار رفتى
    و آن شحنگان پير
    ))

    حتى از جسم تو، از نام تو، از ياد تو نمى گذرند؛ چه كرده اى اى امام !؟
    امام معجزه ى عظيم ايمان و اسلام را در ميان مردم و در دل جوانها نشان داد و مجسم كرد؛ عصاى موسوى امام و معجزه ى روح اللهى او همين بود. شما جوانها و فرزندان عزيز من آن دوران را نديديد و نمى دانيد با جوانهاى مؤ من در اين جامعه چگونه رفتار مى كردند؛ نمى دانيد امواج فساد و انحراف چگونه از چهار طرف به ذهن و دل جوانها سرازير مى شد. مگر كسى مى توانست اميدوار باشد و يا تصور كند كه جوان ايرانى يك روز دستش را به زانوى خود بگيرد و روى پايش بايستد و در مقابل يك رژيم فرياد بلند كند؟ كارى كه امام بزرگوار كرد، عبارت بود از همان معجزه ى عظيمى كه هنوز دشمنان اين ملت و اين كشور، مبهوت و متحيرند كه در مقابل آن چه كنند.
    (40)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 4 از 10 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/