نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 91

موضوع: اشعار طنز

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    مادر چرا مرا ۲۰ ساله کردی؟



    میان پادگان اواره کردی



    از ان روزی که سربازی به پا شد

    ستم بر ما نشد بر دختران شد



    منم سر بازه بدبخته زمونه



    اسیر یک گروهبان دیوونه

    جناب سر گروهبان صدایم زد دویدم



    به سر گروهبان دیر رسیدم



    چنان با سیلی زد تو گوشم

    خیال کردم که من سبزی فروشم



    بسوزد آنکه سر بازی پنا کرد



    تمام عشرت ما را فنا کرد

    بسوزد انکه سر بازی را بنا کرد



    تمام دختران را چشم به راه کرد



    خداوندا به شیراز امدم من

    با پای خود به زندان آمدم من



    نگو زندان بگو زندانه هارون



    که دلها در جوانی میشود خون

    به دروازه ۰-۷ که رسیدم



    صدای طبل و شیپور را شنیدم



    به صف کردم تراشیدم سرم را

    ابای ارتشی کردم تنم را



    گروهبانها مرا بیچاره کردن



    لباسه شخصیم را پاره کردند

    از بس که خوردم خورشته سیب زمینی



    شدم سرباز نیروی زمینی



    خیال کردم که سربازی ۲ سال است



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. کاربر مقابل از R A H A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/