خطاى گورباچف اين بود كه روند حركتى را كه در شوروى به عنوان ((اصلاحات )) شناخته شده بود. با درخواست و اراده غرب همراه و هماهنگى كرد. در نتيجه هر روز استقلال و اقتدار كشورش را در برابر غرب به طور ناخواسته تضعيف نمود و در عرض پايگاهها و نقاط اتكاء فعاليت غرب در داخل شوروى را تقويت نمود.
گروههايى كه هيچ اعتقادى به تماميت ارضى و حاكميت ملى شوروى نداشتند مثل قارچ روييدند و با متينگ ها و گردهماييها تحريك كننده و آشوب طلبانه در ليتوانى . استونى ، اوكراين ، تاتارستان ، گرجستان و نقاط ديگر بر طبق قوميت خواهى و ملى گرايى و خود مختارى طلبى كوبيدند و هر روز بيش از روز قبل ، خواسته هايى را مطرح كردند و امنيت ملى شوروى را از درون و با حمايت بيرونى مورد تهديد قرار دادند.
در موج سياسى و اقتصادى غير قابل كنترلى كه در شوروى به راه افتاده بود.اقليت يهوديان اين كشور به عنوان ستون پنجم غرب عمل مى كردند. مهاجرت داوطلبان يهوديان به اسرائيل يكى از علائم بارز گلاسنوست شد و در واقع روند اعزام يهوديان شوروى به فلسطين اشغالى و ميزان همراهى گورباچف با اين روند به عنوان ميزان سنجش محدوديتى از سوى دولتت شوروى عليه يهوديان با جبهه گيرى علنى امريكا و غرب در برابر گورباچف تواءم مى شد. در نتيجه گورباچف حتى جسارت برخورد با يهوديانى كه براى صهيونيستها در شوروى جاسوسى مى كردند را نيز در خود نمى ديد. به همين دليل سياستمداران غربگرا و آنهايى كه بمراتب بيشتر از گورباچف ، تاءمين كننده ديدگاه غرب در روسيه بودند، به تلاش افتادند تا براى سرعت بخشيدن به روند حركتى كه ((اصلاحات )) لقب گرفته بود، گورباچف را از سر راه بردارند. براى اجراى اين ترفند، بوريس يلتسين ، پيشقدم شد. او سياستمدارى بود كه در تمام طول سالهاى حاكميت گورباچف ، با وى بر سر روند حركت اصلاحات اختلاف داشت . يلتسين گورباچف را متهم به تعلل و سستى در حركت اصلاحات مى كرد و طرفدار شتاب در اين حركت بود. يلتسين حتى به خاطر تشديد اختلافاتش با گورباچف در سال 1367 توسط وى از ((پوليت بورو)) (دفتر سياسى حزب كمونيست شوروى ) اخراج شد. از زمان اين اخراج بود كه سرويسهاى اطلاعاتى غرب بر روى يلتسين سرمايه گذارى كردند تا وى را جانشين گورباچف سازند. در حقيقت اين اخراج به يلتسين انگيزه ورود به مرحله ((مبارزه با گورباچف )) را داد و غرب اين فرصت را به فال نيك گرفت .
حذف گورباچف از معادله قدرت در شوروى در سه مرحله انجام شد. مرحله اول پيروزى يلتسين در انتخابات رياست جمهورى روسيه ، مرحله دوم انجام كودتا عليه گورباچف و مرحله سوم ، تشكيل جامعه كشورهاى مستقل مشترك المنافع بود كه مورد آخر، در حكم فروپاشى اتحاد جماهير شوروى بود.
يلتسين براى اجراى اين مراحل ابتدا توانست با جلب حمايت افكار عمومى در انتخابات كنگره نمايندگان خلق كه در اسفند 1367 برگزار شد، به نمايندگى ايالت مسكو انتخاب شود. سپس در 21 خرداد در انتخابات داخلى فدراسيون روسيه به رياست جمهورى اين فدراسيون برگزيده شد. اين رويداد يك ماه قبل از كودتا عليه گورباچف و 6 ماه قبل از فروپاشى شوروى صورت گرفت .
مرحله دوم ، كودتا بود. نقشه اين گونه ترسيم شده بود كه كودتاگران اساسا خود را مخالف ((اصلاحات )) معرفى مى كنند و اين پديده را براى حاكميت ملى و تماميت ارضى شوروى خطرناك و مضر قلمداد كنند تا هيچ گونه شبهه اى دال بر هم پيمانى يلتسين با آنان در ذهن مردم شوروى و جهان شكل نگيرد. در واقع ، هدف اين بود تا حاكميت يلتسين كه پس از كودتا تحقق مى يافت . محصول كودتا عليه گورباچف قلمداد نشود. با چنين ذهنيتى روز 28 مرداد 1370 سياستمداران نزديك گورباچف با استفاده از غيبت وى كه براى گذران تعطيلات تابستانى در شبه جزيره كريمه در جنوب روسيه به سر مى برد، عليه وى كودتا كردند. آنان در برابر، تلويزيون مسكو مدعى شدند كه طرفدار بازگشت حاكميت كمونيسم بر پهنه اتحاد جماهير شوروى هستند و به قول خودشان روند اصلاحات را زايل كننده حكومت مى دانستند.((گنادى يانايف )) كه رهبرى اين كودتا را بر عهده داشت از جمله مطمئن ترين چهره هاى سياسى كرملين از ديد گورباچف بود. يانايف از اسفند سال 1363 به صورت يكى از مشاورين نزديك و مورد اعتماد گورباچف در آمده بود. او طى يك سال به مقامات معاون اول گورباچف بود. طى اين مدت كار وى عمدتا خوش آمد گويى به مقامات خارجى بوده است . چهره او بندرت در تلويزيون شوروى نشان داده مى شد و اظهار نظرهايش گهگاه در مطبوعات شوروى منعكس مى شد. او از اعضاى پارلمان و شوراى عالى اتحاد جماهير شوروى بود و در دفتر سياسى و كميته مركزى حزب كمونيست نيز عضويت داشت . وى پس از به دست گرفتن قدرت ، مدعى شد كه گورباچف به دليل بيمارى از قدرت كناره گيرى كرده است . در پى اين ادعا، بوريس يلتسين كه دو ماه قبل از آن توانسته بود در انتخابات داخلى روسيه به رياست جمهورى اين ايالت شوروى انتخاب شود. براى اجراى پرده بعدى اين نمايش وارد معركه شد و با برخوردارى از حمايت وسيع شبكه هاى خبرى غرب ، رهبرى باصطلاح مبارز با كودتا را برعهده گرفت . از اين رو ارتش روسيه نيز در تداوم اين نمايش به جاى تبعيت از رئيس جمهور جديد ((شوروى )) (كودتاچيان )، از رئيس جمهور ((روسيه )) تبعيت نمود و از سركوب هزاران نفر از مردمى كه به دعوت يلتسين به خيابانها آمده بودند تا با كودتا مقابله كنند، امتناع ورزيد. اين كودتا با نقش محورى يلتسين و حمايت غرب از وى شكست خورد و گورباچف سرانجام در روز 30 مرداد به مسكو آورده شد.
او بسرعت به تصفيه نزديكان و رقباى خويش پرداخت . اما هرگز دستش به عوامل كودتا نرسيد و كودتاچيان توسط شبكه اى كه توسط شبكه اى كه توسط يلتسين هدايت مى شد، تحت مراقبت قرار داشتند.
پس از اين كودتا، گورباچف در منتهاى ضعف سياسى خود بود. بسيارى از مشاوران و نزديكان وى عوامل اجرائى كودتا بودند. حتى الكساندر بسمرتنيخ وزير خارجه وى حامى كودتاچيان بود. گورباچف در چنين شرائطى ((بوريس پانكين )) از كارمندان وزارت خارجه را به عنوان وزير خارجه منصوب كرد. اما به دليل ضعف و عدم كاراى وى ، مجددا از شوارد نادزه كه در 29 آذر سال 1369 به شنانه اعتراض به بى كفايتى گورباچف در اراده كشور از مقام وزارت خارجه شوروى استعفا داده بود، خواست مجددا اين سمت را عهده دار شود. شوارد نادزه در دور جديد وزارت خود كه از 28 آبان سال 1371 آغاز شد و تا زمان فروپاشى (30 آذر همان سال ) ادامه يافت هيچ اقدام مؤ ثرى نتوانست انجام دهد. زيرا در داخل ساختمان وزارت امور خارجه ، ((آندره كوزيروف )) به عنوان وزير امور خارجه آمريكا وارد مسكو شده بود. حتى در يك مورد به هنگامى كه وزير امور خارجه آمريكا وارد مسكو شده بود، از ورود ((شواردنادزه )) به داخل ساختمان وزارت جلوگيرى شد. در آن زمان وزير خارجه آمريكا ابتدا با يلتسين ملاقات كرد و پس از آن در روز ديگر به ملاقات گورباچف كه در اتاق ديگرى از كاخ كرملين قرار داشت رفت . او همچنين در ساختمان وزارت خارجه با ((كوزيرف )) كه وزير خارجه ايالت روسيه بود ملاقات كرد ولى هرگز با شوارد نادزه كه همتاى قانونى وى بود ملاقات ننمود.
گورباچف 4 ماه پس از كودتا در اجراى مرحله سوم نمايشنامه اى كه توسط غرب كارگردانى و توسط يلتسين اجرا مى شد، از صحنه مديريت جامعه روسيه حذف شد.
در اجراى اين مرحله روز 30 آذر 1370 با پيوستن جمهوريهاى تشكيل دهنده شوروى به ((جامعه كشورهاى مستقل المنافع )) رسما انحلال اتحاد جماهير شوروى اعلام شد. اين اعلام بدون مشورت با گورباچف كه هنوز رئيس جمهور قانونى شوروى بود، صورت گرفت و بلا فاصله مورد حمايت محافل سياسى و تبليغى غرب قرار گرفت .
لايحه انحلال اتحاد جماهير شوروى در 17 آذر همان سال طى نشست مشترك يلتسين ، كراوچوك و شوسكويچ رهبران روسيه ، اوكراين و بيلوروس در شهر ((مينسك )) مركز جمهورى بيلوروس به امضاى آنان رسيد و اتحاد جماهير شوروى جاى خود را به مجموعه اى به نام ((جامعه كشورهاى مستقل مشترك المنافع )) سپرد. اين سه جمهورى 70 درصد قدرت اقتصادى و نظامى اتحاد جماهير شوروى را در اختيار داشتند.
پيوستن جمهوريهاى قفقاز و آسياى خاور ميانه به اين مجموعه در نشست آلمانى در 30 آذر 1370 بمنزله خاتمه عمر 74 ساله امپراطورى شوروى و پايان رهبرى گورباچف بر اين امپراطورى بود. با اين تحول ، روسيه كرسى اتحاد جماهير شوروى را در شوراى امنيت تصاحب كرد و كليه سفارتخانه هاى شوروى در سراسر جهان موظف به تبليغ ديدگاههاى روسيه و رهبرى جديد آن شدند. به اين ترتيب شوروى كه توسط ((لنين )) تاءسيس شد، توسط ((يلتسين اصلاح طلب )) متلاشى شد و فرو پاشيد و 16 جمهورى موجود در آن هر يك مستقل شدند.
به اين شكل بود كه گورباچف با اميد بستن به ((اصلاحات )) و حركت در جهت آن ، شوروى را تا سر حد امكان تضعيف كرد و يلتسين نيز توانست اين سلاح را از وى ربوده و به اين ((اصلاحات )) شتاب بيشترى ببخشد و نهايتا زمينه فروپاشى اتحاد جماهير شوروى را فراهم آورد.
البته در مقوله فروپاشى شوروى نمى توان عوامل ديگر از جمله فقر شديد اقتصادى ، فشار بر مردم ، اختناق شديد، فساد ادارى ، بوروكراسى و انگيزه هاى قومى و ملى را ناديده گرفت . اينها نيز عواملى بودند كه روند سقوط و فروپاشى شوروى را تسريع بخشيدند. ولى موتور اصلى حركت به سمت فروپاشى ، نقشه اى بود كه غربيها با سلاح ((اصلاحات )) و توسط عوامل خود در شوروى به اجرا در آوردند. بديهى است كه در اين حركت روزنامه هاى خارجى و بعضى روزنامه هاى داخلى به بهانه حمايت از روند اصلاحات نقش محرك را ايفا مى كردند. رسانه ها از جمله ابزارهاى مؤ ثر در روند فروپاشى شوروى بودند. گفته مى شود تيم خبرى CNN حتى پيش از اجراى هر مرحله از كودتاى مرداد سال 70 مسكو، در محل وقوع هر حادثه اى حاضر بود! به طورى كه اين امر سبب اعتراض بعضى محافل فرهنگى روسيه شده بود. در هر حال سه عامل سياسى ، اقتصادى ، و رسانه اى ، دست به دست هم دادند و موجب فروپاشى شوروى گشتند. (82)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)