من چه جوابى بايد به او بدهم ؟
اوايلى كه شعر نو رايج شده بود، يك عده از اين جوابها مى آمدند و همين طور چيزى مى گفتند. در آن زمان شايع بود كه وسطهاى يك شعر را پاك مى كنند و خيال مى كردند شعر نو مى سرايند! البته ، اين شايعه واقعيت هم داشت و در مواردى به نحو موجبه ى جزييه اتفاق هم افتاده بود. بعضى از مطالب عرفانى كه در راديو مطرح مى شود، همين حالت را تداعى مى كند و بعضى خيال مى كنند عرفان همين است كه آدم چيزى ببافد! ديده اند كه اگر كسى مطالب عرفانى مى گويد، آدم نمى فهمد. به همين خاطر خيال كردند هر مطلبى كه آدم نفهميد، عرفان است ! يك چيزى مى سازند و با يك زبان بى ربط چرندى ، در رسانه هاى ما پخش مى كنند و هر چه آدم فكر مى كند،
مى بيند هيچ چيز در آن پيدا نمى شود و هيچ معنايى ندارد. به مسؤ ولان راديو اعتراض مى كردم كه چرا اين طورى است ؟ در دلم به خودم جواب دادم كه اينها چه كار كنند و به چه كسى مراجعه كنند و از چه كسى بخواهند؟ تا من بگويم : چرا اين گونه است ؟ مى گويد: بنويسيد تا من بخوانم . من چه جوابى بايد به او بدهم ؟ وضع تبليغ ما اين است و حوزه ى علميه در اين زمينه ها موظف مى باشد.
(77)