2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
هشت نكته درباره ى اصلاحات
نكته ى اوّل : ضرورت اصلاحات

بنده معتقدم كه اصلاحات يك حقيقت ضرورى و لازم است و باسد در كشور ما انجام بگيرد و اصلاحات در كشور ما از سر اضطرار نيست كه فلان حاكمى مجبور بشود مورد مطالبات سخت قرار بگيرد و گوشه و كنارى را اصلاح كند؛ نخير، اصلاحات جزو ذات هويت انقلابى و دينى نظام ماست . اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگيرد، نظام فاسد خواهد شد و به بيراهه خواهد رفت . يك فرضيه است . ميدانهاى اصلاحات كجاست ؟ آن بحث ديگرى است . اصل اصلاحات يك كار لازم است . بايد انجام بگيرد. وقتى اصلاحات نشود، برخى از نتايجى كه ما امروز با آنها دست به گريبانيم ، پيش مى آيد: توزيع ثروت ناعادلانه مى شود؛ نوكيسه گان بى رحم برگوشه و كنار نظام اقتصادى جامعه مسلط مى شوند؛ مغزها فرار مى كنند و از مغزهايى كه مى مانند، حداكثر استفاده نمى شود. وقتى كه اصلاحات باشد، اين آفتها و اين آسيبها و دهها مورد از قبيل آنها پيش نمى آيد. پس ‍ مطلب اول اين كه اصلاحات امرى ضرورى و لازم است .
نكته ى دوم : اصلاحات بايد تعريف شود
مطلب دوم اين است كه اصلاحات بايد تعريف بشود؛ اولا براى خود ما كه مى خواهيم اصلاحات بكنيم ، تعريف بشود و مشخص باشد كه مى خواهيم چه كار كينم ؛ ثانيا براى مردم تعريف بشود كه منظور ما از اصلاحات چيست ، تا هر كسى نتواند به ميل خودش اصلاحات را معنا كند؛ اين جزو كارهايى است كه مجموعه يى از مسؤ ولان دولتى ، دستگاه قضايى و مجلس ‍ و غيره مى توانند انجام بدهند. بايد تعريف مشخصى از اصلاحات مى خواهيم به آن برسد از اصلاحات به وجود بيايد تا ترسيم آن چهره و وضعيتى كه ما در نهايت جاده ى اصلاحات مى خواهيم به آن برسيم ، براى همه هم مردم ، مسؤ ولان آسان بشود و بدانند به كجا مى خواهند برسند، اشكال كار آقاى گورباچف اين بود كه عيوب و اشكالات را مى دانست ؛ اما تصوير روشنى از آنچه كه بايد انجام بگيرد، نداشت ؛ اگر هم داشت ، اما مردمش آن تصوير را نمى دانستند. بنابراين اگر تعريف مشخصى از اصلاحات نشود، الگوهاى تحميلى غلبه خواهد كرد؛ همان اتفاقى كه در شوروى افتاد؛ چون نمى دانستند چه كار مى خواهند بكنند؛ لذا به سراغ تقليد ناشيانه ى اصلاحات در الگوها و مدلهاى غربى رفتند و به آنها پناه بردند. امام بزرگوار ما هوشمندانه اين ضعف را در آنها تشخيص دادند؛ لذا در نامه يى كه ايشان به گورباچف نوشتند، اين نكته را متذكر شدند. ايشان نوشتند شما اگر بخواهيد گره هاى كور اقتصاد سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه دارى غرب حل كنيد، نه تنها دردى از جامعه ى خود را دوا نخواهيد كرد، بلكه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاى اقتصادى و اجتماعى به بن بست رسيده است ، دنياى غرب هم در اين مسائل البته به شكلى ديگر و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است . اين كه بنده مكرر مى گويم امام يك حكيم واقعى بود، به اين خاطر است . در آن جنجال تبليغاتى رسانه يى جهان ، نكته ى اصلى را امام تشخيص داد.
البته خوشبختانه برخى از مسؤ ولان ، و بيش از همه رئيس جمهور عزيزمان ، بارها گفته اند كه اصلاحات ما اصلاحات اسلامى و انقلابى است ؛ هدف ، رسيدن به مدينة النبى است . اينها خوب است ، اما تعريفهاى دقيق تر و تصوير روشن ترى لازم است . اينها از اين جهت خوب است كه انگشت اشاره ى غربيها و بيگانه ها را مى خواباند؛ معلوم مى شود آنچه كه آنها مى گويند، مراد نيست . همه اين را مى فهمند، اما بايد توضيح داده بشود و بيشتر تصوير گردد.
نكته ى سوم : اصلاحات بايد از يك مركز مقتدر هدايت شود
مطلب سوم اين است كه اصلاحات بايد از يك مركز مقتدر و خويشتندار هدايت بشود تا دچار بى رويگى نشود. اى بسا كارى كه مى تواند در ظرف ده سال بخوبى و سلامت انجام بگيرد، اگر در ظرف دو سال بخواهيد آن را انجام بدهيد، به ضايعات غير قابل جبرانى منتهى خواهد شد، مثل اتومبيلى كه در جاده ى دشوار و خطرناكى با سرعت بيش از حد معقول حركت كند؛ اگر تصافد نكند تعجب است ؛ اگر آسيب نبيند و نزد، تعجب است . بايد مركزى هوشيار، مقتدر و خويشتندار وجود داشته باشد كه نگذارد به آن حركتى كه مى خواهد انجام بگيرد، شتاب بيش از حد مفيد داده بشود؛ كار با ميزان و به طور صحيح انجام بگيرد.
در شوروى سابق وقتى كه اين كار را شروع كردند، در دروازه ى فيلمها و كتابها و روزنامه ها و لباسها و الگوهاى غربى باز شد؛ يعنى آن ادعاها در واقعيتها مصداقهاى مشخص غربى را مجسم مى كرد؛ اين حالت ، حالت بسيار خطرناكى بود. در اين جا به نقش رسانه ها توجه كنيد؛ رسانه ها مسؤ وليت دارند؛ روزنامه ها حساسند. قسمت عمده ى حساسيت من بر روى روزنامه ها از اين جا ناشى مى شود. بحث بر سر روزنامه ها و مطبوعات ، بحث بر سر آزادى نيست . بعضيها نخواهند آزادى را براى ما معنا كنند؛ حرفى نداريم ، استفاده كنيم ؛ اما ما معناى آزادى را مى دانيم ؛ براى آزادى هم خيلى دلمان مى تپد. مراد از آزادى هم همان آزادى بيان و آزادى فكر است ؛ منتها اگر شما رفتيد بر طبق وظيفه تان در دكان يك قاچاق فروشى را بستيد، آن فرد نمى تواند بگويد شما با آزادى كسب و كار مخالفيد؛ نه ، بحث آزادى كسب و كار نيست بيان و فكر آزاد است ؛ سمپاشى و اضلال و گمراه گرى ممنوع است ؛ آن هم در شرايط حساسى كه امروز كشور ما دارد.
من به بعضى از مسؤ ولان تبليغاتى كشور بارها گفته ام ، آن روزى كه شما توان و استعداد مقابله با تهاجم تبليغاتى دشمن را داشته باشيد، آن كسى كه بيش ‍ از ديگران ميداندار تكثر مطبوعات و روزنامه ها و كتاب و فيلم و غيره باشد، بنده هستم ؛ اما شما بگوييد ببينم در مقابل آن فيلمى كه پايه هاى فرهنگ مردم ، اعتقاد مردم ، دين مردم ، روحيه ى انقلابى و ايثار و شهادت را در مردم متزلزل مى كند كه نه يكى ، نه دو تا، نه ده تاست شما چند فيلم ساخته ايد؟! اين جاست كه من احساس خطر مى كنم . البته كار اساسى و بلند مدت اين است كه براى توليد آنچه كه خوب است ، فكر كنيم ؛ اما تا آنچه خوب است به ميدان بيايد، من نمى توانم قبول كنم و بپذيرم كه اين سيل لجن بيايد و جوان و كودك و قشرهاى مختلف را در خودش غرق كند. از تمام شيوه هاى دشمن شاد كن و دشمن آموز براى مقابله ى با تفكر انقلاب استفاده بشود؛ اگر كسى هم مخالفت و مقابله كند؛ فورا انگ و تهمت بخورد! اين كه آزادى نشد؛ اين كه عاقلانه و خردمندانه نيست ؛ اين كه مديريت كشور نيست . شما مسؤ وليد به نقش رسانه ها توجه كنيد؛ اين بسيار بسيار مهم است . حساسيت بر روى نقش رسانه هاى مكتوب و روزنامه ها بخصوص در شرايط كنونى ما بسيار مهم است . با اين تصويرى كه عرض ‍ كردم ، مشخص مى شود كه آنها چقدر مى توانند به نفع دشمن نقش ايفا كنند. مدعى آنها هم بايد همه ى دستگاه و همه ى جبهه ى متحد طرفدار نظام و مسؤ ولان قوه هاى مختلف و مسؤ ولان بخشهاى ميانى گوناگون باشند. مدعى آنها فقط دستگاه قضايى يا فلان روحانى نيست ؛ همه بايد در اين قضيه مدعى باشند.
نكته ى چهارم : حفظ ساختار اساسى در اصلاحات
مطلب چهارم ، حفظ ساختار قانونى اساسى در زمينه ى اصلاحات است . البته در قانون اساسى ، بيشتر از همه چيز، نقش اسلام و منبعيت و منشاءيت اسلام براى قوانين و ساختارها و گزينش ها مطرح است . ساختار قانون اساسى بايستى به طور دقيق حفظ بشود. شما نگاه كنيد ببينيد دشمن چگونه با قانون اساسى ما برخورد مى كند: گوشه يى از قانون اساسى را نفى مى كند، گوشه يى را اثبات مى كند؛ يك جا به قانون اساسى تمسك مى كند، يك جا عليه اش حرف مى زند! قانون اساسى ميثاق بزرگ ملى و دينى و انقلابى ماست . اسلام كه همه چيز ما اسلام است در قانون اساسى تجسم و تبلور پيدا كرده است . اصل چهارم قانون اساسى تكليف همه چيز را روشن كرده است . اگر در قوانين عادى حتى در خود قانون اساسى يك جا اصلى يا قانونى وجود داشته باشد كه در مقام اجرا يا در مقام قانونگذارى ، با اين اسلاميت معارضه پيدا كند، اين اصل بر آنها حاكم است ؛ حكومت به معناى مصطلح اصولى و علمى حوزه هاى علميه . البته اين گفتن نداشت ؛ اگر هم نمى گفتند؛ حكومتش واضح بود؛ اما به اين حكومت تصريح كرده اند. بنابراين ساختار قانون اساسى بايستى به طور كامل در اصلاحات حفظ بشود.