نفوذيهايى كه دم از اصلاح مى زنند!!
خطرهايى كه در اينجا وجود دارد، مهم اين است كه به خطرها توجه بشود. هر دو طرف قضيه خطرهايى تهديدشان مى كند: آنهايى كه به ارزشها توجه مى كنند و تحول و تغيير و پيشرفت را نديده مى گيرند، خطر تحجر آنها را تهديد مى كند؛ بايد مراقب باشند. آنهايى كه به تحول و تغيير توجه مى كنند و ارزشها را در درجه ى اول قرار نمى دهند، خطر انحراف در آنها وجود دارد؛ اينها هم بايد مراقب باشند. هر دو طرف بايد مواظب باشند؛ مبادا آن گروه اول دچار جمود و تحجر بشوند، مبادا گروه دوم دچار انحراف و زمينه سازى براى د شمن و مخالفان اساس ارزشها بشوند. اگر دو گروه اين توجه را داشته باشند، آن وقت جامعه مى تواند جامعه يى باشد كه با همان وحدتى كه مورد نظر و لازم است ، زندگى خودش را به سمت تكامل و تعالى يى كه اسلام براى او در نظر گرفته ، پيش ببرد.
پس يك خطر، عبارت شد از اين كه دو جناح و دو طرف ، خودشان غفلت كنند و دچار خطر بشوند؛ اما خطر بزرگتر از اين هم وجود دارد؛ آن چيست ؟ آن خطرِ نفوذ است ؛ از هر دو طرف ممكن است افرادى نفوذ كنند. گاهى يك دشمن از هر دو طرف نفوذ مى كند: از آن طرف به عنوان ارزش گرايى مى آيد و با هر گونه تحولى مخالفت مى كند؛ حتى با راههاى رفته هم مخالفت مى كند و مى خواهد حركت انقلابى را برگرداند. از اين خطرناكتر، اين طرف قضيه است ؛ به عنوان تغيير و تحول و پيشرفت ، كسنى بيايند كه با اساس ارزشها و با اصل اسلام و با اصل تدين مردم و با اصل عدالت اجتماعى مخالفند؛ دچار همان سرمايه سالارى غربى اند؛ دنبال كيسه اندوختن اند؛ با اصل رفع تبعيض طبقاتى مخالفند؛ با نام دين هم مخالفند، ولو به زبان نياورند! اينها به نام تحول ، به نام تغيير، به نام پيشرفت ، بنام اصلاح ، بيايند وارد ميدان بشوند و ميداندارى بكنند. اينها ممكن است در بدنه ى اقتصادى جامعه نفوذ كنند. اگر اين گونه آدمهاى بيگانه و غريبه در بدنه ى اقتصادى جامعه نفوذ كنند، البته خطرناك است ؛ چون اقتصاد و مال و ثروت در جامعه مهم است ؛ بايد دست انسانهاى امين باشد؛ اما از آن خطرناكتر اين است كه بيايند در مراكز فرهنگى نفوذ كنند؛ ذهن مردم ، ايمان مردم ، باورهاى مردم ، خط سير صحيح مردم را قبضه كنند و در اختيار بگيرند؛ همان چيزى اتفاق بيفتد كه در صحنه ى مطبوعات و صدا و سيماى دنيا غرب دارد. اتفاق مى افتد؛ يعنى سرمايه سالارى . همچنان كه راديوها و تلويزيونهاى بين المللى امپراتورى خبرى دنيا در دست سرمايه دارهاست ، اينها به داخل كشور ما بيايند ومراكز فرهنگى را هم تصرف كنند و از طريق فرهنگى بخواهند اثر بگذارند؛ اين همان چيزى است كه بنده چند سال قبل از اين ، نشانه هاى آن را در گوشه و كنار مشاهده كردم و ((تهاجم فرهنگى )) را گفتم ؛ بعضى پذيرفتند، بعضى هم اصلش را انكار كردند و گفتند اصلا تهاجم فرهنگى وجود ندارد!
اگر كسانى بيايند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحول بزنند؛ معلوم است كه تحول مورد نظر آنها چيست ! تحول مورد نظر آنها، يعنى تحول نظام اسلامى به نظام غير اسلامى ! تحول مورد نظر آنها، يعنى حذف نام اسلام ، حذف حقيقت اسلام و حذف فقه اسلامى ! اتفاقا ما بعضى از اينها را هم مى شناسيم . حالا بعضى كه از تفاله ها و پس مانده هاى رژيم گذشته اند كه در آن رژيم خوردند و چريدند و گوشت حرام بالا آورند؛ عد هم توانستند خودشان را در لابلاى جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسى تازه كنند و سر بلند كنند و ادعاى آزادى و مردم سالارى و دمكراسى بكنند؛ همان كسانى كه عمله ى نظام و جور دستگاهى بودند كه بيش از پنجاه سال بر اين مملكت حكومت كردند و يك ذره مردم سالارى در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همين كسانى كه با همه ى وجود براى آن رژيم كار كردند، بيايند شعال اصلاحات بدهند! اين اصلاحات معنايش چيست ؟! اين اصلاحات ، يعنى همان اصلاحات آمريكايى ! يعنى حالا كه شما ملت ايران دست امريكا را قطع كرديد، بياييد برگرديد و روشتان را اصلاح كنيد؛ اجازه بدهيد اربابان آمريكايى به داخل تشريف بياورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره ى امور كشور را به دست بگيرند!
يك عده هم كسانى هستند كه مال آن رژيم نيستند؛ اما از اول انقلاب ، بعضى پيش از انقلاب ، نشان دادند كه به ا داره ى كشور بر طبق احكام اسلام از بن دندان عقيده يى ندارند؛ آنها اسم اسلام را مى خواهند و اسم اسلام را دوست مى دارند؛ دشمن اسلام به آن معنا هم نيستند؛ اما مطلقا اعتقادى به فقه اسلامى ، به احكام اسلامى و به حاكميت اسلامى ندارند؛ معتقد به همان روشهاى فردى اند. اوايل انقلاب هم يك عده از همين ها توانستند امور را قبضه كنند و در دست بگيرند. اگر امام به داد اين انقلاب نمى رسيد، همين آقايان ، خشك خشك انقلاب و كشور را به دامن امريكا باز مى گرداندند! اينها هم دم از اصلاح مى زنند؛ گاهى دم از اسلام هم مى زنند؛ اما در كنار كسانى قرار مى گيرند كه صريحا عليه اسلام دارند شعار مى دهند و با آنها اظهار همبستگى مى كنند! گاهى دم از اسلام مى زنند، اما در كنار كسانى قرار مى گيرند كه شعار ضديت با حكومت اسلامى ، شعار سكولاريزم و حكومت منهاى دين و حكومت غير دينى و حكومت ضد دينى و لائيسم را مى دهند! پيداست كه اينها نفوذيند؛ اينها جزو آن دسته يى نيستند كه ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحولند؛ نه ، اينها نفوذيند؛ اينها بيگانه و غريبه اند. بنده چند ماه قبل از اين هم در همين منبر نماز جمعه بحث ((خودى )) و ((غير خودى )) را مطرح كردم ؛ اما فرياد بعضيها بلند شد كه چرا مى گوييد ((خودى )) و ((غير خودى !)) بله ، اينها غير خودى اند! اينها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهاى خودى بايد حواسشان را جمع كنند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)