همسری دارم كه سر تا پا گله/چهره ی شادش به مثل سنبله
خوش بیان است و شیرین كلام/ تا ببیند او مرا گوید سلام
با دلی خوش آید او پیشباز من/باشد او هم صحبت و هم راز من
كی عبوسی می كند با من دمی/خنده اش باشد برایم مرحمی
در سخن چینی ندارد سابقه / باشد او در خانه داری نابغه
راضی ام پیوسته از او راضی ام/ وقت تنهایی بود هم بازی ام
مادرم دایم از او دم می زند / پشت پا بر غصه و غم می زند
دم به دم گوید ز خوبی های او/ می كند تمجید از او بی گفت گو
كی سخن از خاله باشد یا عمو/ گر گله باشد كند آن را رفو
كی زند نق از برای البسه / هر چه دارد گوید او همین بسه
در قناعت شهره باشد پیش ما/ كی بچسبد چون كنه بر ریش ما
كی به بحثی بوده ما را احتیاج / در تمام مدت این ازدواج
گر بپرسی مدت آن در جواب / گویمت این گونه با صد آب و تاب
ماه سوم را كنم آغاز و من / بیش از این دیگر نمی گویم سخن
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)