2057398jhl6f0a9fa2057398jhl6f0a9fa
شصت سال حركت ملت ايران را عقب انداختند!
ببينيد برادران و خواهران عزيز من ! قرن بيستم ميلادى يعنى اين قرنى كه چند ماه قبل به پايان رسيد قرن تحولات عظيم اجتماعى و سياسى است . ملتها هر كدام بر حسب موقعيت ، شرايط، استعداد و هوشياريشان ، زودتر يا ديرتر، به تحولات عظيمى دست پيدا كردند. البته همين جا عرض بكنم كه ملت ايران جزو اولين ملتهايى بود كه در اين قرن ميلادى به يك تحول عظيم سياسى و اجتماعى دست پيدا كرد؛ يعنى در سال 1905 يا 1906 ميلادى كه برابر است با 1324 يا 1325 قمرى ، ملت ايران زودتر از اغلب ملتهاى عالم به يك تحول سياسى و اجتماعى نزديك شد؛ كه آن تحولى است كه در دوران مشروطيت اتفاق افتاد. ملت ايران هوشيارى و پيشروى و مجاهدت و شرايط مناسب خودش را با اين عمل ثابت كرد. علماى دين و دلسوزان جامعه ، پيشوايان آن حركت بودند. يك غفلت از سوى سياستمداران وابسته ى به انگليس آن زمان موجب شد كه قدرتهاى غربى و خارجى بتوانند از اين حركت ملت مسلمان سوء استفاده كنند؛ عدالتخواهى ملت ايران را در قالب از پيش ساخته يى مطابق نظريت خودشان بريزند و حركت ملت ايران را منحرف كنند؛ بعد از چند سال هم سلسله ى پهلوى را بر سر كار بياورند. در واقع نزديك به شصت سال حركت ملت ايران و تحول كشور را عقب انداختند؛ اين كار را انگليسيها بر سر ملت ايران آوردند. در واقع دشمنى يى كه در اين دوره شصت ، هفتاد ساله با ملت ايران شد، يكى از دشمنيهاى فراموش نشدنى و بسيار مهم است ؛ والا قبل از كشور هند و روسيه و الجزاير، قبل از بقيه ى انقلابهاى بزرگ قرن بيستم ، ما وارد ميدان تحول اجتماعى شديم ؛ ما آمديم كشور و سازمان حكومت و نظام اجتماعيمان را متحول كنيم . ملت ما در تهران ، در تبريز، در خراسان ، در فارس در بسيارى ديگر از نقاط اين كشور، فداكارى هاى بزرگى هم كردند؛ كسانى كه آن روز با غربيها و با قدرت دولت انگليس ميانه ى صميمى و گرمى داشتند؛ اينها حركت ملت ايران را منحرف كردند، بعد هم رضاخان را سر كار آوردند؛ لذا تحول ملت ايران شصيت سال عقب افتاد!
ملتهاى ديگر هم در اين قرن وارد اين ميدان شدند؛ هر كدام يك طور؛ در هندوستان اين تحول اجتماعى به يك شكل انجام گرفت ؛ در كشور روسيه اين تحول يك طور انجام گرفت ؛ در كشور الجزاير اين تحول به شكل ديگر انجام گرفت ؛ در دهها كشور در آسيا در آفريقا و در نقاط مختلف ديگر عالم ، اين تحول اجتماعى به شكل خاصى انجام گرفته است . همه ى اين تحولات در يك نقطه با هم مشتركند؛ و آن اين است كه در همه ى اين تحولات ، نيروهاى بشرى و انسانى بر نيروهاى استكبارى غلبه كردند؛ منتها اين غلبه در يك جا غلبه ى واضح و قاطعى بود و اثر ماندگارى به جا گذاشت ؛ اما در جاهاى ديگر نه ، اثر آن زودگذر بود و به خاطر غفلتها از بين رفت . اين حقيقت روشنى است كه هر جا ملتها به نيروهاى اثر گذار انسانى خودشان تكيه بكنند، مى توانند بر نيروهاى فشار و زورى كه از طرف قدرتهاى غاصب و ظالم و زورگو و غارتگر به ميدان آورده مى شود، غلبه كنند.
مشكل امروز ملتها اين است كه وقتى در مقابل دشمنىِ قدرتمندان قرار مى گيرند، احساس ناتوانى مى كنند. امروز شما به صحنه ى جغرافيايى عالم در تقسيمات سياسى و در تعاملات سياسى نگاه كنيد، ببينيد آن كسانى كه در صحنه ى دنيا همه را به غصب در اختيار خود قرار مى دهند يعنى قدرتهاى استكبارى اينها به چه چيزهايى تكيه مى كنند؟ مهمترين چيزى كه آنها به آن تكيه مى كنند، اين است كه به ملتها وانمود مى كنند كه قدرت آنها قدرتى است كه نمى توان با آن مقابله كرد.
(36)


h7 67