از غيظ و غضب زنجير مى جوند!
شخصيتهاى بر جسته ى الهى و شخصيتهاى معنون داراى مقام بشرى در اين جهت فرقى نمى كند آن وقتى است كه از دست رفتن آنها موجب اين مى شود كه مردم احساس كنند راه جلوى آنها را مسدود شده و احساس بن بست بكنند، در اين طور مواقع اسلام و قرآن سعى مى كند شخصيت آنها را در قبال ذات مقدس پروردگار، شخصيت محوى جلوه بدهد و اهميت آنها را كم كند؛ براى اين كه مردم بدانند اراده ى خدا پشت سر آنهاست . آدمها در هر محيطى ، مسير و جهتگيريشان خيلى تعيين كننده و اثر گذار است ؛ اما آن وقتى كه بناست فقدان يك شخصيت مردم را نااميد بكند، اين جا در قرآن كريم و در كلمات بزرگان دين اين طور تاءكيد مى شود كه به حضور اراده ى الهى نگاه كنيد و نوميد نشويد.
در جنگ احد وقتى كه دشمنان بارها گفتند پيغمبر كشته شده است براى اين كه روحيه ى مسلمانها را ضعيف بكنند و آنها را به شكست بكشانند اين آيه ى شريفه نازل شد: ((و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم )). مى گويند پيغمبر كشته شد؛ بر فرض كشته شده باشد، او جز يك پيامبر كه نيست ؛ آن كسى كه او را به پيغمبرى فرستاده و اين شخصيت را بر سر پا نگهداشته ، او زنده است ؛ و او خداست . ببينيد چه طور روحيه ى مردم را تقويت مى كند و شخصيت عظيم پيغمبر را كه بزرگترين شخصيت در طول تاريخ بشريت است اين گونه محو و كمرنگ جلوه مى دهد. آن جايى هم كه خود اين شخصيت بشرى زنده است ، اما به مردم پشت كرده است ، همين گونه است . شما ببينيد امام حسن ، اميرالمؤ منين و بزرگان دين ، با آن كه جسمشان از مردم گرفته نشده بود جسمشان زنده بود اما فكر و جهتگيريشان از مردم گرفته شده بود؛آن جا هم سعى مى شد تا مردم روحيه شان را از دست ندهند و شخصيت آنها در مقابل ذات اقدس احديت و اراده ى الهى ، كوچك و حقير جلوه كند؛ كه حقير هم هست . در جنگ بين امام حسن و معاويه ، عبيدالله بن عباس فرمانده لشكر امام حسن بود؛ اما خيانت كرد و به معاويه پيوست . آن كسانى كه مورد اعتماد امام حسن بودند، وقتى مى خواستند خبر را به لشكر امام حسن بدهند، آن چنان مطلب را زيبا بيان كردند كه مردم احساس كردند از رفتن اين فرمانده به سمت دشمن ، هيچ خسارتى نكرده اند؛ واقع قضيه هم همين است . قرآن درباره ى كسانى كه در ظاهر دم از دوستى با پيغمبر مى زند، اما در باطن حاضر نبودند با پيغمبر حركت كنند، مى گويد: ((ولا وضعوا خلالكم ))؛ اگر با شما بيايند و بخواهند در ميدانهاى نبرد شركت كنند، در صفوف شما تفرقه مى اندازند؛ يعنى نبودشان بهتر از بودنشان است . اين مربوط به آن جايى است كه يك شخصيت ، چه جسم او از ميان بودنشان است . اين مربوطه به آن جايى است كه يك شخصيت ، چه جسم او از ميان مردم رفته باشد، چه آن جايى كه جسم او هست ، اما فكر و ذهنش عوض شده باشد؛ يعنى حقيقت او از بين مردم رفته باشد، رفتار خدا و رفتار پيغمبر و اميرالمؤ منين و امام حسن و اولياى دين اين طورى است . اما بعكس ، آن جايى كه نام و ياد شخصيت براى مردم راهگشاست ، هم قرآن ، هم سخن پيامبر، هم سخن اميرالمؤ منين ، هم همه ى عقلاى عالم سعيشان اين است كه اين شخصيت را زنده نگهدارند و نگذارند نام و ياد او از فضاى ذهن مردم محو بشود. شما ببينيد بعد از گذشت چند هزار سال از دوران ابراهيم ، قرآن كريم به مردم مى گويد: ((قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم والذين معه ))؛ يعنى اى مردم مسلمان ! ابراهيم هم براى شما اسوه است . در آن زمان ، چند هزار سال بود كه ابراهيم از دنيا رفته بود؛ اما قرآن نامش را زنده مى كند. درباره ى خود پيامبر مى فرمايد: ((لقد كان لكم رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا))؛ پيغمبر را اسوه معرفى مى كند؛ چرا؟ براى اين كه هر چه ياد كسى مثل ابراهيم يا پيامبر ما در ميان مردم زنده باشد، براى آنها شرف ، عزت ، آبرو و درس زندگى خواهد بود. خيليها سعى مى كردند ياد پيغمبر را از خاطره ها ببرند. بعضيها بيست سال ، سى سال بعد از وفات پيغمبر وقتى مى شنيدند كه در اذان نام آن بزرگوار بر زبان مى آيد، از غيظ و غضب زنجير مى جويدند كه چرا اسم آن حضرت زنده است ؛ چون مى دانستند آن جايى كه اسم پيامبر هست ، آرزوى توحيدى ، عمل توحيدى ، جهاد توحيدى ، عزت انسان موحد و مسلمان در آن جا هست .
من مى خواهم به شما جوانهاى مؤ من در اين شهر و به همه ى جوانها در سرتاسر ايران بزرگ اين را بگويم : امروز يكى از هدفهاى بزرگ دشمن اين است كه آوازه ى بلند امام خمينى را از ياد و خاطره ى اين مردم محو كند. كينه يى كه از اين مرد بزرگ دوران در دل زورگويان و قلدارن و چپاول گران و زر سالاران عالم هست ، كينه يى تمام نشدنى است ؛ آنها فراموش نمى كنندكه در ايران بزرگ و عزيز و مظلوم ما در چه وضعيتى بودند؛ نفتش را مى برند، امكانات معنويش را مى برند، بازارش را تصرف مى كردند و نيروى انسانى ارزانش را به كار مى گرفتند. خيلى از كارخانه هايى كه در دوران رژيم طاغوت ايجاد شد، بخاطر نيروى كار ارزان قيمت در اينجا بود. اگر سرمايه دارهاى اصلى و صاحبان كمپانيهاى بزرگ مى خواستند كارخانه يى را در كشورهاى ديگر مستقر كنند، برايشان گران تمام مى شد؛ اما چون اينجا نيروى كار ارزان وجود داشت ، بعد از توليد به مصرف بود و بازار عظيم ايران در اختيارشان قرار داشت لذا آن كارخانه را در آن مستقر مى كردند. آنها مى دانند كه در ايران چه اتفاقى افتاد؛ مى دانند كه يك كشور بزرگ و پر جمعيت ، يك بازار عظيم و منابع بى پايانى از دستشان خارج شده است . اينها را چه كسى كرد؟ ملت ايران اگر امام را نداشت ، اگر اين انسان مصمم و با عزم و اراده را نداشت ، نمى توانست اين راه را طى كند؛ شكى در اين نيست . امام هم ادعايى نداشت ؛ مى گفت من كارى ندارم ، مردم كردند؛ راست هم مى گفت ، مردم كردند؛ اما مردم در خيلى از كشورها هستند، ولى چرا قيام نمى كنند و حقشان را نمى گيريند؟ چون كسى مثل امام را ندارند. اين كاروان عظيم اين طور قافله سالار مى خواهد. لشكر عظيم ، بى فرمانده ، زمين گير مى شود. تاريخ ما فرماندهى با شجاعت ، با عزم و تصميم امام سراغ نداشت تا بتواند چنين حركت عظيمى را انجام بدهد؛ نه تفنگ و نه تانك ، نه نيروى مسلح و نه وسائل تبليغاتى داشت ؛ سلاح او فقط عزم و اراده و ايمان و توكل بود. مردم صداقت و حقانيت او را تشخيص دادند؛ جوانهاى بيست و دو سال قبل در دوران انقلاب ، اين شمع را كه ديدند، مثل پروانه عاشقانه به سمت او رفتند؛ آن گاه اين اقيانوس به تلاطم آمد و اين حادثه بزرگ اتفاق افتاد.
امريكاييها و صهيونيست ها يادشان نمى رود كه بعد از جنگ 1967 ميلادى كشورهاى عربى شيرهاى نفت را بر روى آن كسانى كه به اسرائيل كمك مى كردند، بستند؛ اما رژيم طاغوت در اينجا سينه اش را جلو داد و گفت من عوض همه نفت مى دهم ! يعنى رژيم طاغوت در ايران ، يك اعتصاب عظيم نفتى را كه در تاريخ عالم بى نظير بود به نفع آمريكا و عليه مظلومان فلسطين شكست ؛ هم به اسرائيل نفت داد، هم به هر كسى كه به اسرائيل كمك مى كرد! امروز درست صد و هشتاد درجه وضع فرق كرده است ؛ همه ى كشورهاى عربى و اسلامى در مقابل خواسته ى امريكا نسبت به اسرائيل كم وبيش كوتاه آمده اند؛ همه گفته اند صلح خاورميانه ؛ هيچ كس نگفت اين صلح نيست ؛ سازشى است عليه صاحبان فلسطين ؛ اين به خاك ماليدن فلسطينيان است . همه اتفاق نظر كردند؛ همه دستها را روى هم گذاشتند؛ اجلاسهاى جهانى تشكيل دادند؛ از بين خود فلسطينيها خائنى پيدا كرده اند كه پاى قرار دادها را امضاء كرد. همه چيز به ظاهر تمام شده بود اما يك ايران اسلامى به اتكاى يك ملت بزرگ و با اعتماد به خدا ايستاد و گفت من اين قرار دادها و اين صلح ساختگى را كه سازش عليه مظلومان فلسطين است قبول ندارم . ما نه تانك و هو پيمايى به ميدان آورديم ، نه لشكر و نيروى نظامى يى به مرزهاى اسرائيل فرستاديم نظام اسلام هيچ كارى نمى توانست بكند اما گفتيم قرار داد اسلو را قبول نداريم ؛ قرار دا شرم الشيخ را قبول نداريم ؛ قرار دادهاى عليه ملت مظلوم فلسطين را قبول نداريم . همين قدر كه ايران اسلامى را موضع خودش را اتخاذ و اعلام كرد، همه ى بساط آنها به هم ريخت و صلحى كه مى خواستند بر ملت فلسطين تحميل كنند، به جايى نرسيد؛ امروز نقش ايران اسلامى اين است ؛ در خاور ميانه و در دنياى اسلام چنين نقش برجسته اى دارد، استكبار اين را فراموش نمى كند. وقتى به ريشه بر مى گردند، مى بينند همه ى اين حركت ، همه ى اين عزت ، همه ى اين اراده ، همه ى اين شكوه تصميم گيرى ، به آن مردى بر مى گردد كه فرشتگان آسمان به نام او سرود مى خوانند و بندگان صالح خدا در زمين ياد او را گرامى مى دارند؛ يعنى امام خمينى . بنابراين ، سياستشان شكل مى بندد؛ اين سياست عبارت است از مبارزه با نام امام هرطور كه بتوانند؛ امروز اين كار دارد انجام مى گيرد.
جوانهاى خمين ! جوانهاى سراسر ايران ! فرزندانى كه مى خواهيد مادر ميهنتان عزيز و سربلند باشد! جوانان مؤ منى كه مى خواهيد زير پرچم عزت اسلام به عزت واقعى برسيد! بدانيد امروز نقشه ى اساسى ، از ياد بردن امام است ؛ در بيانات امام ، در مبانى امام ، خدشه كردند و شبهه كردن است ؛ بقيه ى حرفها، حرف است . مى گويند مگر امام ، معصوم بود؟ زمان خود امام يك وقت آن رئيس جمهور معزول در سخنانش گفته بود كه امام معصوم نيست . من خدمت امام رفتم ، ايشان گفتند: بعضى ها مى گويند فلانى معصوم نيست ؛ مگر كسى ادعا كرده كه ما معصوميم ؟! معصوم ، همان چهارده نفرند؛ اما شما آن چهارده نفر را قبول نداريد و معصوم نمى دانيد! مگر كسى مى گويد امام خمينى معصوم است ؟! مگر كسى ادعا مى كند كه معصوم پانزده نفرند؟! مساءله اين است كه اين نام ، اين نام ، اين ياد، اين درس و اين راه كه نتوانسته است ملت ايران را از آن وضعيت اسفبار نجات بدهد و به دوران جمهورى اسلامى برساند، زنده است ؛ مى خواهند زنده بودن آن را انكار كنند.(32)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)