مشكلات دانشجويان
مشكل اول دانشجو، ابتذال و بى تفاوتى و نفوذ پذيرى در مقابل فرهنگ بيگانه
البته من روان شناسى دانشجو را نمى توانم بيان كنم . علتش اين است كه خود من ، اطلاعات و آگاهى هاى زيادى ندارم . البته با دانشجويان خيلى ارتباط داشته ام ؛ اما اين طور كه بتوانم مثلا تحليل گرانه خصوصيات دانشجو را بگويم ، نمى توانم عرض بكنم . در عين حال ، ما برخى از خصوصيات را در دانشجويان مى بينيم كه اينها مشكلات درونى يا بيرونى دانشجويان است و مساءله ساز مى باشد.
يك مشكل ، مشكل دچار شدن به ابتذال و بى تفاوتى و نفوذ پذيرى در مقابل فرهنگ هاى بيگانه و مضر است . دانشجو در معرض اين فرهنگ ها قرار مى گيرد و اين مشكل دانشگاهها است . من كرارا در اين اجتماعات دانشجويى و دانشگاهى گفته ام كه چرا وقتى كسى وارد حوزه مى شود، قاعدتا متدين خارج مى گردد؛ اما وقتى داخل دانشگاه مى شود قاعدتا متدين خارج نمى گردد؟! چرا بايد اين طورى باشد؟ واقعا هم توقع درستى است و بايد در نهايت اين باشد؛ اما واقعيت قضيه غير از اين است . واقعيت قضيه اين است كه دانشگاه محيطى است كه بخاطر كثرت جوان در سنين خاص و وجود زن و مرد، در معرض انواع و اقسام انگيزه ها و گرايش هاى اخلاقى و فرهنگى ناسالم قرار گرفته است .
دانشجو، غير از آن جوان در بازار است كه نه از مجله ى خارجى ، نه از كتاب خارجى و نه از معارف بيرون اين مرز اصلا مطلع نيست . دانشجو، قاعدتا اطلاع پيدا مى كند و آگاه و هوشيار است و معارف دنيا برايش مطرح مى شود. پس اين فرد، در معرض نفوذ آسيبهاى فرهنگى و بى مبالاتى در مقابل دين و بى تفاوتى در مقابل ارزشهاى دينى و انقلابى است . اين ، يكى از مشكلات محيط دانشجويى و دانشجوست .
مشكل دوم دانشجو، آسيب پذيرى در مقابل لغزش ها و انحرافات فكرى
يكى از مشكلات ديگر كه نزديك به مشكل قبلى است آسيب پذيرى در مقابل لغزشها و انحرافات فكرى است . در گذشته كه ماركسيزم خيلى فعال و پر نشاط بود، هر كسى كه با دانشگاه ارتباط داشت ، واقعا اين را به روشنى مى يافت . اصلا در دانشگاه ، حتى آن دانشجوى مسلمانى كه سوهان تفكرات ماركسيزم به مغزش نخورده بود، خيلى بندرت مى شد پيدا كرد.
بعضى از اين عناصر روشنفكر نام و نشاندارى كه جزو مسلمانان هستند زنده و مرده و شما امروز به افكارشان اعتراض مى كنيد كه اعتراض هاى بجايى هم هست نقطه ى اشكال فكرى اينها، همان چيزى است كه خاصيت دوران دانشجويى و دانشگاهى آنها بود. تفكر ماركسيستى وارد مى شد، زيد مى ديد كه مى خواهد ماركسيزم را رد كند؛ براى رد آن ، از معارف ماركسيزم استفاده مى كرد؛ يعنى ((يؤ تى من حيث يفر منه ))!
اين ، در تفكرات و بيانات كسانى كه در دو دهه ى قبل از انقلاب ، بدون اطلاع و آگاهى هاى كامل اسلامى ، در ميدان ماركسيزم وارد مى شدند، زياد ديده مى شد. اصلا تفكرات ماركسيستى در آنها نفوذ كرده بود و در همه ى مغز و ذهنشان اشراب شده بود. در آن زمان چنين چيزى محسوس بود؛ اما امروز نيست و يا لااقل به شكل مكتبيش وجود ندارد؛ اگر چه ته مانده هايش باز هم هستند و هنوز زايل نشده اند. در عين حال ، امروز انحرافات جديدى وجود دارد.
دنيا كه تنها با انحراف ماركسيزم ، منحرف نشده است ؛ قبل از ماركسيزم هم تفكرات غلط و انحرافى و ضد اسلام بوده ، بعد از ماركسيزم هم وجود دارد و الان هم هست . همين تفكراتى كه امروز به وسيله ى بعضى از فيلسوفان يا فيلسوف نمايان اروپايى در دنيا پخش مى شود كه البته نمى خواهم اسم بياورم ، تا حرف كلى ما به جايى نزديك نشود حمالة الحطب دمكراسى به نوع سوسيال دمكراسيهاى غربى است .
الان در دنيا تفكراتى هست كه جاده صاف كن تسلط استعمارى نوع جديد آمريكا و اروپا بر همه ى دنيا است ؛ يعنى ايجاد جوامع دمكراتيك به سبك غربى و همين چيزى كه شما مى بينيد دنيا رويش حساس است . اگر در جهت ايجاد حجاب ، يك ذره نسبت به لباس افراد اين جوامع تعرض بشود، همه ى دنيا را غوغا بر مى دار؛ ولى اگر در جهت كشف حجاب ، به لباس كسى تعرض بشود، يك صدم آن در دنيا غوغا نمى شود! اين واقعيتى است . امروز يكى از نشانه هاى تمدن و نظام جديدى كه دنياى استكبار مى خواهد بى سر و صدا بر همه ى عالم حاكم بكند، همين است .
البته زياد پيش رفتند، متعلق به امروز هم نيست ؛ اما امروز به صورت يك تفكر و مكتب و ايده و مسلك در مى آيد. طرح ((جامعه ى باز))(30)، از همين نمونه هاست . اصلا جامعه ى باز يعنى چه ؟ چه چيزى جامعه را باز مى كند و چه چيزى اگر نباشد، جامعه ديگر جامعه ى باز نيست و فايده ى ندارد؛ ولو هزار نشانه ى دمكراسى هم وجود داشته باشد؟ اينها تفكرات انحرافى و غلطى است كه امروز در دنيا وجود دارد. من فعلا نمى خواهم وارد اين بحث بشوم كه ما بايد در مقابل اينها چه كار كنيم . اجمالا جوان دانشجو، در معرض هجوم اين تفكرات از انواع و اقسامش است .
مشكل سوم دانشجو، مدرك گرايى و توجه وافر به زندگى مادى
مشكل سوم ، همسن مشكل مدرك گرايى و توجه وافر به زندگى مادى و اضغاث و احلام جوانى است . در حوزه ها، به شكل سنتى چنين چيزى نيست . اگر چه گاهى به شكل عارضى هست اما جوان دانشجو كه كارش تحصيل علم است ، به اين سمت كشانده و رانده شده كه به فكر آينده و دكان آينده و پول و اين كه كدام رشته ، پر در آمدتر است و كدام رشته تواناييهاى بيشترى به آدم مى دهد، باشد. اين هم مشكل بزرگى است كه بايستى به فكرش به فكرش بود؛ چون به علم لطمه مى خورد.
مشكل چهارم دانشجو، آلت دست جريانات سياسى شدن
مشكل ديگر، مشكل آلت دست جريانات سياسى شدن و سياسيكارى در دانشگاه است . گاهى اوقات ، دانشجو خودش هيچ ايده و انگيزه ى سياسى خاصى ندارد؛ اما آلت دست يك جريان و يك گروه سياسيكار قرار مى گيرد كه آنها از او، چماق مى كنند و به سر هر كه مى خواهند، مى زنند. اين هم يك مشكل بسيار بزرگ و حساس است .
مشكل پنجم دانشجو، ابهام در جريانات و عملكردها
مشكل ديگر، مشكل ابهام در جريانات و عملكردهاست . دانشجو، به طور طبيعى روشنفكر است ؛ يعنى جزو گروههاى روشنفكرى قهرى است و نسبت به اوضاع جارى كشور، صاحب فكر و صاحب عقيده است و مى خواهد اظهار نظر بكند.
دانشجو، به اين قانع نيست كه بگويند ما اين طور تشخيص داده ايم و مى خواهيم عمل بكنيم . دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد. تعبد هم مى كند، اما دلش مى خواهد وجه اين كارى را كه به آن تعبد كرده است ، بداند. اگر ندانست ، تدريجا دچار شبهه و ابهام مى شود. اين ابهام ، او را حتى در نفس تعبد هم تضعيف مى كند و تعبدش رفته رفته ضعيف مى شود. پس ، يكى از مشكلات دانشجو، اين است . دانشجويان ، چون غالبا از جريانات هم بى خبرند و از بطون كارها اطلاع ندارند، چنانچه خبرى در راديو يا در روزنامه پخش مى شود، ذهنشان شروع به كار مى كند. اين در صورتى است كه مؤ ثر خارجى هم نباشد. اگر باشد، كه ديگر واويلاست !
مشكل ششم دانشجو، بى هويتى و عدم درك رسالت واقعى خود
و بالاخره ، آن مشكلى كه به نظر بعضيها، شايد مهمترين مشكل است ، مشكل بى هويتى و عدم درك رسالت واقعى در قبال جامعه ، در قبال خودش و در قبال تاريخ و آينده است . دانشجو، حقيقتا نمى داند كه چه كاره است . او نمى داند كه الان چه كاره است و در آينده چه نقشى خواهد داشت ؛ مثل كاسبى كه به دنبال نان و نام مى دود و زندگى مى كند. به عبارت ديگر، رسالت حقيقى دانشجو، براى خود او درست روشن نيست . اينها مشكلات دانشجوست .
بخشى از اين مشكلات را گفتيم ؛ اما يقينا بيش از اينهاست و مسايل و مشكلات ديگر و ريزه كاريهاى فراوانى نيز وجود دارد: ارتباط گوناگون استاد و دانشجو، مدير و دانشجو، گروههاى گوناگون دانشجويى ، تعارض بين دانشجويى بى دين و دانشجوى بادين ، حتى تعارض بين خود ديندارها و انواع و اقسام مشكلات ديگرى كه وجود دارد.(31)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)