حوادث شرق اروپا و مساءله ى اصلى آن
من وقتى به اين حوادث شرق اروپا(27) نگاه كردم و نگاه مى كنم ، از همان روزى كه شروع شده ، واقعا انسان چيزهايى احساس مى كند. موضعگيرى كشورها و نوع برخوردشان ، چه ارتباطى روشنى با اين حوادثى كه حالا دارد در اين جا پيش مى آيد، پيدا كرده است . اين ، چه دستى و چه عواملى است ؟ اين ، چه قانون ناشناخته يى در زندگى ما مردم است كه اين طور بر تمام قوانين شناخته شده ى قرار دادى ، سيطره پيدا مى كند؟ شما مى بينيد كه ناگهان يك دژ از هم مى پاشد، فرو مى ريزد و از بين مى رود؛ اين يقينا بى علت نيست . آن عاملهاى ناشناخته ، اين جا خودش را نشان مى دهد؛ و يقينا بخشى از اين موضعگيريها نسبت به ايمان الهى دراين كشورهاى متلاشى شده و در اين امپراتوريهاى در هم فرو ريخته يعنى بى اعتقادى به خدا يكى از عوامل بوده است .
امروز شايد تصور غربيها يا لااقل تبليغاتشان اين است كه اتحاد جماهير شوروى به خاطر شكست تجربه ى سوسياليسم به اين نتيجه رسيد كه آن اقتصاد غلط بود؛ بعد از هفتاد سال فهميد كه اين اقتصاد درست است ؛ يعنى فروپاشى نظام سوسياليسم را به پاى يك تجربه ى ديگر، يا تجربه يى براى بيان استحكام مبناى جوامع سرمايه دارى به حساب آوردن ! اين غلط است ؛ به هيچ وجه اين محاسبه درست نيست ؛ اصلا ربطى به اين قضيه ندارد؛ مساءله بايستى جاى ديگر علت يابى و علت جويى بشود؛ مساءله ى دشمنى با دين و بريده شدن از ايمان معنوى است . در هر جا و به هر اندازه كه اين عامل منفى وجود داشته باشد، به همان اندازه تلاشى و نابودى منتظرش است . البته عرض كردم . نبايد تصور كرد كه فردا بايد اتفاق بيفتد آن كشورهايى هم كه به شكل ديگرى اگر چه نه با آن نمودارها و نمادها با دين مقابله مى كنند، بايد منتظر چنين وضعى باشند. اين قرن آن طور كه به چشم مى خورد ان شاء الله قرن گرايش عمومى بشريت به سمت معنويت و به سمت دين است .(28)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)