من به اين توصيه ى امام خيلى عملكره ام
اين وصيت نامه هايى كه امام مى فرمودند بخوانيد؛ من به اين توصيه ى ايشان خيلى عمل كرده ام . هر چه از وصيت نامه هاى همين بچه ها به دستم رسيده - يك فتوكپى ، يك جزوه - غالبا من اينها را خوانده ام : چيزهاى عجيبى است . ماها واقعا از اين وصيت نامه ها درس مى گريم . اين جا معلوم مى شود كه درس و علم و علم الهى ، بيش از آنچه كه به ظواهر و قالبهاى رسمى وابسته باشد، به حكمت معنوى - كه ناشى از نورانيت الهى است - وابسته است . آن جوان خطش هم بزور خوانده مى شودت اما هر كلمه اش براى من و امثال من ، يك درس و يك راهگشاست و من خودم خيلى استفاده كرده ام .

در بسيارى از موارد، به پدر و مادرشان مى نوشتند كه ما از اين جا دل نمى كنيم ؛ اين جا بهشت است و زندگى اين جاست . مثلا در جواب اين كه مادرش نوشته بود پسرم ! زودتر بيا، يا به ما خبر بده ، مى گويد اصلا آن جا زندگى نيست ؛ زندگى اين جاست اين همان معنويت بود. وقتى معنويت هست ، دلها مجذوب آن مى شود وقتى دلها مجذوب شد، نيروها به دنبال دلها و اراده ها حركت مى كند. وقتى اين طور شد، بزرگترين قدرتها نمى توانند يك ملت را شكست بدهند برادران ! اين واقعيت در اين اتفاق افت -د؛ بزرگترين قدرتهاى دنيا نتوانستند ايران را شكست بدهند. (5)
اين اشكال ، اشكال درستى است ؛ اما بر چه كسى وارد است ؟
من در اين بكنم ؛ نه از شماها، بلكه از عناصر مسلمان ، كه خود من هم جزو يكى از همينها هستم . اين اعتراض و اين انتقاد را از خودم هم دارم ؛ از حوزه ى علميه بيش از همه دارم . ما چند روز قبل از اين ، با شوراى مديريت حوزه ى علميه ى قم جلسه داشتيم . به همان آقايان هم عرض كردم كه ماهاقدرى كم كار مى كنيم . ممكن است قدر مطلق كار ما، از قدر مطلق كار مخالفان ما بيشتر هم باشد - من اين را رد نمى كنم - اما قدر نسبى كار ما، از قدر نسبى كار ما، از قدر نسبى كار آنها خيلى كمتر است ؛ زيرا كه ما چنين رسالت عظيمى به عهده داريم ؛ اما آنها رسالتشان كمتر از اين است . رسالت آنها، رسالت كسى است كه وارد ساختمانى مى شود، سنگ مى زند، تا شيشه ها را بشكند ! آيا اين با رسالت ما قابل مقايسه است ؟ اصلا قابل مقاسه نيست . حالا شما اگر بخواهيد با اين كارها مقابله بكنيد؛ با اين رسالت عظيمى كه هست ، به نظر من خيلى بايد تلاش بكنيد و خيلى بايد مطلب بنويسيد.
آقايان آمده بودند شكايت مى كردند كه براى خواجوى كرمانى (6) سالگرد گرفته مى شود و مبلغى هزينه مى گردد، اما مثلا براى شيخ (7) سالگرد گرفته نمى شود. اين حرف درستى هم هست ؛ يعنى شخصيت شيخ مفيد، با شخصيت خواجوى كرمانى قابل مقايسه نيست . اگر شيخ مفيد را محاسبه اش كنيم و اندازه اش مثلا 100 باشد، خواجوى كرمانى 5/8 است ؛ نه از جهت اين كه شيخ مفيد يك فرد دينى است و خواجوى كرمانى يك نفر غيردينى ؛ نه اصلا فى نفسه و در همان شاءن خودش ، شيخ مفيد برجسته تر است . اين اشكال ، اشكال درستى است اما به آقايان گفتم كه به نظر شما اين اشكال بر چه كسى وارد است ؟ شما خيال مى كنيد كه دولت جمهورى اسلامى نشسته ساگرد خواجو را تصويب كرده است ؟ نه ، آدم با همتى در كرمان ، چون همشهرى خواجو بوده ، به نظرش رسيده كه چه طور است يك سالگرد براى خواجو بگيريم ، بعد دوندگى كرده ، اين را ديده ، آن را ديده ، پولى جمع كرده ، زحمتى كشيده ، و اين مراسم سالگرد درست شده است . شما كه در حوزه ى قم نشسته ايد و شيخ مفيد را مى شناسيد، كدامتان دويده ايد، سراغ اين و سراغ آن رفته ايد، وى براى شيخ مفيد مينار گرفته نشد، كه حالا اعتراض مى كنيد؟ آقايان ساكت شدند ! بعد من گفتم هزار نفر هستند؛ شما از شيخ مفيد بگيريد و همين طور جلو بياييد. بزرگان ، علما، با رتبه هاى عظيم ، از لحاظ علمى ، از لحاظ ادبى ، از لحاظ جايگاهشان در بناى عظيم معارف اسلامى - مثل خواجه نصير (8) ابن ادريس و ديگران - هستند، اما همت نيست ! به نظر من ، اين بى همتى در خيلى جاها هست .(9).
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)