30051311531226880279
مظهر مردمى بودن ، دوچرخه سوار شدن نيست !
انقلاب ما بر دوش مردم - به معناى واقعى كلمه - قرار دارد. همه ى ماها شاهد اين واقعيت بوده ايم و هيچ كس بين ما خبر بيشترى از نفر ديگر ندارد. جمهورى اسلامى هم ، همين طور پيش آمد. رابطه ى جمهورى اسلامى با مردم ، با رابطه ى كشورها و حكومتهاى ديگر بكلى متفاوت است . مسؤ ولان درجه ى يك كشور، رئيس جمهور، وزرا و ديگران و ديگران ، مظهر مردمى بودنشان اين نيست كه در كوچه و بازار راه بروند و مثلا خودشان گوشت و نانشان را بخرند. اين طبيعى است كه علاقه و مراجعات و احتياج و عشق مردم نمى گذارند. كسى كه اشتغال و كار دارد، بايد هر دقيقه ى وقتش ، صرف كارهاى مهم بشود. معنا ندارد كه بگويند شما چرا مثلا ساعتهاى متمادى نمى رويد در مسجدى بنشينيد، تا مردم بيايند به شما مراجعه كنند! اين عملى نيست . مظهر رابطه ى مردم با مسؤ ولان ، اينها نيست .
ديدم بعضى از اين بدخواهان و بددلان - اينهايى كه از اول انقلاب تا حالا، از هر فرصتى خواستند استفاده كنند و نقيصه يى براى مسؤ ولان جمهورى اسلامى بتراشد - چند وقت پيش از اين مطرح كرده بودند كه پادشاه سوئد، خودش با دوچرخه مى رود سبزى مى خرد. اى نادان ! پادشاهى كه مسؤ وليت نداشته باشد، مى تواند ساعتها مثلا در بازى فوتبال ، يا در تماشاى فلان نمايش ، يا در ساير كارهاى تفريحى ، صرف وقت كند.
من به كشورى رفته بودم كه رئيس جمهور آن تشريفاتى و نخست وزيرش ‍ همه كاره - يعنى رئيس دولت و كشور - بود. از لحاظ تشريفاتى ، رئيس ‍ جمهور در مراسم استقبال ما شركت كرده بود، بعد هم چند دقيقه يى با ما بود و سپس رفت و ديگر نيامد و ما با نخست وزير آن كشور، مشغول صحبت و مبادله ى نظر و مذاكره و قرارداد شديم . رئيس جمهور، اتفاقا كشيش بود. در آن چند لحظه يى كه با او بودم ، از او پرسيدم كه شما چون كشيش هستيد، آيا كليسا هم مى رويد و در حال رياست جمهورى ، مراسم مذهبى را انجام مى دهيد؟ گفت : نه من اصلا وقت نمى كنم به كليسا بروم ! هفته يى مثلا يك بار و يا گاهى چند هفته يك بار - حالا يادم نيست ، او زمان دورى را معين كرد - به كليسا مى روم ! بعد صحبت شد، گفت : من ورزش ‍ هم مى كنم و فوتباليستم (تيم فوتبال داشت ). گفتم : شما فرصت مى كنيد؟ گفت : بله ، من هر روز فوتبال بازى مى كنم ! يعنى با آن كه كشيش بود، اما وقت كليسا رفتن نمى كرد؛ ولى هر روز ورزش مى كرد! رئيس جمهورى كه در مملكت كاره يى نيست ، مى تواند ساعتها وقت خودش را براى فوتبال بازى كردن و شركت در بالماسكه و شركت در ماهيگيرى پاى فلان رودخانه صرف كند. اين مظهر مردمى بودن نيست .
مظهر مردمى بودن ما اين است كه امروز مردم بين خودشان و مسؤ ولان كشور، فاصله ى حقيقى احساس نمى كنند. اين ، نعمت بزرگى است . امروز اگر هر يك از آحاد اين مردم ، با رئيس جمهور اين كشور ملاقاتى داشته باشند احساس نمى كنند كه با او فرق دارد. با رئيس جمهور اين كشور ملاقاتى داشته باشد، احساس نمى كند كه با او فرق دارد. آن حالت اشرافيگرى و اوج كاذب طبقاتى كه شايد بتوانم بگويم در همه ى حكومتها - تا آن جا كه ما مى دانيم - وجود دارد، در جمهورى اسلامى نيست . وزرا، جزو همين مردم معمولى كوچه و بازارند. آنها از يك خانواده ى اشرافى جدا نشده اند به مسند وزارت بيايند. به خاطر مسؤ وليت و تخصص و آگاهايى ، آنها را از داخل دانشگاه يا از فلان شغل آورده اند و در راءس وزارت گذاشته اند. وقتى هم كار از كار منفصل مى شوند، باز سراغ همان شغل قبليشان مى روند.
يك وقت چندى پيش - دو سال قبل از اين - يكى از وزراى زمان ما، از وزارت كنار رفت . همان هفته ى بعدش ، عيالش را روى موتور گازى نشاند و با خودش به نماز جمعه آورد! يعنى شاءن اجتماعى او، اين است كه حتى يك پيكان ندارد كه زنش را در آن بنشاند و به نماز جمعه بياورد. اين ، چيز خيلى مهمى است .
در دستگاههاى ديگر دنيا، يك وزير، يا وزير است ، يا مطرود و معدوم . يك يك وزير، از يك خاندان اشرافى جدا مى گردد و مى آيد وزير مى شود. در گذشته ، در ايران هم همين طور بود. وزرا و رجال دوران پهلوى ، غالبا بازماندگان دوره ى قاجار بودند. رژيم عوض شده بود، اما اينها فرزندان همانها بودند. يعنى بازماندگان همان خاندانهاى دوران قاجار، در دوران پهلوى ، باز امور در دستشان بود.


30051311531226880279