رابطه ى با كسب معلومات را قطع نكنيد.
49932299639013682790
هر كسى كه در يك بخش يا گوشه اى ، مشغول تبليغ و كار است . رابطه ى خودش را با كسب معلومات قطع نكند. نگوييم كار داريم و نمى رسيم . من خودم اوايل انقلاب كه شد حدود دو سال رابطه ام با انقلاب قطع شد. با آن همه اشتغال كه ما داشتيم ، مگر فرجام داشت ؟ من شب ساعت 11 يا بيشتر، به خانه مى رفتم و كار، ساعت 6-5 صبح آغاز شده بود. تازه ، عده يى ملاقاتى در خانه هم داشتم . خانه ى ما هم دم دست بود. مى رفتم و مى ديدم عده اى از ارگانهاى مملكتى ، از نهادهاى انقلابى ، از بخشهاى مختلف ، از علماى شهرستانها و... در اتاق نشسته اند و كار دارند. اصلا مجال نبود. مدتهاى مديد مى گذشت كه من فرزندان خودم را نمى ديدم ؛ با اين كه در خانه خودمان بوديم وقتى موقع شب مى رفتم ، خواب بودند و صبح هم وقتى بيرون مى آمدم ، خواب بودند. روزهاى متمادى مى شد كه من بچه ها را نمى ديدم . اين ، وضع زندگى ما بود. ناگهان به خودم نهيب زدم و الان سه چهار سال است كه شروع به مطالعه كرده ام ... شروع مجدد به مطالعه بعد از اشتغال به رياست جمهورى است . الان من مطالعه هم مى كنم و به كارم هم مى رسم و مى بينم منافات با هم ندارند. مطالعه ى علمى - تاريخى هم دارم ، مطالعه ى تفننى هم مى كنم . (43)
49932299639013682790
ديديم كه نه ، اول مسخره كردن است .

49932299639013682790
ساليان متمادى ،... به صورت مستمر كار فرهنگى شده بود؛ براى اين كه روحانيون را از چشم مردم بيندازند و اين مزاحم را از سر راه خودشان دور كنند. مساءله ، يك برنامه ريزى كاملا حساب شده و دقيق بوده و هدفش هم اين بود، روحانيون - كه مانع پيشرفت سياستهاى خارجى و استعمارى اعمال شده به وسيله ى پهلوى بودند - از سر راه برداشته بشوند...
من فراموش نمى كنم ... از كلاس دوم ، سوم دبستان ، سر ما عمامه گذاشتند... از آن بچگى ، از جمله چيزهايى كه به عنوان يك عقده ، تا سالها در ما مانده بود اين بود كه بچه ها ما را مسخره مى كردند، عمامه را مسخره مى كردند بزرگ هم كه شده بوديم تا حدودى خيال مى كرديم كه حالا مسخره ها تمام شد؛ ولى بعد ديديم كه نه ، اول مسخره كردن است . با اين كه شهر ما، مشهد بود،... ببينيد چه قدر وحشيگرى مى خواهد كه يك آدم معمولى را - كه در كوچه و بازار رد مى شود - مسخره كنند. هيچ كس عليه هيچ كس ديگر اين كار را نمى كند؛ اما نسبت به روحانيون ، خيليها اين حق را براى خودشان قايل بودند... چون تبليغات شده بود.
(44)