سخت ترين ساعات عمر ما
49932299639013682790
آنچه كه در خصوص تعيين رهبر واقع شد و بار اين مسؤ وليت ، بر دوش ‍ بنده ى كوچك ضعيف حقير گذاشته شد؛ براى خود من حتى يك لحظه و يك آن از آنات گذشته ى زندگى ، متوقع و منتظر نبود. اگر كسى تصور كند كه در طول دوران مبارزه و بعدا در طول دوران انقلاب و مسؤ وليت رياست قوه ى اجرايى ، حتى يك لحظه در ذهن خودم خطور مى دادم كه اين مسؤ وليت به من متوجه خواهد شد؛ قطعا اشتباه كرده است . من ، هميشه خودم را نه فقط از اين منصب بسيار خطير و مهم ؛ بلكه حتى از مناصبى كه به مراتب پايين تر از منصب بوده است - مثل رياست جمهورى و ديگر مسؤ ولتيهايى كه در طول انقلاب داشتم - كوچكتر مى دانستم .
يك وقتى خدمت امام اين نكته را عرض كردم كه گاهى نام من در رديف بعضى از آقايان آورده مى شود؛ در حالى كه رديف آنها نيستم و من يك آدم كوچك و بسيار معمولى هستم . نه اين كه بخواهم تعارف كنم ، الان هم همان اعتقاد را دارم . بنابراين ، چنين معمايى اصلا متصور نبود.
البته در آن ساعات بسيار حساسى كه سخت ترين ساعات عمرمان را گذرانديم و خدا مى داند كه در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت ؛ برادرها از روى مسؤ وليت و احساس وظيفه ، با فشردگى تمام ، فكر و تلاش ‍ مى كردند كه چگونه قضايا را جمع و جور كنند. مكرر از من به عنوان عضو شوراى رهبرى اسم مى آوردند كه البته در ذهن خودم آن را رد مى كردم ؛ اگر چه به نحو يك احتمال برايم مطرح مى شد كه شايد واقعا اين مسؤ وليت را به من متوجه كنند.
در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشكيل مجلس خبرگان ، با تضرع و توجه و التماس ، به خداى متعال عرض كردم : پروردگارا تو كه مدبر و مقدر امور هستى ؛ چون ممكن است به عنوان عضوى از مجموعه ى شوراى رهبرى ، اين مسؤ وليت متوجه من شود؛ خواهش مى كنم اگر اين كار ممكن است اندكى براى دين و آخرت من زيان داشته باشد؛ طورى ترتيب كار را بده كه چنين وضعيتى پيش نيايد. واقعا از ته دل مى خواستم كه اين مسؤ وليت متوجه من نشود.
بالاخره در مجلس خبرگان ، بحثهايى پيش آمد و حرفهايى زده شد كه نهايتا به اين انتخاب منتهى شد. در همان مجلس كوشش و تلاش و استدلال كردم و بحث كردم تا اين كار انجام نگيرد؛ ولى انجام گرفت و اين مرحله گذشت .
من همين الان خودم را يك طلبه ى معمولى و بدون برجستگى و امتيازى خاص مى دانم ؛ نه فقط براى اين شغل با عظمت و مسؤ وليت بزرگ ، بلكه - همان طور كه صادقانه گفتم - براى مسؤ وليتهاى به مراتب كوچكتر از آن ، مثل رياست جمهورى و كارهاى ديگرى كه در طول اين ده سال داشتم . اما حالا كه اين بار را روى دوش من گذاشتند، با قوت خواهم گرفت ؛ آن چنان كه خداى متعال به پيامبرانش توصيه فرمود: خذها بقوه
(35)
براى اين مسؤ وليت ، از خدا استمداد كردم و باز هم استمداد مى كنم و هر لحظه و هر آن ، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم اين مسؤ وليت را در حد وسع خودم - كه تكليف هم بيش از وسع نيست - با قدرت و قوت و حفظ شاءن والاى اين مقام ، حفظ كنم و انجام بدهم . اين ، تكليف من است كه اميدوارم ان شاء الله مشمول لطف و ترحم الهى و دعاى ولى عصر (عج ) و مؤ منين صالح باشم . (36)