آقاى بهشتى فكر مى كرد بچه ها در مدارس ديگر آن چنان كه ما مى خواهيم
درست نمى شود. بنابراين براى رفتن به آن راهى كه بايد طى كنيم ، از مدرسه شروع كنيم و اين همان فكرى است كه آقاى بهشتى بعد از مراجعت از آلمان كه خيلى كارها مى توانست بكند، بناى آن را در برنامه ريزى كتاب هاى درسى وزارت آموزش و پرورش گذاشت . و لذا ايشان آن روز هم اين مدرسه را براى اين كه چهار تا بچه از چنگ چهار تا معلم ناياب نجات پيدا كنند درست نكرده بود بلكه يك حلقه از يك سلسله ى فكرى بود و بعد هم كار دوم را در سال 1340 يا 41 كرد كه ايشان در قم يك كلاسى تشكيل داد و از سى نفر دعوت كرد - يكى از آن سى نفر من بودم - كه برويم در آن كلاسهاى درسهاى جديد از جمله زبان و مقدارى ديگر از علوم را فرا بگيريم و از سى نفر من هم و آقاى رفسنجانى و مرحوم ربانى و شيرازى و آقاى مصباح يزدى و ديگران بوديم . در همان جلسه اول كه كلاس تشكيل شد خود ايشان شركت كردند و گفتند ما فكر مى كنيم آقايان احتياج دارند به اين كه حداقل يك زبان بيگانه يعنى زبان انگليسى را بدانند و ما اين را براى شما فراهم مى كنيم آقايان احتياج دارند به اين كه حداقل يك زبان بيگانه يعنى زبان انگليسى را بدانند و ما اين را براى شما فراهم مى كنيم و در كنارش هم يك ساعت ديگر مى گذاريم براى اين كه بعضى از مسائل علمى امروز را ياد بگيريد و ابتداى كار كتاب كريستن شاله (روش علمى ) را گذاشتند آنجا كه آقايان بخوانند به عنوان اين كه يك حركتى است براى حوزه علميه ، ما شركت كرديم ، من البته در اين
كلاس كم شركت كردم ، لكن بعضى از برادرهاى ما در همين كلاس انگليسى دان شدند و من چون كارم زياد بود و آن مقدار زبان و علومى كه در آنجا درس مى دادند را قبلا خوانده بودم و بلد بودم خيلى برايم جاذبه داشت كه ادامه دادند و خيلى بيشتر از آن كه بنده بلد بودم آن روز ياد گرفتند.
در اولين جلسه ى كلاس خود شهيد بهشتى مثل يك معلم انگليسى تدريس مى كردند و قرار بود خودشان درس بدهند. اما چون وقت نداشتند يك دبير ديگر را به جاى خودشان گذاشتند و همين كلاس با منضمشان همچنان ادامه داشت .
بعد از مدتى در سال 43 كه من آن وقت مشهد بودم ، جلسه اى درست كردند براى بحث در باب حكومت اسلامى ، يعنى آن روزى كه حتى هنوز مباحث ولايت فقيه هم از طرف امام به صورت فقهى و علمى مطرح نشده بود، ايشان يك كنفرانس عظيمى از صاحبنظران و طلاب و قضات ترتيب دادند و خودشان هم آن را هدايت مى كردند و بنا بود درباره ى مسائل حكومت اسلامى بحث كنند، عده اى هم مثل آقاى هاشمى و مصباح در آن جلسه بودند كه كار مى كردند و آقاى اى بهشتى آنها را هدايت مى كرد. و يادداشت هاى خيلى زيادى فراهم كردند، اما متاسفانه با رفتن ايشان به آلمان ، يك قدرى فشار دستگاه زياد شد و برادرها متفرق شدند كه كار ما هم متوقف ماند ولى به گمانم بعدها از يادداشت هاى او استفاده هاى بسيارى شد؛ يعنى آن وقتى كه ما مقدمات تشكيل حزب را فراهم مى كرديم ، با گفتار شهيد بهشتى و آن جلسه هاى قبل از تشكيل حزب كه متجاوز از يك سال ادامه داشت ، اشاره مى كرديم به آن يادداشت هاى كه آقاى بهشتى سال 43 يك چنين كار تحقيقاتى كرده بود مثل همه ى كارهاى بنيانى ديگر.
شهيد بهشتى يك خطى را تعقيب مى كرد كه از صفر شروع مى شد و بنا بود برسد به همه چيز، و در اين راه خيلى ها مبارزات سياسى مى كردند از جمله خود ماها بوديم كه زندان هم مى رفتيم . لكن آقاى بهشتى فعاليت هايى مبارزه اى از قبيل ماها نمى كرد كه بروند در فلان جا سخنرانى كنند و جمعيت تشكيل بدهند يا با گروههاى فعال ارتباط مخفى و فعال و موثر داشته باشند، يا بيفتند در گير زندان و از اين قبيل . اما اين خطى را كه ايشان تعقيب مى كرد، جايش خالى ماند و كارى بود كه مخصوص خود ايشان بود. من در بين دوستان ديگرمان كسى را سراغ ندارم كه مى توانست اين كار را انجام بدهد و چه بسيار خوب ايشان جايش را در اين مجموعه ى عظيم مبارزه ى نهضت حركت انقلابى مردم ما پيدا كرده بود.
شهيد بهشتى زودتر از همه شروع كرد و تا پايان ادامه داد و لذا آن كسى كه خيال مى كند آقاى بهشتى مبارز نبوده ، علتش اين است كه اين كارها را مقطعى و جدا از هم و بى ارتباط به روز و سمت گيرى آن مشاهده مى كند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)