49932299639013682790
خود را به روزمرگى سرگرم نمى كرد.
49932299639013682790
به طور كلى ايشان ساخته ى يك چيزهاى ديگرى غير از محيط بود از جمله خصوصياتش ، فكرش ، قدرت دركش و يك سرى خصلت هايى كه در او وجود داشت و خصلت هاى ذاتى اش به شمار مى آمد و خلاصه ى كلام اين كه آقاى بهشتى آدم با اراده اى بود كه هوشيارانه شخصيت خودش را كامل كرده بود و لذا من نمى توانم مشخص كنم كه طلبه ها چگونه حركت كنند تا مثل آقاى بهشتى بشوند. لكن بايد بگويم آن شرايطى را كه آقاى بهشتى آن روز در آن بسر مى برد، امروز وجود ندارد و خوشبختانه اين همان چيزى است كه امثال آقاى بهشتى مى خواستند باشد و حالا من فكر مى كنم اگر كسانى از طلاب واقعا از وضع كنونى جامعه و فضاى اجتماعى ما و ذهنيات سياسى حاكم بر جامعه خوب استفاده كنند، مى توانيم شخصيت هاى خيلى برجسته يا برجسته تر از آقاى بهشتى داشته باشيم . چون آقاى بهشتى در شرايطى كه اصلا مفهوم نبود، در سنگلاخ اين حركت را آغاز كرد .اما الان جاده آسفالته است و لذا خيلى طبيعى است كه كسانى بتوانند خودشان را آن چنان بسازند تا وجودى مثل آقاى بهشتى را خيلى بيشتر فراهم كنند. منتها آقاى بهشتى يك خصوصيات اخلاقى داشت كه به نظر من مهم بود و بايد به آن خصوصيات توجه بشود:
اولين خصوصيت بارز ايشان شجاعت بود از مهمترين چيزهايى كه آن روز در روحانيت و در حوزه علميه قم وجود داشت ، سنت هاى نادرست بود كه ايشان با آنها برخورد كرد و آن سنت هاى نادرست را شكست .البته سيت شكنى يك ارزش نيست تا بگويم فلانى يك سنت شكن است اما ارزش آن است كه انسان شجاعت برخورد با بدى ها و كجى ها را داشته باشد. اگر چه در ميان سنت ها باشد و آقاى بهشتى آن شجاعت لازم را داشت . والا خصلت سنت شكنى و روحيه ى سنت شكنى كه همه ى سنت ها را بايد شكست اين چيز خوبى نيست . لكن ايشان شجاعت برخورد داشت .
اما خصوصيت ديگر ايشان اين بود كه قيافه و هيات ايشان يعنى عمامه و محاسنش را اگر شما در آن وقت ببينيد با فضلايى كه آن روز در رديف ايشان بودند از لحاظ شكل ظاهرى و حتى با وضع خودش در اين اواخر خيلى فرق داشت ، مثلا در آن زمان محاسنش را با نمره چهار مى زد يعنى هيچ دگم و متحجر نبود. اگر لزوم يك كارى را تشخيص مى داد، آن روز اگر كسى ، آقاى بهشتى را در قم مى ديد و مى خواست فكر كند اين آقا چه شغلى از مشاغل روحانى را مى تواند بپذيرد، آن چيزى كه تا آخر هم به خاطرش خطور نمى كرد پيشنمازى بود؛ يعنى شغل پيشنمازى به آقاى بهشتى نمى آمد، در حالى كه مطمئنا اگر آقاى بهشتى لازم مى دانست بايد برود در يك مسجدى پيشنماز بشود، مى رفت همان كارهايى را كه بايستى در اجتماع انجام بدهد، آنجا انجام مى داد، كما اين كه بعدها خودشان در اينجا امام جماعت شدند.

kk33

از ديگر خصلت هاى مهم آقاى بهشتى اين بود كه خود را به روزمرگى سرگرم نمى كرد و اين خصوصيات آدم هاى بزرگ دنيا است كه سرگرم كارهاى روزمره نشوند چون روزمرگى آدم هاى بزرگ را كوچك مى كند و آقاى بهشتى خيلى مشكل بود كار روزمرگى بكند. گرچه اوايل انقلاب از بس ‍ حوادث زياد بود همه ى ماها به روزمرگى افتاديم و به اين فكر بوديم كه امروز را چگونه پيش ببريم . اما آقاى بهشتى طبيعتا اين چنين آدمى بود. وقتى دستگاه قضايى را تحويل گرفتند بعد از مدتى من از ايشان پرسيدم بالاخره دستگاه قضايى چه شد؟ ايشان وقتى شرح چگونگى به حركت در آوردن دستگاه قضايى را داد، ديدم باز همان فكر و احساس مختص خودش ‍ را دارد و به اين فكر نيست كه وقتى گفتند آقاى بهشتى به شوراى عالى قضايى آمده است ، مثلا كارى بكند كه اگر دو هفته ديگر كسى بيايد در دادگسترى آنجا يك نشانى را از آقاى بهشتى ببيند. ابدا اين طور نبود بلكه سرگرم ريختن يك طرحى بود كه در آينده حركتى را به وجود بياورد تا مثلا پنج سال ديگر يك دادگسترى اسلامى داشته باشيم ، و اين خصوصيت در همه ى كارهاى ايشان ملاحظه مى شد.
بنابراين الان هم اگر طلبه ها، چهره ها، شخصيت ها و عناصر سياسى بخواهند موفقيت هاى آن شهيد عزيز را كه ما مكرر در زندگى اش مشاهده كرديم داشته باشند بايد يك مقدار آن خصوصياتى را كه در ايشان بود كسب كنند و نصب العين خودشان قرار دهند. و به مسائل آن چنان كه ايشان مى نگريستند نگاه كنند و آينده نگر و دورنگر باشند، همچنان كه ايشان در همه ى مسائل دورنگر و آينده نگر بودند.
(59)