صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 68

موضوع: *^*خاطرات و حكايتها - جلد دوم *^*

  1. #41
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    به پاداش آن گل ، پيشانى شما را مى بوسم
    49932299639013682790
    س : با سلام خدمت حضرتعالى ، و تشكر از اين كه وقتتان را در اختيار ما نمايندگان نسل جوان قرار داديد . جناب آقاى آيت الله خامنه اى با توجه به اين كه جامعه ى ما يك جامعه ى جوان است و اين طور كه به نظر مى رسد، خوشبختانه تفريح اول جوانانمان ، در حال حاضر ورزش كردن يا تعقيب كردن امر ورزش به طور جدى است ، و چون جوانان ما به هر حال دوست دارند با ابعاد شخصيتى رهبرشان بيشتر آشنا بشوند، سئوال من اين است كه آيا شما در برنامه هاى روزانه ى خودتان فرصت مى كنيد كه به تماشاى برنامه هاى ورزشى تلويزيون بپردازيد؟ سئوال ديگر اينكه - حالا چون آقاى استيلى هم در اين جا حضور دارند - به هر حال همه دوست دارند بدانند كه وقتى آقاى استيلى آن گل قشنگ را وارد دروازه ى تيم آمريكا كرد، شما چه احساسى داشتيد، و چه شد كه بعد از آن بازى ، آن پيام را انشاء كرديد؟
    رهبر انقلاب : ايشان كه بعدا پيش من آمد، گفتم به پاداش آن گل ، پيشانى شما را مى بوسم و بوسيدم . متاءسفانه من خيلى فرصت نمى كنم برنامه هاى
    ورزشى تلويزيون را تماشا كنم خيلى بندرت اتفاق مى افتد. از طرفى هم چون بيشتر ورزشهايى كه پخش مى شود، فوتبال است من هم در فوتبال هيچ سر رشته اى ندارم و در جوانى هم فوتبال بازى نمى كردم ، واليبال بازى مى كردم . در عين حال آن شبى كه بازى ايران و آمريكا بود، من آن بازى را نگاه كردم . البته حقيقتش اين است كه آن شب هم نمى خواستم نگاه كنم ، چون دير وقت بود و وقت خواب من بود، ليكن همين طور كه نشسته بودم ، تلويزيون را روشن كردم و ناگهان با گل ايشان مواجه شديم و ديگر خواب از سرم رفت و نشستم تا آخر بازى را تماشا كردم اما علت اين كه من آن پيام را خواب از سرم رفت و نشستم تا آخر بازى را تماشا كردم اما علت اين كه من آن پيام را دادم . اين آقايان وقتى كه پيش من آمدند، مفصل با آنها صحبت كردم ، كه البته گزارش آن ديدار پخش نشد و مردم از محتواى ملاقاتى كه با اين جوانان داشتم ، مطلع نشدند، اما حالا من چند جمله اش را به شما مى گويم ، قبل از ديدار - شايد چند هفته ، و يا يك ماه و يا بيشتر - رسانه هاى وابسته به امپراطورى رسانه يى خبرى روى اين بازى تبليغ مى كردند كه اين بازى ، بازى سياسى است با اين كه همه مى گويند فوتبال و ورزش ، سياسى نيست ، اما در آن موقع همه خيلى تبليغ مى كردند كه اين يك بازى سياسى است از اين كار دو هدف مورد نظرشان بود: يكى مساله تعمل ايرانى ، آمريكايى در اين بازى بود - من نمى دانم شماها چقدر مطلع بوديد، ولى ما كه در جريان خبرهاى خارجى و گفتارهاى راديوهاى گوناگون دنيا قرار مى گيريم ، مى ديديم از اين مساءله پر است - و دوم اين كه پيش ‍ بينى هاى عمده ، بخصوص از طرف خود آمريكاييها، ولو صريحا هم اظهار نمى كردند، ولى از بياناتشان معلوم بود، اين بود كه ايران گل خواهد زد و در يك موقعيت ويژه رئيس جمهور آمريكا هم مى آمد و از موضع اقتدار و بزرگ منشى و بزرگوارى يك پيام هم مى داد كه بله ، حالا گل را به شما زديم ، اما بالاخره بياييد دست دوستى به هم بدهيم بنا بود آن شب پيام رئيس ‍ جمهور آمريكا از تلويزيون سراسرى پخش شود . اين گل و بعد دنباله بازى كه بچه هاى عزيزمان ادامه دادند، قضايا را صد و هشتاد درجه تغيير جهت داد و حقيقتا مظهرى شد از وضعيت ملت ايران در مقابل آمريكا اين كه من در آن پيام گفتم مظهر است
    (45)نمى خواستم بگويم كه اين آقا به خاطر جنبه ى سياسى گل زده ، نه ايشان بازى فوتبال مى كند، ماهر است ، با تكنيك آشناست ، از حريفش قويتر است و گل را زده است . هر كسى هم جاى ايشان بود، اين گل را مى زد، هر كسى هم جاى او بود آن گل را مى خورد . بنابراين بحث اين نبود كه اين گل به خاطر مساله ى سياسى زده شده ، اما اين گل هويت سياسى را كه در دنيا به اين بازى داده بودند، بكلى به عكس ‍ خواست آنها عوض كرد و من از اين موقعيت حداكثر استفاده را كردم . البته آنها خيلى عصبانى شدند و بعد هم همان عناصر امپراطورى خبرى دنيا گفتند كه فلانى فوتبال را سياسى كرد نگفتند كه ما چند هفته است كه داريم خودمان اين بازى را سياسى مى كنيم (46)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #42
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    آزادى اسلامى ، آزادى غربى و تفاوتهاى اساسى آنها
    49932299639013682790
    در تاريخ 12/6/77 مقام معظم رهبرى در ديدار از دانشگاه تربيت مدرس ، ضمن پاسخگويى به سئوالات دانش آموختگان آن دانشگاه ، بيانات مهم و روشنگرى در زمينه آزادى و نگرش اسلام به اين مقوله و نحوه ى عملكرد مطبوعات در اين زمينه ايراد فرمودند كه به خاطر اهميت موضوع و شناختى كه در آن نسبت به تاريخ حاضر وجود دارد به درج آن اقدام مى كنيم .
    دو نكته رد باب مساءله آزادى مطرح است . امروز بحث آزادى در مطبوعات كشور و در بين افراد صاحب نظر، بحث رايجى است ؛ اين پديده مباركى است . اين كه مباحث اصولى و اساسى انقلاب مورد تبادل نظر قرار بگيرد و كسانى وادار بشوند درباره ى آنها فكر كنند و بگويند، چيزى است كه هميشه انتظار آن را داشته ايم ؛ و كم و بيش درباره ى مقولات مختلف هم بوده است . امروز هم اين مساءله مطرح است ، بنده هم كم و بيش آنچه كه مى نويسند و مى گويند، استفاده مى كنم . آراء هم متضارب است ؛ يعنى همه دريك جهت نمى نويسند . نظرات متخالفى هست ؛ در هر دو طرف تخالف هم حرفهاى درست و حق مشاهده مى شود؛ ادامه ى اين بحثها هم خوب است . اى كاش صاحبنظران ما براى طرح بحثهاى اصولى در مطبوعات برانگيخته شوند؛ مطبوعات را از حالت كم محتوا خارج كنند و به بحثهاى تاءمل برانگيز و ارشاد كننده براى مردم بكشانند. هميشه ما توصيه مى كنيم كه فرهنگ انقلاب را تعميق كنيد . عمق بخشيدن لازمه اش همين بحثهاست .

    49932299639013682790


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #43
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    نتيجه تلخ تفكر تقليدى از غرب در باب آزادى
    49932299639013682790
    يكى از : دو نكته اى كه مى خواهم عرض بكنم ، اين است كه در باب مفهوم آزادى ما بايد استقلال را - كه شعار ديگر ماست - به كار بگيريم ؛ يعنى مستقل فكر كنيم ؛ تقليدى و تبعى فكر نكنيم . اگر در اين مساءله كه پايه ى بسيارى از مسايل و پيشرفتهاى ماست ، بنا شد از ديگران تقليد بكنيم و چشمهايمان را فقط بر روى دريچه يى كه تفكرات غربى را به ما مى دهد، باز كنيم ، خطاى بزرگى مرتكب شده ايم و نتيجه ى تلخى در اختيار خواهد بود .
    من ابتدائا عرض بكنم كه مساءله آزادى يكى از مقولاتى است كه در قرآن كريم و در كلمات ائمه عليه السلام به طور مؤ كد و مكرر روى آن تاءكيد شده است البته تعبيرى كه در اين جا از آزادى مى كنيم ، مرادمان آزادى مطلق دعوت بكند، مرادمان ، آزادى معنوى هم كه در اسلام و بخصوص در سطوح راقى معارف اسلامى هست ، نيست ؛ آن محل بحث ما نيست . آزادى معنوى چيزى است كه همه ى كسانى كه معتقد به معنوياتند، آن را قبول دارند، محل رد و قبول نيست . منظور از آزادى كه در اين جا بحث مى كنيم ، آزادى اجتماعى است ؛ آزادى به يك حق انسانى براى انديشيدن ، گفتن ، انتخاب كردن و از اين قبيل ، همين مقوله ، در كتاب و سنت مورد تجليل ، قرار گرفته است . آيه شريفه 157 سوره ى اعراف مى فرمايد: الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التوريه و الانجيل ياءمرهم بالمعروف و ينها هم عن المنكر و يحل لهم الطيباب و يحرم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم خداوند يكى از خصوصيات پيامبر را اين قرار مى دهد كه غل و زنجيرها را از گردن انسانها برمى دارد اصر را يعنى تعهدات تحميلى بر انسانها را از آنها مى گيرد؛ مفهوم خيلى عجيب و وسيعى است . اگر وضع جوامع دينى و غير دينى در آن دوره را در نظر داشته باشيد، مى دانيد كه اين اصر - اين تعهدات و پيمانهاى تحميلى بر انسانها - شامل بسيارى از عقايد باطل و خرافى ، و بسيارى از قيود اجتماعى غلطى كه دستهاى استبداد يا تحريف يا تحميق بر مردم تحميل كرده بود، مى شود،اغلال هم كه غل و زنجيرهاست معلوم است . اين آقاى جرج جرداق نويسنده ى كتاب نامدار صوت العداله كه درباره ى اميرالمومنين است - بين دو جمله اى كه يكى اميرالمومنين (عليه الصلاة و السلام ) صادر شده است ، يكى هم از جناب عمر - - خليفه دوم - مقايسه اى مى كند . يك وقت چند نفر از استانداران يا ولات زمان جناب عمر پيش ايشان آمده بودند، و چون گزارشى عليه آنها آمده بود، خليفه را خشمگين كرده بود، خليفه خطاب به آنها جمله ى ماندگارى گفته است : استعبد الناس و قد خلقهم الله احرارا مردم را به بردگى گرفته ايد؛ در حالى كه خدا مردم را آزاد آفريده است ؟ جمله ديگرى اميرالمومنين فرموده است كه در نهج البلاغه آمده است ، و آن اين است : لا تكن عبد غيرك و قد خلقك الله حرا بنده ى غير خودت مباش ؛ خدا تو را آزاد آفريده است . جرج جرداق بين اين دو جمله مقايسه مى كند و مى گويد جمله اى اميرالمومنين به مراتب برتر از جمله ى عمر است ؛ زيرا عمر به كسانى اين خطاب را مى كرد كه آزادى و حريت ، در دست آنها هيچ تضمينى نداشت ، چون خود آنها كسانى بودند كه عمر مى گفت : استعبد تم الناس مردم را به بردگى گرفته ايد؛ حالا به آنها آزادى بدهيد.
    اين يك طور حرف زدن است ؛ يك طور آن است كه اميرالمومنين به خود آن مردم خطاب مى كند و در حقيقت ضمانت اجرا را در خود كلام مى آورد: لا تكن عبد غيرك و قد خلقك الله حرا بنده ى غير خودت مباش ، خدا تو را آزاد آفريده است .
    در اين هر دو كلام ، دو خصوصيت براى آزادى هست - كه البته كلام اميرالمومنين ، اين برجستگى و امتياز را دارد كه ضمانت اجرايى هم دارد - يكى از آن دو خصوصيت ، همين است كه حريت جزو فطرت انسانى است ؛ و قد خلقك الله حرا كه من حالا در مقايسه ى بين تفكر اسلامى و تفكر غربى ، اشاره اى به آن مى كنم .
    البته امروز من نمى خواهم اين بحث را تفصيلا مطرح كنم ، اگر خدا توفيق داد، در جايى انشاء الله راجع به بحث آزادى و مقوله آزادى ، حرفهاى زيادى هست كه بايد گفته بشود و خواهم گفت : امروز همين دو نكته را مى خواهم عرض بكنم ، كه يكى از آن دو، همين مستقل انديشيدن در باب آزادى است .
    پس ببينيد آزادى اجتماعى به همين معنايى كه امروز در فرهنگ سياسى دنيا ترجمه مى شود، يك چنين ريشه اى قرآنى دارد . هيچ لزومى ندارد كه ما به ليبراليسم قرن هيجده اروپا مراجعه كنيم و دنبال اين باشيم كه كانت و جان استوارت ميل و ديگران چه گفته اند؛ ما خودمان حرف و منطق داريم . خواهم گفت كه آن حرفها به دلايلى نمى تواند براى ما راهگشا باشد .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #44
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    49932299639013682790
    دو گروه مخالف با مفهوم اسلامى آزادى
    49932299639013682790
    مقوله آزادى را اسلامى بدانيد . البته به نظر من ، دو گروه هستند كه بر ضد اسلامى كردن و بومى كردن و خودى كردن مقوله ى آزادى باهم همكارى مى كنند: يك گروه ، كسانى هستند كه در كلماتشان ، مرتب از گفته هاى فلاسفه ى دو، سه قرن اخير غربى ، براى مساءله آزادى شاهد مى آورند؛ فلان كس اين طور گفته است ، فلان كس آن طور گفته است . البته اينها نجيبها هستند كه اسم اين فلاسفه را مى آورند؛ اما بعضى فيلسوف نماهاى مطبوعاتى هم هستند كه حرف جان استوارت ميل و حرف فلان فيلسوف فرانسوى يا آلمانى يا آمريكايى را مى آورند، ولى اسمش را نمى آورند؛ به نام خودشان مى گويند اينها هم تقلب مى كنند، ليكن باز هم به اين كه اين فكر به وجود بيايد كه تفكر آزادى و مفهوم آزادى اجتماعى ، يك فكر غربى و يك هديه از سوى غرب براى ماست ، كمك مى كنند
    يك دسته ى ديگر هم كه به اينها ندانسته كمك مى كنند، كسانى هستند كه تا مفهوم آزادى مطرح مى شود، فورا مرعوب مى شوند، احساس وحشت مى كنند و فرياد مى كشند كه آقا دين از دست رفت نه ، دين بزرگترين پيام آور آزادى است ؛ چرا دين از دست برود؟ آزادى درست و معقول ، مهمترين هديه ى دين به يك ملت و به يك جامعه است . به بركت آزادى است كه انديشه ها رشد پيدا مى كند و استعدادها شكوفا مى شود . استبداد، ضد استعداد است . هر جا استبداد باشد، شكوفايى استعداد نيست . اسلام ، شكوفايى انسانها را مى خواهد . منابع عظيم انسانى بايستى مثل منابع طبيعى استخراج بشوند، تا بتوانند دنيا را آباد كنند . بدون آزادى مگر ممكن است ؟ با امر و نهى مگر ممكن است ؟ بنابراين ، اين فكر هم غلط است كه كسانى اين طورى فكر كنند . اين دو دسته غربگرايان و احتياطكنان - اين طورى اسمشان را بگذاريم - در واقع بدون اينكه خودشان بدانند، با همدستى مى كنند، تا مفهوم آزادى را كاملا از حوزه ى اسلامى خارج كنند؛ در حالى كه چنين چيزى نيست و مفهوم آزادى يك مفهوم اسلامى است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #45
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    49932299639013682790
    دهها تفسير از ليبراليسم به سفارش آمريكا
    49932299639013682790
    من در اينجا نكته اى را عرض بكنم در اسلام براى همين آزادى اى كه ذكر شد آزادى اجتماعى - امتياز بيشترى قايل شده اند، تا در مكاتب غربى البته تفاسير ليبراليسم خيلى متعدد است يعنى از وقتى كه بعد از رنسانس ، تفكر ليبراليسم در فرانسه و اروپا و بعد در همه جاى دنيا رشد پيدا كرد و بعد هم به انقلاب فرانسه منتهى شد و بعد هم به شكل تحريف شده اى رشد پيدا كرد و بعد هم به انقلاب فرانسه منتهى شد و بعد هم به شكل تحريف شده اى در جنگهاى استقلال آمريكا به كار گرفته شد و آن منشور آمريكايى بوجود آمد - كه حالا همه اين بحث ها فرصتهاى بيشترى را براى گفتن مى طلبد - تا حالا دهها تفسير از ليبراليسم ارايه شده است ؛ بخصوص در اين اواخر، اين اواخر، نظريه پردازان و به اصطلاح ايدئولوگهاى آمريكايى يا پيشكرده ى آمريكا، مرتب دارند در اين زمينه قلم مى زنند.
    اين را هم به شما بگويم كه خيلى از اين متفكرانى كه حتى آمريكايى نيستند، به سفارش دستگاههاى آمريكايى ، در همين زمينه بخصوص ‍ ليبراليزم مطلب مى نويسند كتابهايشان ممكن استدر اتريش يا آلمان يا فرانسه نوشته شده باشد، اما در نيويورك چاپ مى شود سفارش سفارش ‍ آمريكايى است ؛ منشاء هم اهداف آمريكايى است كه خود اين هم داستان مفصلى است . ليكن سر جمع همه ى اين حرفها، با وجود همه ى اين تفاسير گوناگون كه وجود دارد، ديدگاه اسلامى يك ديدگاه راقى است .
    آنها براى اينكه براى آزادى فلسفه اى ارائه بدهند، دچار مشكلند . فلسفه ى آزداى چيست ؟ چرا بايد بشر آزاد باشد؟ لازم است استدلال و ريشه ى فلسفى داشته باشد . حرفهاى گوناگونى زده شده است : فايده ، خير جمعى ، لذت جمعى ، لذت فردى و حداكثر - حقى از حقوق مدنى ، همه ى اينها هم قابل خدشه است ؛ خود آنها هم خدشه كرده اند.
    اگر به اين نوشتجاتى كه در زمينه ى مقوله ليبراليسم در همين سالهاى اخير منتشر شده ، نگاه كنيد، خواهيد ديد كه چه قدر حرفهاى وقتگير و بى ثمر و بى فايده و شبيه مباحثات قرون وسطى را در مقوله آزادى گفته اند . اين يكى حرفى زده است . آن يكى جواب داده است ؛ دوباره جواب او را پاسخ داده است واقعا براى روشنفكران جهان سوم سرگرمى اى است يكى طرفدار اين نظريه بشود، يكى طرفدار آن نظريه بشود؛ يكى استدلال اين را قبول كند، يكى حاشيه اى به استدلال آن بزند؛ يكى نظريه را به نام خودش به ديگرى بدهد .
    حداكثر اين است كه منشا و فلسفه ى آزادى ، يك حق انسانى است . اسلام - همان طور كه در آن حديث ملاحظه كرديد - آزادى را امر فطرى انسان مى داند. بله ، يك حق است ، اما حق است ، اما حقى برتر از ساير حقوق ، مثل حق حيات ، حق زندگى كردن ، همچنان كه حق زندگى كردن را نمى شود در رديف حق مسكن و حق انتخاب و ... گذاشت - برتر از اين حرفهاست ، زمينه همه ى اينهاست - آزادى هم همين طور است . اين نظر اسلام است .
    البته استثناهايى هم وجود دارد . اين حق را در مواردى مى توان سلب كرد مثل حق حيات ، يك نفر كسى را مى كشد، قصاصش مى كنند . يك نفر فساد مى كند، قصاصش مى كنند، . در مقوله ى حق آزادى هم اين طورى است ؛ منتها اين استثناء است . اين ، ديدگاه اسلام است بنابراين ، اين فكر غلط است كه تصور كنيد تفكر آزادى اجتماعى ، تفكرى است كه غرب به ما هديه كرده است ؛ هر وقت هم خواستيم حرف شيرين و جالبى در اين زمينه بزنيم ، حتما كتاب فلان كس را آدرس بدهيم ؛ نام فلان كس را كه در غرب نشسته براى خودش فكر كرده و نوشته ، ذكر كنيم ؛ نه ، بايد مستقل فكر كرد؛ بايد به منابع خودى و به منابع اسلامى مراجعه كرد . انسان از تفكرات ديگران ، براى تشريح ذهن و يافتن نقطه هاى روشن استفاده مى كند، نه براى تقليد كردن . اگر پاى تقليد به ميان آمد، ضرر بزرگ خواهد بود.

    49932299639013682790


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #46
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    49932299639013682790
    تفاوتهاى عمده ى آزادى در منطق اسلام و غرب
    49932299639013682790
    من آنچه كه امروز در اين پيكار فكرى و مطبوعاتى - كه عرض كردم پديده ى مباركى هم هست - مشاهده مى كنم ، اين است كه خيلى ها به اين اصل توجه نمى كنند.
    در اينجا من دو، سه تفاوت عمده ى آزادى در منطق اسلام را با آزادى در منطق غرب بيان مى كنم البته عرض كردم ليبراليسم ، سر جمع همه ى نظريه ها و گرايشهاى گوناگونى است كه در اين مكتب وجود دارد و ممكن است بعضى از اين نظريه ها و گرايشها، در بعضى زمينه ها با بعضى ديگر مقدارى اختلاف داشته باشد؛ اما مجموعش اينهاست .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #47
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    49932299639013682790
    در اسلام آزادى ريشه الهى دارد
    49932299639013682790
    در مكتب غربى ليبراليسم ، آزادى انسان ، منهاى حقيقتى به نام دينى خداست ؛ لذا ريشه ى زادى را هرگز خدادادگى نمى دانند؛ هيچكدام نمى گويند كه آزادى را خدا به انسان داده است ؛ دنبال يك منشا و ريشه ى فلسفى برايش هستند، كه عرض كردم . ريشه هايى هم ذكر كرده اند و تفسيرهاى گوناگونى در اين زمينه دارند . در اسلام ، آزادى ريشه الهى دارد؛ خود اين يك تفاوت اساسى است و منشا بسيارى از تفاوتهاى ديگر مى شود. بنابراين منطق اسلام ، حركت عليه آزادى ، حركت عليه يك

    kk19

    پديده ى الهى است ؛ يعنى در طرف مقابل ، يك تكليف دينى به وجود مى آورد؛ اما در غرب چنين چيزى نيست . يعنى مبارزات اجتماعى كه در دنيا براى آزادى انجام مى گيرد، بنابر تفكر ليبراليسم غربى ، هيچ منطقى ندارد . مثلا يكى از حرفهايى كه زده مى شود، خير همگانى يا خير اكثريت است ؛ اين ريشه ى آزادى اجتماعى است . چرا من بايد بروم براى خير اكثريت كشته بشوم و از بين بروم ؟ اين بى منطقى است . البته هيجانهاى موسمى و آنى ، خيلى را به ميدانهاى جنگ مى كشاند؛ اما هر گاه هر كدام از آن مبارزانى كه در زير لواى اين تفكرات مبارزه اى انجام گرفته باشد - به مجرد اين كه از هيجان ميدان مبارزه خارج بشوند، شك خواهند كرد؛ چرا من بروم كشته بشوم ؟
    در تفكر اسلامى ، اين طورى نيست .مبارزه براى آزادى ، يك تكليف است ؛ چون مبارزه براى يك امر الهى است . همچنان كه اگر شما مى بينيد جان كسى را دارند سلب مى كنند، موظفيد برويد به او كمك كنيد؛ يك وظيفه دينى است كه اگر نكرديد گناه كرده ايد، در زمينه ى آزادى هم همين طور است ؛ بايد برويد، يك تكليف است .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #48
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    آزادى در اسلام با ارزشها محدود مى شود
    49932299639013682790
    بر اين تفاوت اساسى ، باز تفاوتهاى ديگرى مترتب مى شود؛ يكى اين است كه در ليبراليسم غربى چون حقيقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است ، لذا آزادى نامحدود است چرا؟ چون شما كه به يك سلسله ارزشهاى اخلاقى معتقديد، حق نداريد كسى را كه به اين ارزشها تعرض مى كند، ملامت كنيد، چون او ممكن است به اين ارزشها معتقد نباشد بنابراين هيچ حدى براى آزادى وجود ندارد؛ يعنى از لحاظ معنوى و اخلاقى ، هيچ حدى وجود ندارد، منطقا آزادى نامحدود است . چرا چون حقيقت ثابتى وجود ندارد؛ چون به نظر آنها، حقيقت و ارزشهاى اخلاقى نسبى است .
    آزادى در اسلام اين طورى نيست . در اسلام ، ارزشهاى مسلم و ثابتى وجود دارد؛ حقيقتى وجود دارد . حركت در سمت آن حقيقت است كه ارزش و ارزش آفرين و كمال است . بنابراين ، آزادى با اين ارزشها محدود مى شود. اين كه اين ارزشها را چگونه بايد فهميد و به دست آورد، مقوله ديگرى است ممكن است كسانى راههاى غلطى را در فهم اين ارزشها بروند، ممكن است كسانى راههاى درستى را بروند؛ آن خارج از اين بحث است . به هر حال ، آزادى محدود به حقيقت و محدود به ارزشهاست .
    همين آزادى اجتماعى كه اين قدر در اسلام ارزش دارد، اگر در خدمت ضايع كردن فراورده هاى ارزشمند معنوى يا مادى يك ملت به كار گرفته بشود، مضر است ؛ درست مثل حيات خود يك انسان . من قتل نفسا بغير نفس او فسادا فى الارض فكانما قتل الناس جميعا (47) در منطق قرآن ، كشتن يك انسان ، مثل كشتن همه ى انسانيت است ؛ اين مفهوم خيلى عجيبى است . كسى كه دست به قتل يك انسان دراز مى كند مثل اين است كه همه ى انسانيت را كشته است ؛ چون تعرض به حريم انسانيت است ليكن استثناء آن اين است . بغير نفس او فساد فى الارض ؛ مگر اين كه آن كسى كه مورد اين تعرض قرار مى گيرد، خود او به جان كسى تعرض كرده باشد. يا فسادى ايجاد كرده باشد . ببينيد، ارزشها و حقايق ثابت و مسلم ، اين آزادى را محدود مى كند، همچنان كه حق حيات را محدود مى كند .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #49
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    49932299639013682790
    حد آزادى در غرب فقط منافع مادى است نه مرزهاى اخلاقى
    49932299639013682790
    تفاوت ديگر اين است كه در غرب ، حد آزادى را منافع مادى تشكيل مى دهد. ابتدا براى آزاديهاى اجتماعى و فردى ، محدوديتهايى را معين كردند؛ اين يكى از آنهاست . آن وقتى كه منافع مادى به خطر بيفتد، آزادى را محدود مى كنند. منافع مادى ، مثل عظمت اين كشورها و سلطه ى علمى اين كشور و سلطه ى علمى اين كشورها. تعليم و تربيت ، يكى از مقولاتى است كه آزادى در آن ، جزو مسلمترين حقوق انسانهاست . انسانها حق دارند ياد بگيرند؛ اما همين آزادى ، در دانشگاههاى بزرگ دنياى غربى محدود مى شود دانش و تكنولوژى به كشورهاى معينى ممنوع است چرا؟ چون اگر اين دانش و اين علم انتقال داده شد، از انحصار اين قدرت خارج شده است و اين قدرت مادى و اين سلطه ، به حال خود باقى نخواهد ماند. آزادى مرز پيدا مى كند؛ يعنى استاد حق ندارد كه فرضا به شاگرد كشور جهان سومى - شاگرد ايرانى ، يا دانش پژوه چينى - فلان راز علمى زا بياموزد
    آزادى انتقال اطلاعات و اخبار هم اين گونه است . امروز همه ى جنجال دنيا، براى آزادى اطلاعات و اخبار است ؛ بگذاريد مردم با خبر بشوند؛ بگذاريد مردم بدانند. ترويج آزادى در غرب ، يكى از مصاديق و مصراعهاى بلندش اين است ؛ اما در حمله ى آمريكا به عراق - در زمان رياست جمهورى بوش - براى مدت يك هفته يا بيشتر، رسما همه ى اطلاعات سانسور شد؛ افتخار هم كردند و گفتند كه هيچ خبرنگارى حق ندارد يك عكس يا يك خبر از حمله ى آمريكا به عراق منتقل و منتشر كند. همه

    kk20

    مى دانستند كه حمله شده ؛ خود آمريكاييها هم خبر دادند؛ اما از جزئيات آن هيچ كس مطلع نبود؛ چون مدعى بودند كه اين كار، امنيت نظامى را به خطر مى اندازد پس ، امنيت نظامى ، حق آزادى را محدود كرد؛ يعنى يك مرز مادى و يك ديوار مادى . استحكام پايه هاى اين حكومت هم ، مرز ديگر است . چند سال قبل از اين - حدود چهار، پنج سال پيش - در آمريكا گروهى پيدا شدند، كه خبرش هم همه ى كسانى كه اهل روزنامه اند، خوانده اند. البته بنده همان وقت تفاصيل بيشترى را از آن اطلاع پيدا كردم ؛ ليكن همه در روزنامه هاى ما هم نوشتند و گفتند. گروهى پيدا شدند كه اينها با گرايش مذهبى خاصى عليه حكومت فعلى آمريكا - زمان همين آقاى كلينتون - اقدام كردند. عليه آنها مقدارى كارهاى امنيتى و انتظامى شد؛ اما فايده اى نبخشيد. خانه اى را كه آنها در آن جمع شده بودند، محاصره كردند و آتش زدند؛ كه حدود هشتاد نفر در آتش سوختند عكسهايش را هم منتشر كردند و همه دنيا هم ديدند. در ميان اين هشتاد نفر، زن هم بود، كودك هم بود، شايد يك نفرشان هم نظامى نبود. ببينيد آزادى زنده ماندن ، آزادى عقيده ، آزادى مبارزه سياسى ، به اين حد محدود مى شود. بنابراين آزادى در دنياى مادى هم حدود و مرزهايى دارد؛ منتها اين مرزها، مرزهاى مادى است .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #50
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    kk21

    ارزشهاى اخلاقى در آن جا، هيچ مانعى براى آزادى نيستند. مثلا نهضت همجنس بازى در امريكا يكى از نهضتهاى رايج است ؛ افتخار هم مى كنند؛ در خيابانها تظاهرات هم راه مى اندازند؛ در مجله ها عكسهايشان را هم چاپ مى كنند؛ با افتخار هم ذكر مى كنند كه فلان تاجر و فلان رجل سياسى جزو اين گروه است ؛ هيچ كس هم خجالت نمى كشد و انكار نمى كند بالاتر از اين بعضى از مطبوعات و روزنامه ها واقع مى شوند، كه ايشان با نهضت همجنس بازى مخالف است يعنى ارزش اخلاقى ، مطلقا حد و مرزى براى آزادى معنى نمى كند.
    مثال ديگر، در كشورهاى اروپايى است . مثلا آزادى بيان را، تبليغات و به نفع فاشيسم محدود مى كند، - كه امر مارى و حكومتى است ؛ اما تبليغات عريانگرى - كه آن هم يك حركتى است - محدود نمى كند يعنى مرزهاى آزادى در ليبراليسم غربى ، با آن فلسفه و ريشه فلسفى و با آن نگرش ، مرزهاى مادى است مرزهاى اخلاقى نيست ؛ اما در اسلام ، مرزهاى اخلاقى وجود دارد. در اسلام ، آزادى ، علاوه بر آن حدود مادى ؛ مرزهاى معنوى هم دارد. البته بله كسى عليه منافع كشور و عليه سود كشور اقدامى بكند، آزاديش محدود مى شود - اين منطقى است - اما مرزهاى معنوى هم وجود دارد.
    اگر كسى عقيده ى گمراه دارد، عيبى ندارد. وقتى مى گوييم عيبى ندارد، يعنى پيش خدا و پيش انسانهاى مؤ من عيب دارد؛ ليكن حكومت هيچ وظيفه اى در قبال او ندارد و جامعه ى مسلمان ، يهودى و مسيحى و بقيه ى اديان گوناگون هستند؛ الان در كشور ما هم هستند؛ در زمان صدر اسلام هم بودند؛ هيچ مانعى هم ندارد؛ اما اگر قرار باشد آن كسى كه عقيده ى فاسد دارد، به جان ذهن و دل افرادى كه قدرت دفاع ندارند، بيفتد و بخواهد آنها را هم گمراه كند، اين براى آدم يك مرز است ؛ اين جا آزادى محدود مى شود، از نظر اسلام اين گونه است . يا مثلا بخواهند اشاعه ى فساد بكنند، بخواهند فساد سياسى و فساد جنسى و فساد فكرى به وجود بياورند؛ يا همين فيلسوف نماهايى كه در گوشه و كنار هستند، بخواهند درباره ى اين تحصيلات عاليه براى جوانان خوب نيست ، مقاله بنويسند؛ بنا كنند عيوبش را ذكر كردن ؛ البته به احتمال قوى ، در صدى نود اثر نخواهد كرد؛ اما ممكن است در صدى ده جوانان تنبل اثر بكند. نمى شود اجازه داد كه كسانى بنشينند، با وسوسه و دروغ ، انسانها را از تحصيل علم باز بدارند.
    آزادى دروغگويى نيست . آزادى شايعه پراكنى نيست . آزادى ارجاف نيست . من گله اى كه دارم ، اين است كه چرا در زمينه ى مسايل آزادى ، به مباحث اسلامى به مبانى اسلامى مراجعه نمى شود؟ در قرآن سوره ى احزاب آيه 60 مى فرمايد: لئن ام ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينه لنغرينك بهم . مرجفون در كنار منافقان و بيمار دلان - كه آنها دو دسته اند - قرار دارند. منافقان يك دسته اند، بيمار دلان - الذين فى قلوبهم مرض - دسته ديگرى هستند؛ اين مرجفون در كنار آنها گذاشته شده اند. مرجفون ، يعنى كسانى كه مرتب مردم را مى ترساندند.. يك جامعه تازه تاءسيس شده ى اسلامى ، با آن همه دشمن ، آن همه بسيج قرآنى ، آن همه بسيج نبوى ، همه بايد براى دفاع از كشور و از اين نظام عظيم انسانى و مردمى ، از لحاظ روحى آماده باشند؛ اما يك عده مثل خوره به جان مردم بيفتند و روحيه ها را تضعيف كنند، اينها مرجفونند. قرآن مى گويد: اگر مرجفون يعنى كسانى كه مرتب مردم را مى ترسانند، آدم را نااميد مى كنند، مردم را از اقدام باز مى دارند - دست برندارند، لنغزينك بهم ؛ تو را به جان آنها خواهيم انداخت . اين ، مرز آزادى است . پس آزادى در منطق اسلامى ، يك تفاوت ديگرش اين است كه مرزى از ارزشهاى معنوى دارد.

    49932299639013682790


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/