49932299639013682790
اطمينان امام به شاگرد خوب خود
49932299639013682790
مرحوم شهيد مطهرى يكى از اركان مبارزه در هنگام اوج گيرى انقلاب در تهران بودند و ايشان يكى از دو سه نفر افرادى بودند كه امام به ايشان نهايت اطمينان و اعتماد را در اداره ى قضاياى ايران و مسائلى كه در كشور بود داشت ، البته من در آن موقع از تبعيد برگشتم آمدم تهران و سپس رفتم مشهد و مجددا بعد از يك مدت كوتاهى آمدم تهران و سپس رفتم مشهد و مجددا بعد از يك مدت كوتاهى آمدم تهران و همين طور كه مى دانيد غالبا با ايشان در ارتباط زيادى بودم ، تا اين كه مقارن هفته هاى آخر قبل از پيروزى انقلاب ، شوراى انقلاب تشكيل شده بود و من خبر نداشتم ، چون آن موقع براى محرم رفته بودم مشهد كه آقاى مطهرى به من اطلاع دادند فورا بيايم تهران ، ولى به دليل كارهايى كه داشتم آمدنم به تهران يكى دو سه روز تاءخير افتاد مجددا پيغام دادند و من آمدم تهران .
به هر حال ايشان يك شخصيت سياسى بود كه كار سياسى مى كرد و از جمله خصوصياتى كه من از ايشان فراموش نمى كنم صداقت و قاطعيت ايشان در مقابل حركت مؤ ذبانه اى بود كه از طرف ليبرال هاى ميانه حال در اولين روزهاى بعد از پيروزى انقلاب براى خنثى كردن صفت اسلامى انقلاب انجام مى گرفت .
آنوقتى كه بختيار پيشنهاد كرده بود برود پاريس خدمت امام برسد، يك شرحى داده بود به يكى از اين آقايان و البته به جبهه ملى تا بياورد در جمعى كه ما بوديم و آن شرحى بود كه بختيار فرستاد تا اگر امام قبول كند، در چهارچوب يك اعلاميه براى اطلاع عموم صادر شود و اين اعلاميه مى توانست براى بختيار وجهه درست كند و كار


kk13


را عقب بيندازد، ولى دو نفر قاطعا با آن مخالفت كردند: يكى مرحوم شهيد مطهرى بود و يكى هم مرحوم شهيد بهشتى و اين دو نفر هر كدام نكته اى را به عنوان ايراد در اين اعلاميه ذكر كردند كه اگر آن دو نكته اصلاح مى شد، نظر بختيار، تاءمين نمى شد....
به هر حال ايشان بينش سياسى عميق داشت و عمق طبيعى و فكرى آقاى مطهرى در ميدان سياست هم آشكار مى شد و ايشان به همين دلايل يا شايد حداقل يكى از دلايل همين عمق و امانتشان بود كه امام به ايشان در معرفى و شناسايى افراد بيش از همه اطمينان مى كردند و شايد تعدادى از شخصيت ها و اشخاصى كه در شوراى انقلاب يا بعضى از مسئوليت هاى ديگر، امام آنها را گماشتند با معرفى آقاى مطهرى و اطمينانى بود كه امام به آقاى مطهرى داشتند كه انصافا به حق بود و به نظرم مى رسد همين كه ايشان شاگرد خوبى براى امام بودند قدر امام را واقعا مى دانست و امام را مى شناخت امام هم اين شاگرد خوب و ممتاز خودش را واقعا مى شناخت و او را بهتر و بيشتر از همه ى ما دوست داشت و قدر ايشان را مى دانست .
(37)