
بودند. پدر ايشان پيرمرد روحانى محترم و آدم خوب و ساكتى در فريمان بود و با اين كه من ساعت هاى متمادى در طول زمان در منزل مرحوم مطهرى رضوان الله تعالى عليه در مشهد با ايشان نيز جليس بودم ، صحبت كردنشان را كه مثلا از ايشان استفاده كرده باشم نديديم ، لكن مرحوم مطهرى عجيب احترامى براى او قائل بود، در حالى كه قطعا مرحوم مطهرى رضوان الله تعالى عليه رتبه علمى بالاترى از پدرشان داشتند و شخصيت ايشان شايد با پدرانشان قابل مقايسه نبود، اما به قدرى در مقابل اين پدر خاضع بودند كه حد نداشت . و علتش هم اين بد كه مى گفتند اول كسى كه مرا به مسائل معنوى و حال و عبادت هدايت كرده ، پدرم بوده و مى گفتند پدرشان از دوران كودكى و جوان ايشان را به قرآن خواندن تشويق مى كرده است .
تربيت هاى رجال معنوى مثل مرحوم ميرزا على آقا شيرازى روى ايشان اثر داشته است و براى ايشان خيلى جالب بوده و باحال مخصوصى از ميرزا على آقا ياد مى كردند. ايشان واقعا يك توفيقى داشتند و من از اين لطفى كه خداوند در حق ايشان كرده بود غبطه مى خوردم . ايشان در اوايل كار كه به قم مى روند استادى مثل امام خمينى را پيدا مى كنند، چون كمتر كسانى بودند كه توانسته باشند در آن برهه از زمان از اين سرچشمه مواج صفا و معنويت و عرفان و حكمت آن طور استفاده بكنند اما مرحوم شهيد مطهرى رضوان الله عليه استفاده كردند... و بعد هم استفاده طولانى از درس مرحوم آيت الله در قم استفاده از محضر مرحوم ميرزا على آقاى شيرازى و استفاده از مرحوم قوچانى كه آن را هم من نمى دانستم تا وقتى كه راجع به آقا نجفى قوچانى صحبت شد و اول بار كتاب سياحت غرب آقا نجفى را ايشان به من معرفى كرد و مرحوم آقاى نجفى دو كتاب دارد: يكى ساحت شرق كه شرح حال زندگى ايشان است و يكى هم ساحت غرب است كه مربوط به اصطلاحات عرفا و تصورات عالم بعد از مرگ و برزخ و اين قبيل است . مرحوم مطهرى معتقد بودند، مرحوم آقا نجفى سياحت غرب را از روى خيالات ننوشته بلكه از روى مكاشفه نوشته و مرحوم آقاى نجفى وقتى به قم مى رفته با آقاى مطهرى هم حجره مى شده است و به طورى كه آقاى مطهرى گفتند ماه رمضان كه مى شد، با اين كه معمولا ماه رمضان را اهل علم در شهرهاى خودشان هستند و منبر مى روند و نماز جماعت مى خوانند با عنايت به اين كه مردم هم به اينها توجه دارند؛ اما آقا نجفى با آن درجه و اعتبارى كه در قوچان داشت ماه رمضان از قوچان مى آمد قم و در مدرسه دارالشفاء در اطاق ايشان سكنى مى كردند و آقاى مطهرى مى گفتند بزرگان آن روز در حوزه قم مثل مرحوم خوانسارى و مرحوم صدر به ديدن ايشان مى آمدند و احترام مى كردند و از آقا نجفى مى خواستند تا براى آنها منبر برود و با اين كه تقاضا مى كردند از آقا نجفى برود نماز، ايشان قبول نمى كرد و مى گفت من قوچان را رها كردم آمدم قم حالا مى گوييد اين جا بروم نماز جماعت ؟ و نمى رفت . بعد ايشان مى گفتند البته آقا نجفى به همه ى آقايان بخصوص به مرحوم خوانسارى ارادت داشت و در نماز مرحوم آقاى مطهرى واقعا شانسى داشت و خداى متعال به ايشان لطف كرده بود كه آن گونه اساتيد و آن گونه بزرگان و شخصيت هايى مثل آقا ميرزا على آقا را درك كرده بود، چون خيلى كم اتفاق مى افتد كسى مثلا يكى دو تا از اينها را در تمام مدت عمرش مثلا ببيند و حال آن كه ايشان همه ى اينها را ديده بود و الحمدلله توفيقات الهى از هر جهت نصيب اين بزرگوار مى شد.(36)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)