اشغال لانه جاسوسى و گرايشهاى داخل شوراى انقلاب
به طور كلى در شوراى انقلاب دو گرايش وجود داشت : يكى گرايش مخالف با اين جمع و ديگر گرايش موافق با اينها كه گرايش موافق با اين جمع ماها بوديم ؛ يعنى روحانيون شوراى انقلاب و بعضى از غير روحانيون ، و مخالفين عمده ، بنى صدر و بازرگان و قطب زاده بودند كه بنى صدر طبعا با اين چيزها مخالف بود و بازرگان هم سياستش ، سياست مخالفت با اين جريان و اصلا شكست خورده اين جريان بود (26) قطب زاده هم كه وزير خارجه تا آن روحيات بود و با آن ديد سياسى كه قطب زاده داشت طبيعى بود با اين جريان موافقت نمى كرد، لذا دائما سعى مى كردند اين بچه ها را كمونيست و وابسته به حزب توده معرفى كنند، حتى چندين باز قطب زاده در شوراى انقلاب دعا كرد كه اينها تحت تاثير توده اى ها هستند و من چون اينها را مى شناختم و تنها كسى بودم كه در آن جمع با رئوس اين بچه ها آشنايى داشتم
![KK7 KK7](http://www.ghadeer.org/imam_rah/zendegir/kh_rahbar2/pic/KK7.jpg)
و چون قبلا دفتر تحكيم وحدت با من جلسات متعدد داشتند و مؤ سسين دفتر تحكيم وحدت همين بچه ها هم بودند كه در لانه جاسوسى نقش بيشتر را ايفا مى كردند، لذا از اينها دفاع شديد مى كردم و مى گفتم اينها بچه هاى مسلمانى هستند و به هيچ وجه با توده اى ها ارتباطى ندارند، تا اين كه قرار شد شوراى انقلاب نماينده اى بفرستد بين دانشجويان ، تا هم مسائل دانشجويان را براى ما مطرح و هم مسائل ما را براى دانشجويان بيان دارد، كه قطب زاده داوطلب شد و گفت من مى روم ، ولى من مخالف بودم ، زيرا مى دانستم بچه ها از ديدن قيافه قطب زاده بدشان مى آيد و او هرگز نخواهد توانست حرف هاى آنها را بگيرد و براى شوراى انقلاب بياورد يا بالعكس . در عين حال چون ديدم آن طرفى ها به اتفاق كلمه روى قطب زاده تكيه كردند، نخواستم مخالفت خودم را ابراز كنم و گفتم حالا برو ببينم چه مى شود كه همان طور هم شد و قطب زاده براى اولين بار كه رفت اصلا نتوانست با آنها ملاقات كند زيرا بچه ها به او اعتنا نكرده بودند و ظاهرا بار دوم هم اين اتفاق افتاد و منجر شد به اين كه ديگر قطب زاده نرود، لكن من گاهى مى رفتم با بچه ها مى نشستيم مسائلشان را مى شنيديم و مطالبى با آنها درميان مى گذاشتم و مطالب آنها را به دوستان خودمان در شوراى انقلاب منتقل مى كردم . حتى يك بار هم كه قرار شد به خبرنگاران اجازه بازديد از گروگان ها را بدهند، بنا بود فردى از شوراى انقلاب هم باشد كه خود دانشجويان پيشنهاد كردند آن فرد من باشم ، و لذا من رفتم با يكايك اينها از نزديك همراه با خبرنگاران خارجى ملاقات كردم و يك مصاحبه و فيلمبردارى مفصلى در اين رابطه انجام گرفت كه نمى دانم فيلمش الان موجود است يا نه . به هر حال موضع شوراى انقلاب يك چنين موضعى بود، اما روحانيون در همه جا مدافع اين جريان بودند چه در تهران - اعم از روحانيون حزب و شوراى انقلاب - و چه در قم ، جامعه مدرسين و ديگر عناصر برجسته از روحانيون كه در قم بودند و چه در مجلس خبرگان ... خيلى صريح و روشن به نفع اين جريان موضع گيرى داشتند.
بنابراين طرفدارى ها، موضع گيرى هاى مثبت چهره هاى محبوب در بين مردم تاثير زيادى گذاشت در اين كه اين حركت به درستى جا بيفتد و در راس همه هم تاييد امام بود كه امام گفتند: اين انقلاب بزرگتر از انقلاب اول بود. و اين انقلاب بزرگتر فقط نفس تسخير لانه جاسوسى نبود، بلكه به خاطر اين بود كه توطئه بازگشت تدريجى و آرام امريكا به ايران را خنثى كرد، چون انقلاب اول ما، در حقيقت انقلابى بود با امريكا، و امريكايى ها كه از در رفته بودند و مى خواستند خيلى آرام و آهسته از پنجره بخزند داخل ، اما اين حركت مطلقا پنجره را بر روى آنها بست كه تا زمان هاى دور هم بسته خواهد بود، و لذا امام گفتند اين انقلاب دومى است و حقيقت هم همين بود.(27)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)