49932299639013682790
از شادى گرفتن چهار قبضه خمپاره انداز در پوست نمى گنجيديم
من خاطره هاى زياد و تلخى از اين جريان دارم (16) كه البته اين را هم بايد برويم سپاه در آن وقت انسجام و سازماندهى لازم را نداشت ، يعنى آن سپاهى را كه شما اكنون مى بينيد با سپاهى كه در سال 59 بود نيم شود مقايسه كرد، براى اين كه اولا سپاه در آن روز كوچك بود و حالا بزرگ شده است ثانيا اين كه سپاه آن وقت ضعيف بود و حالا قوى شده است ، لذا اصلا سپاه آن روز و امروز دو چيز است بدين معنا كه آن روز سپاه يك سازمان رزمى كه آماده جنگ باشد را نداشت و اصلا سازماندهى نداشت ، چون اولين باز، ما در اهواز نشستيم و طرح تيپ هاى سپاه را ريختيم ، و در آن جلسه اى كه به اين منظور تشكيل شده بود من هم شركت كردم بدين ترتيب كه يك عده اى از برادران سپاه از تهران و خود اهواز و از منطقه در آنجا جمع بودند و ما را از آنجا خواستند براى اينكه بنشينيم يك فكرى براى كارهاى جارى بكنيم . من در آن جا چند سئوال را مطرح كردم كه در حقيقت سئوال هاى من پيشنهاد بود و روى كاغذ نوشتم پيشنهاد به جاى سئوال و در غالب سئوال ، اما در ظاهر سئوال بود و در باطن پيشنهاد، من در آن جا مطالبى را مطرح كردم كه خلاصه اش اين بود، چرا سپاه سازماندهى نمى كند و تيپ تشكيل نمى دهد؟ در آن روز ما فكر نيم كرديم سپاه بتواند حتى لشكر هم تشكيل بدهد و حداكثر آنچه در ذهن ما مى آمد تيپ بود.
البته سپاه چيزى داشت به اسم گردان ، يعنى چيزهايى كه در حقيقت گردان هم نبود و تجهيزات گردان و سازماندهى درست و فرماندهى درست و ستاد درستى نداشت ، فقط يك مجموعه ها و گروه هاى نامنظم در حقيقت تشكيل دهنده پيكره سپاه بودند كه وقتى داوطلب ها هم مى رفتند، در همين بى سازمانى غرق مى شدند . لذا يك نيروى بدون سازماندهى بودند و واقعا از نيروهاى سپاه در آن وقت به درستى استفاده نمى شد و اين نيرو هدر مى رفت كه خود اين مشكلى بود، اما يكى از دردهاى بزرگ سپاه در آن روز نداشتن تجهيزات بود و اين را دست كم مى توانست تاءمين كند، ولى هر بار كه اينها براى چيز كوچكى مراجعه مى كردند با ترشرويى مواجه مى شدند . من فراموش نمى كنم كه گاهى براى تهيه پنجاه قبضه آرپى جى غصه اى درست مى شد يعنى وقتى اين بچه هاى سپاه مى آمدند كه ما فلان جا مى خواهيم عمليات كنيم ، آرپى جى نداريم مى گفتم چند تا مى خواهيد؟ مى گفتند پنجاه تا، تلفن مى كرديم به تهران مى گفتند نيست و اصلا امكانات به سختى به اينها داده مى شد و اين آر.پى .جى را بيشتر سپاه داشت و ارتش ‍ كمتر داشت اما خمپاره يا فرض كنيد تفنگ هاى انفرادى يا انواع گلوله ها و فشنگ ها را هم به اينها نمى دادند، حالا پشتيبانى توپخانه كه هيچ چون اگر يك وقتى گفته مى شد بچه هاى سپاه دارند مى روند جلو؛ توپخانه لشكر آنها را پشتيبانى كند، اين اصلا قابل قبول نبود و اگر هم فرضا انجام مى گرفت ، يك معجزه به حساب مى آمد و هم چنين يك وقتى اگر يكى دو تا خمپاره انداز به سپاه داده مى شد، يك حادثه به شمار مى رفت كه از جمله در همين منطقه دارخوين يادم هست ، برادرانمان آمدند چند تا خمپاره مى خواستند و من رفتم ترتيب آن را دادم تا درست شد، آن وقت ما از شادى در پوست نمى گنجيديم كه توانستيم چند تا خمپاره به بچه ها بدهيم حالا شما ببينيد در اين جنگ با اين عظمت چهار قبضه خمپاره چقدر مى تواند اثر داشته باشد؟ غرض اين است كه اين قبيل مسائل زياد بود.
(17)


49932299639013682790