خاطره اى شادى آور روز برادرانمان را فراموش نمى كنم
البته در اين رابطه (شكستن حصر آبادان ) خيلى خاطرات در ذهنم هست كه شايد همه آنها را در ياد نداشته باشم ، يا به تفصيل يادم نيايد؛ از جمله آنها كه جزء خاطرات شيرين است ، نفوذ نيروهاى دشمن به غرب بهمن شير، يعنى داخل جزيره آبادان بود و چون قسمت شرقى جزيره آبادان را رودخانه اى بهمن شير مى پوشاند، دشمن آمده بود داخل نخلستانهاى كنار رودخانه بهمن شير و از رود خانه هم عبور كرده بود وارد جزيره آبادان شد، يعنى در آن وقت ما نه فقط از طرف شرق آبادان بلكه حتى از جنوب آبادان هم از داخل جزيره تهديد مى شديم و اين براى ما، خيلى چيز تلخ و خطرناكى بود كه برادران ارتش و اقعا در آن جريان خيلى تلاش و فداكارى كردند.
يك فرماندهى بود كه اكنون اسمش يادم نيست ، يعنى سرهنگى بود كه ظاهرا فرمانده يك تيپ يا گردان بود و شجاعت خيلى زيادى كرد، بعد هم به او نشان تقدير دادند و در آن زمان ، هم برادران سپاه بودند، هم متفرقه در آبادان زياد بود و همان طور كه مى دانيد در آبادان ستادهاى كوچك رزمنده و فداكار و شجاع ، وابسته به گروهاى مختلف و جود داشت ، اما بدون انسجام بودند و همه اينها با اين نيت آن جا ريخته بودند كه دشمن را بعد از اين كه وارد جزيره آبادان شده بود و شهر آبادان را تهديد مى كرد، از آن جا بيرون كنند و همين كار را كردند و آن شكست براى دشمن در آن جا به قدرى تلخ و گزنده بود كه من خاطره ى شادى هاى آن روز برادرانمان را فراموش نمى كنم و آن روز تعداد زيادى از دشمن متجاوز را كه به سمت آبادان مى آمدند در رودخانه ريختند و غرق كردند. (13)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)