شهيد آيت الله اشرفى اصفهانى ، مظهر يك روحانىكامل
به نظر من شخصيت مرحوم شهيد اشرفى معرف يك زندگى نمونه و شخصيتى در ابعاد گوناگون بود و من اين ابعاد را نه فقط از دور و با مشاهده گوناگون زندگى ايشان ، به فلكه از نزديك و با معاشرت و گفت و شنود و مشاهده و وضع خصوصى اش دريافتم . اولا اين پيرمرد نزديك به نود ساله مظهر كار و تلاش بود . هيچ انسانى فكر نمى كرد كه مردى در آن سن و با آن موقعيت اجتماعى ممكن است آنقدر نسبت به وظايف اجتماعى در حالى كه يك روحانى و يك عالم متنفذ و متشخص هست فعال باشد. من مظاهر فعاليت هاى ايشان را خودم از نزديك به چشم ديدم . حضورش در اجتماعات مردم در باختران و در كارهايى كه به زعامت روحانى ايشان و امامت جمعه انجام شد مشهود است . من خودم ديدم كه شهيد اشرفى در هواى سرد زمستان مقيد بود در سمينار ائمه جمعه كه در شهر باختران با يك فاصله نسبتا قابل توجهى از شهر باختران تشكيل شده بود و در يك مجلسى كه حضور ايشان در آنجا براى سازمان دادن به كار نماز جمعه در آن استان ، يا در خود شهر باختران لازم بود حضور پيدا مى كرد و در سفرهاى متعددى كه در زمان حيات ايشان به باختران داشتم ، مى ديدم كه مثل يك روحانى جوان در همه مراحل و مراسم شركت داشتند . حتى زمستان و هواى سرد و ازدحام جمعيت براى اين مرد مومن و با اخلاص هيچ مهم نبود و مشكل به حساب نمى آمد و همه جا حاضر بود . و يا مثلا شركت و حضور ايشان در جبهه هاى جنگ با لباس نظامى كه البته اين را مردم عزيز ما در عكس هايى كه از ايشان كه در جرايد چاپ شده و باقى مانده است ديده اند يك مردى كه در آن سنين لباس نظامى بپوشد و برود خط مقدم جبهه
درميان سربازان و سلحشوران اسلام ، اين خيلى چيز پر ارزشى است و اين نمونه اى از تلاش شهيد اشرفى بود و تحرك او بود كه من گفتم نمونه هاى زيادى از اين قبيل هست و واقعا دفتر ايشان و منزل ايشان ملجاء مردم و محل رفت و آمد و مراجعات مردم بود . در هر مناسبتى كه لازم بود ايشان به سفر بروند، با همان سنين سفر مى كردند و هر جا پياده روى لازم بود پاى پياده مى رفتند، هر جا نشستنى در يك اجتماع و لو چهار، پنج ساعت يا بيشتر لازم بود ايشان شركت داشتند، در صورتى كه كسانى در سن ايشان قاعدتا بايد بيشتر به استراحت بپردازند. لكن ايشان استراحت و بسترشان حداقل فرض كنيد كتابخانه يا مثلا اطاق كارشان بود كه براى ايشان يك ضرورت به حساب مى آمد. و اين مرد مثل اين كه خستگى ها را اصلا حس نمى كرد و لذا به نظر من در اين مورد مرحوم آيت الله اشرفى نظير نداشت و من خودم تا كنون در ميان علما نظير تلاش و خستگى ناپذيرى مثل ايشان را نديدم .
يك خصوصيت ديگر كه ايشان داشت و براى هر روحانى فوق العاده حائز اهميت است سادگى و بى پيرايگى ايشان و حداقل اول شخص منطقه باختران و از شخصيت هاى برجسته كشور است . آن وقتى كه من رفتم منزل ايشان و در خدمتشان بودم آقا زاده هاى ايشان آنجا نبودند و ايشان بايد شخصا خودش بلند مى شد استكان چاى يا ظرف گز را براى پذيرايى مهمان از اطاق ديگر از دست همسرشان كه ايشان هم قهرا خانم مسنى بايد مى بودند مى گرفت و جلو مهمان مى گذاشت . يعنى حتى در منزل ايشان يك خدمتكار وجود نداشت و اين پيرمرد مثل دوران طلبگى كارها را خودش انجام مى داد و وضع داخلى زندگى اش بسيار ساده و متوسط بود.
اطاق كتابخانه ايشان را كه من ديدم ، يك اطاق طلبگى به تمام معنا و يك چيزى شبيه يك شخصيت برجسته ى موجه كه مردم انتظار دارند وضع زندگى اش اين جور باشد مثل يك طلبه حقيقى و اين همان چيزى است كه در روحانيون برجسته ديده مى شود و توصيه ى امام عزيزمان دائما به روحانيون همين بود كه در زندگى شخصى شان از اين روش عدول نكنند . در حالى كه اگر ايشان مى خواست يك خانه ى راحت و وضع زندگى راحت ترى براى تامين آسايش كه حق هر كسى است داشته باشد هيچ كس از او ايراد نيم گرفت و خداى متعال هم يقينا راضى بود.
يكى ديگر از خصوصيات ايشان مردمى بودن آن مرحوم بود . زبانش زبان مردم و قابل فهم بود، با همان لهجه ى اصفهانى خودمانى با مردم صحبت مى كرد، حتى در سخنرانى ها و در ديدارها خيلى بى پيرايه و بدون هيچگونه احساس برترى از عامه ى مردم بود . مردم هم به ايشان انس داشتند.
همين مساله پوشيدن لباس پاسدارى و رفتن درميان بچه ها، نشان دهنده اين بود كه از حضور در كنار قشرهاى گوناگون مردم لذت مى برد و احساس مى كرد جزو مردم است و لذا طبيعتا يك چنين شخصيت هايى وجودشان و تاثيرشان در دلها و در اذهان مردم بيشتر از آن كسانى است كه نسبت به مردم براى خودشان برترى قايلند و از مردم كناره مى گيرند. ايشان در كنار مردم و قبر اين مردم دل مى سوزانند.
يك بار در اوايل كه تشريف آوردند تهران با اين كه من آماده بودم به ديدن ايشان بروم ولى ايشان اصرار داشتند تشريف بياورند آنجا، كه آمدند و نسبت به من اظهار محبت فرمودند . من در برخورد ايشان با خودم آن چنان حالت سادگى و تواضع را از يك پيرمردى كه عمر خودش را در راه تحصيل علم و تدريس و فعاليت علمى گذرانده و در كنار مردم موقعيت ممتاز روحانى دارد و الان هم در انقلاب يكى از اركان انقلاب محسوب مى شود، احساس مى كردم و برايم درسى آموزنده بود .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)