من به شدت تحت تاءثير شخصيت او قرار گرفتم
اين جوانان بسيجى ما الگو هستند؛ هم كسانى كه شهيد شدند، و هم كسانى كه امروز زنده هستند. البته طبيعت انسان اين كونه است كه درباره كسانى كه رفته اند و شهيد شده اند، راحت تر مى شود حرف زد. ببينيد چه الگوهايى مى شود پيدا كرد. ما در جنگ كسانى را ديدايم كه اينها از شهر يا از روستاى خودشان بيرون آمده بود؛ در حالى كه يك آدم كاملا معمولى به نظر مى رسيدند. اشاره كردم كه آن رژيم نمى توانست استعدادها را رشد بدهد، يا به بروز بدهد . اينها در آن رژيم يك آدم معمولى بودند؛ اما در اين نظام ، به ميدان جنگ - كه ميدان كار بود - آمدند؛ ناگهان استعدادشان بروز كرد و يك سردار بزرگ شدند، بعد هم شهيد شدند. از اين قبيل زياد داريم .
چند سال پيش ، شرح حال اينها را در جزوه هايى - به نام فرمانده ى من - مى نوشتند؛ خاطرات جوانان از فرمانده هانشان در جبهه بود. نمى دانم اينها ادامه پيدا كرد يا نه . يك داستان كوتاه ، يك خاطره كوچك را نقل كردند؛ آن خاطره ، عظمت اين شخصيت را به انسان نشان مى دهد. اينها الگو باشند. البته در شخصيتهاى علمى خودمان ، در شخصيتهاى ورزشى خودمان ، در شخصيتهاى ادبى خودمان ، در در شخصيتهاى هنرى خودمان ، مى شود الگوهايى پيدا كرد؛ شخصيتهايى كه انصافا برجستگيهايى دارند.
البته انسان هم الگو را با معيارهاى خودش انتخاب مى كند. من خواهش مى كنم هر الگويى كه خواستيد انتخاب بكنيد، معيار تقوا را كه توضيح دادم ، در نظر داشته باشيد. تقوا چيزى نيست كه بشود از آن گذشت . براى زندگى دنيوى هم تقوا لازم است ؛ براى زندگى اخروى هم تقوا لازم است .
و اما اين كه چه شخصيتهايى روى من اثر گذاشته اند، بايد بگويم شخصيتهاى زيادى بودند. آن كسى كه در دوره ى جوانى من خيلى روى من اثر گذاشت ، در درجه ى اول ، مرحوم نواب صفوى بود. آن وقتى كه ايشان به مشهد آمد حدودا پانزده سالم بود. من - بشدت تحت تاءثير شخصيت او قرار گرفتم ؛ و بعد هم كه از مشهد رفت ، به فاصله ى چند ماه بعد، با وضع خيلى بدى شهيدش كردند. اين هم تاءثير او را در ماها بيشتر عميق كرد. بعد هم اما (ره ) روى من اثر گذاشتند. من قبل از آن كه به قم بيايم ، و قبل از شروع مبارزات ، نام امام را شنيده بودم و بدون اين كه ايشان را ديده باشم ، به ايشان علاقه و ارادت داشتم . علت هم اين بود كه در حوزه قم ، همه ى جوانان به درس ايشان رغبت داشتند؛ درس جوان پسندى داشتند. من هم كه به قم رفتم ، برديد نكردم كه به درس ايشان برسم . از اول در درس ايشان حاضر مى شدم و تا آخر كه در قم بودم ، به يك درس ايشان مستمرا مى رفتم . ايشان هم روى من خيلى اثر داشتند. البته پدرم در من اثر داشت ، مادرم در من خيلى اثر داشت . از جمله ى شخصيتهايى كه عميقا روى من اثر گذاشته ، مادرم هست ؛ خانم خيلى مؤ ثرى بود. (64)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)