از خصوصيات ديگرش اين بود كه مرد بسيار باوفايى بود و دوستى هاى قديمى را گرامى مى داشت و همچنين داراى نقاط برجسته ى ديگرى هم بود.
تاريخچه ى ستاد جنگهاى نامنظم
روزهاى اول مرتب خبر مى رسيد كه عراقى ها فلان جا را گرفته اند و تا فلان جا پيشروى كرده اند و اين قدر نيرو آورده اند يا فلان شهر تهديد مى شود، و از جمله شهرهايى كه به شدت تهديد مى شد دزفول بود، در حالى كه ما آن جا نيرو كم داشتيم و وقتى هم به فرماندهان ارتش مى گفتيم ، مى گفتند نيرو كم داريم و يا نيرو و تجهيزات هر دو را با هم نداريم . و راست هم بود؛ به اين معنا كه آمدگى هاى لازم را براى خودشان در اين جنگ تهيه نديده بودند در صورتى كه ابزارهاى زيادى داشتيم ولى از كار افتاده بود و مهمات زيادى داشتيم كه اينها از وجودش خبر نداشتند. افراد زيادى هم داشتيم كه اينها در پادگان ها حضور نداشتند و لذا وضعمان خيلى بد بود. سپاه هم آن آمادگى را كه حالا دارد آن روز نداشت . بنابراين من به نظرم رسيد كه از امام اجازه بگيرم و بروم دزفول تا آن جا مردم را با سخنرانى تشويق كنم كه نيروهاى داوطلب و هسته هاى مقاومت تشكيل بدهند و بروند به ارتش و سپاه بپيوندند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)