26594540094155430265
و ضمنا در وزارت دفاع كارهايى كه انجام مى شد كارهاى صد در صد منطبق با هم نبود. يعنى ايشان جريان خاصى را تعقيب مى كرد و من جريان ديگرى را تعقيب مى كردم . لذا دو نوع كار و گاهى دو نوع سليقه داشتيم و حتى در بعضى از مسائل هم با همديگر اتفاق نظر نداشتيم . اما با وجود اين كه مسائل نظامى و غير نظامى گاهى اختلاف نظر با هم پيدا مى كرديم ، يا داشتيم دوستى و رفاقتمان با هم محفوظ بود، كه اين ادامه داشت تا من از وزارت دفاع و ارتش به كلى كناره گيرى كردم ؛ يعنى هنگامى كه بنى صدر رئيس جمهور شد و بعد از مدت كوتاهى از طرف امام به فرماندهى كل قوا منصوب شد، من ديگر از ارتش و از وزارت دفاع استعفا كردم و آمدم بيرون ، اما با اين حال با هم برخورد كارى كمى داشتيم و رفاقتمان محفوظ بود تا اين كه مجددا به فرمان امام شوراى عالى دفاع تشكيل شد و من و آقاى دكتر چمران به عنوان دو نماينده ى امام كه در قانون اساسى تعيين شده بود در شورا تعيين شديدم . بعد از اندك مدتى جنگ شروع شد و شايد به فاصله ى يك هفته بعد از شروع جنگ با رفتن هر دو نفرمان به اهواز كه آن هم تاريخچه ى جالب و شيرينى دارد همكاريمان در ستاد جنگ هاى نا منظم شروع شد و ادامه داشت تا اين كه ايشان به شهادت رسيدند.
ويژگيهاى اخلاقى و رفتارى شهيد چمران
دكتر چمران را من در مجموع يك فرد ممتاز ديدم . و اين امتياز به خاطر ويژگى هاى اخلاقى و رفتارى زيبايى بود كه در شخصيت او وجود داشت و داشتن همه ى اين ها با هم يك چهره ى خاصى از چمران ساخته بود كه بعضى از اينها را از قبيل تواضع و صميميت و مهربانى و غيره اشاره كردم و به اضافه ى اينها مردى هنرمند و نقاش بود، عكاس ماهرى بود كه در محيط كار با زير دستانش يك حالت مهربانى داشت و با دوستانش يك حالت صميمانه داشت و با كسانى كه به آنها ارادت مى ورزيد يك حالت احترام آميز خيلى زيادى داشت و لذا اهل پرخاشگرى با اين و آن نبود و از مهم ترين خصوصياتش اين بود كه اهل تظاهر به معناى خود مطرح كردن در جامعه هم نبود. كم مصاحبه مى كرد و كم خودش را مطرح مى كرد. مثلا از اول كه آمده بود تا آن روزى كه من در نخست وزيرى ايشان را ديدم خيلى كم اسمى از او شنيده بودم و تا مدت ها اصلا نمى دانستم كه دكتر چمران در ايران است و با اين كه كسانى همعرض او بلكه پايين تر از او بودند كه وقتى آمدند ايران با هياهو و مصاحبه و با مطرح كردند خودشان مردم را در جريان قرار مى دادند، اما او در سكوت زندگى مى كرد و شخص بسيار پركارى بود كه غالب شبها را نخست وزيرى مى خوابيد و با اين كه خانه ى پدر و مادرش گويا در خيابان رى بود خيلى كم خانه مى رفت ، يا اصلا نمى رفت و در عين اين كه داراى ابعاد عرفانى و ذوقى و لطافت هاى روحى بود، يك نظامى كامل هم بود. يعنى يك روحيه ى نظاميگرى كامل داشت كه فرماندهى مى كرد و كار نظاميگرى مى كرد و با توجه به اين كه كارهاى پارتيزانى را مى دانست و اهل سازماندهى بود در عمليات نظامى شركت مى كرد و على رغم روحيه ى نظاميگرى اهل مطالعه و دانشمند بود. دوره هاى عالى علمى را ديده بود و از خصوصيات ويژه ى چمران كه اگر در افراد ديگر باشد ممكن است انسان را منزجر كند، اما در رابطه ى با او اصلا اين حالت انزجار به وجود نمى آمد، اين بود كه خودش امتيازات خودش را مى دانست و حتى به زبان هم مى آورد، چنان كه بارها به من مى گفت من يك دانشمند بزرگ هستم . در صورتى كه اين اظهار اگر از زبان كس ديگرى بيرون بيايد آدم را منزجر مى كند ولى وقتى از او شنيده مى شد، اصلا آدم را منزجر نمى كرد و در عين حال هم از خصوصيات خودش كم صحبت مى كرد و اين كه گفتم ، اگر مطرح مى شد مى گفت ، اما اين كه حالا بنشيند و بگويد فلان دوره را گذرانده ام و مثلا فلان گواهى علمى را گرفته ام اين طور نبود، چنان كه تا مدت ها من از زندگى شخصى او مطلع نبودم ، با اين كه دوست نزديك و صميمى بوديم . تا اين اواخر كه در اهواز برگشت خودش براى من نقل كرد و همسرى كه از امريكا گرفته بود و فرزندانش ‍ كه آمدند به لبنان و ايشان را ترك كردند و رفتند به امريكا و فرزندانى كه در امريكا دارد و همچنين قطع رابطه اش به فرزندانش ، همه ى اينها مسائل زندگى او بود و قاعدتا من كه دوست نزديك او بودم بايد زودتر اينها را مى فهميدم ، ولى مطرح نمى كرد و همين دوره هاى عليم و مراتب بالاى علمى كه گفتم ، اينها را من تا مدت ها نمى دانستم تا اين كه به يك مناسبتى صحبت شد و به من گفت ، و اصلا نقاش بودن و اهل هنر بودنش از رفتارش مشخص مى شد، نه اين كه خودش مطرح كند و بگويد كه بخواهد از خودش صحبت كرده باشد. در هر صورت خصوصيات زيادى داشت در عقايد خودش آدم پايدارى بود و آنچه را مى فهميد صريح بيان مى كرد كه من دو مورد از صراحت ايشان را به دو نكته جالب و برجسته مى توانم بگويم :
يكى در رابطه با مهندس بازرگان است كه ايشان رفته بود پاوه در جريان كردستان با ضد انقلاب مى جنگيد در حالى كه نيروهايشان از نيروى ضد انقلاب كمتر بود، يعنى دكتر چمران و عده ى معدودى از نيروهاى محلى آن جا در محاصره ى دشمن قرار گرفتند و پاوه نزديك به سقوط بود، چون اگر اينها كشته و يا دستگير مى شدند مطمئنا پاوه سقوط مى كرد و اين در همان وقت بود كه امام آن حكم معروف خودشان را دادند و همه ى نيروها را بسيج كردند كه بروند تا كردستان و پاوه را نجات دهند و اين حكم از راديو پخش شد كه شهر تهران و بسيارى از شهرهاى ايران به حركت در آمد و به طور عجيبى نيروها راه افتادند، حتى بعضى از نيروهاى نظامى هم بدون اطلاع فرماندهانشان حركت كردند به طرف پاوه ، براى اين كه پاوه را نجات دهند و از محاصره در بياورند. و لذا پاوه سقوط نكرد و ضد انقلاب مجبور شد به خاطر همان فرمان امام از پاوه خارج شود.


reza36