26594540094155430265
rozپادشاه بايد به شرطى كه ...! roz
26594540094155430265
جوانان امروز، قبل از اين انقلاب را نديدند، با آن آشنا نيستند. نمى دانند در اين مملكت چه بود و چه ذلتى بر ملت ايران حاكم بود! در پنجاه سال آخر قبل از انقلاب ، دو نفر در اين مملكت حكومت كردند - پدر و پسر - كه هر دو را بيگانه ها بر سر كار آوردند؛ رضاخان را انگليسيها از ميان فوج قزاق پيدا كردند - به يك قلدر بى باك و بى محابا احتياج داشتند - آورند و دست او سلاح دادند! دست ، پشتش زدند، او را آورند. تا به مقام سلطنت رساندند، بعد مقاصد خودشان را به وسيله ى او اعمال كردند! آن كارى كه مى خواستند در اين مملكت بكنند، آن ضربه يى را كه مى خواستند به دين ، به روحيانيت ، به سنتهاى قديمى و ملى اين كشور و به پايه هاى دينى و اعتقادى اين كشور بزنند، به وسيله ى او زدند؛ چون آدم بى باك و گستاخى بود، به درد آنها مى خورد! انگليسيها مدتها دنبال وسيله ى نفوذى در اين كشور مى گشتند - از قبل از مشروطيت - نمى شد؛ بيشتر هم علما مانع نفوذ بودند؛ اين آدم ، آدمى بود كه مى دانستند در برخورد با علما، آدم گستاخ و بى باكى است . او را سر كار آوردند و هر كار خواستند، به وسيله ى او انجام دادند! بعد هم چون ديدند كه از لحاظ سياسى به سمت ديگرى گرايش پيدا مى كند، او را برداشتند و پسر او جايش گذاشتند!
براى يك ملت ، براى ملت ايران ، هيچ ننگى بالاتر از اين نيست كه حكام ، فرمانروايان ، سياستمداران و سر رشته داران امور را دولت انگليس - به وسيله ى سفارتخانه ى خود - بياورد و ببرد! كدام ننگ براى يك ملت ، از اين بالاتر است ؟! اين سفارتخانه ى خود - بياورد و ببرد! كدام ننگ براى يك ملت ، از اين بالاتر؟! اين خاطراتى را كه از عناصر خود دوران پهلوى نوشته شده است ، بخوانند. بعد از آن كه در سال 1320، رضاخان را بردند، پسر او محمد رضا تا چند روز نمى دانست كه آيا پادشاه خواهد بود يا نه ؛ كسى را به سفارت انگليس فرستاد، آنها گفتند كه بله ، عيبى ندارد، پادشاه باشد، به شرطى كه فلان كار را نكند و فلان كار را بكند! خوشحال شد.
(66)
اينها حقايق اين كشور است .
پنجاه سال حكومت ايران كه حكومت ديكتاتورى ، سلطنتى ، طاغوتى ، فاسد و آن چنانى بود، به وسيله ى دو نفرى انجام گرفت كه آنها را بيگانه ها سر كار آوردند؛ مردم هيچ نقشى نداشتند. قبل از آن هم كه حكومت قاجار و حكومت سلاطين بود؛ شرح حال اين سلاطين را ببينيد. مردم كه هيچ ، مردم كه اصلا براى آنها قابل ذكر نبودند! عمال دولت را از صدر اعظم تا پايين ، نوكرهاى خودشان مى دانستند و مى گفتند! مى گفتند شما در بين نوكرهاى ما چنين هستند، چنان هستند!
(67)