من نمى دانم شما چه قدر از تاريخ معاصر اطلاع داريد و چه قدر آن را خوانده ايد. چه قدر خوب است كه شماها در تابستان كه قدرى فراغت پيدا مى كنيد، واقعا برنامه ريزى كنيد و قدرى از تاريخ معاصر، از جمله همين قضيه ى تنباكو را مطالعه كنيد. كتابهاى هم درباره ى اين موضوع اين موضوع نوشته شد، كه مناسبت است آنها را بخوانيد. البته مطالعه ى كتابهاى امين را مى گويم . بعضيها هستند كه چون پاى روحانيت و دين در ميان است ، از عنادى كه با دين دارند، حاضر نيستند به افتخار به اين بزرگى اعتراف كنند و آن را مطرح نمايند.
از يك بعد ديگر، ميرزا فتحعلى آخوند زاده شبيه ميرزا ملكم خان است . اين آخوند زاده ، از خامنه است . من از خامنه ييهاى قديمى و بعضى از خويشاوندان خودمان چيزهاى زيادى نسبت به او شنيده ام و مى دانم . ايشان قبل از انقلاب اكتبر به قفقاز رفت و در روسيه سر سفره ى تزارها نشست و با كمك تزارها و زير سايه ى آنها، به خيال خودش بنا كرد عليه دستگاه استبداد ايران مبارزه كردن ! اين مبارزه ، مبارزه ى نامطمئنى بود؛ اين قابل قبول نبود.(44)اولين چيزى را هم كه اينها هدف قرار مى دادند، به جاى اين كه بيشتر به استبداد و جهات سياسى بپردازند، به دين و اعتقادات مردم و سنتهاى اصيل بومى مى پرداختند، كه آن را بعدا خواهيم گفت .
كتمان روحانيون آزاده ى بزرگ
حاج سياح هم يك نمونه ى سوم است . او شرح حال زندگى خودش را در سفر اروپايى نوشته است . كسى كه اين كتاب را بخواند، شك نمى كند كه در اين كتاب ، به صورت سفارش شده يى سعى شده ، با هر جايى كه پاى يك روحانى آزاده ى بزرگ در ميان است ، برخورد شود؛ عملا نام او كتمان شود و ماجراى او مطرح نگردد. روشنفكرى در ايران ، اين گونه متولد شد.
طبقات بعدى روشنفكرى هم در ايران ، طبقات مطمئنى نبودند؛ بيشتر شاهزاده ها و اشراف و اعيان زاده ها بودند. شما شرح سه جلدى عبدالله مستوفى را نگاه كنيد، كه خودش آن را نوشته است . خود او هم از همان روشنفكران است ؛ ضمنا از اعيان زاده ها و خان زاده هاى دستگاه قاجار است . البته او شخصيت متعادلى است ؛ شخصيت منفى به نظر نمى رسد. اگر شما به آن كتاب نگاه كنيد، خواهيد ديد كه آن افرادى كه اولين پرچمها و پيامهاى روشنفكرى ، با آنها ديده و شنيده و شناخته مى شد، چه كسانى بودند. دوره ى قاجار به اين ترتيب گذشت ؛ يعنى يك روشنفكر و طنى ميهنى بى غرض دلسوز علاقه مند، در بين مجموعه ى روشنفكران ايران كمتر ديده شد.
روشنفكران در دوره رضاخان
بعد دوره رضا خان آمد. در اين دوره ، روشنفكران درجه ى يك كشور، از اساتيد، از نويسندگان ، از متفكرانى كه جزو زبدگان روشنفكرى بودند، در خدمت رضاخان قرار گرفتند؛ رضاخانى كه از فرهنگ و معرفت بويى نبرده بود و دفاع اينها از رضاخان ، هيچ وجهى نداشت ؛ نه باسواد بود، نه فرهنگى بود، نه ملى بود؛ همه مى دانستند كه سياستهاى انگليسيهاست كه اجرا مى شود. خود روشنفكران مى ديدند كه انگليسيها رضاخان را آوردند، بركشيدند، به قدرت رساندند، سلطنت او را تقويت كردند، مقدماتش را فراهم كردند، موانعش را نابود كردند و جاده را براى او صاف نمودند. در آن موقع ، روشنفكران ، ايدئولوژى و زيربناى فكريش را فراهم مى كردند و برايش مجوز درست مى نمودند.(45)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)